داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

زندایی سفید

سلام
اسم من پرهامه الان 25 سالمه ولی این خاطره مال 18 سالگیمه.
تمام خانواده رفته بودن مسافرت و من دو روز بود که خونه تنعا بودم به هوای درس خوندن.
داییم توی خیابون منو دید و اصرار که شب باید بیای خونمون. یه دایی 30 ساله که زنش فقط 3 سال ازم بزرگتره و از بدن سکسی و سفیدیش دیگه نکم واستون. مدتهای زیادی بود که توی کفش بودم. با دیدن پاهاش از زیر دامن یا چاک سینش یا پشت شورتش از بالای شلوار لی که میپوشید.
بدجوری تپی این سالها توی کفش بودم بخاطرش چقدر جق زده بودم.
بالاخره شب شد و رفتم خونشون. حال و احوال که چرا دیر به دیر میای. یخورده با پسر کوچیکش بازی کردم و یواشکی زنداییمو دید میزدم.
مثل همیشه خوشتیپ و خوشپوش بود. پیرهن آستین کوتاه دکمه دار لیمویی که سوتین سفیدش از زیر کامل معلوم بود با دامن مشکی تا روی زانو و جوراب مشکی نازک که جذابیتشو خیلی بیشتر میکرد و سکسی تر شده بود. موهاشم رنگ روشن که زیبایی خیره کننده ای به صورتش داده بود.
وقتی دولا میشد یا روی مبل مینشست مقداری از پاهاش که از زیر دامن و بالای جورابش معلوم میشد حالمو خرابتر میکرد.
بالاخره وقت شام شد و من رفتم دستامو بشورم. کنار دستشویی حمومشون بود و در حموم و باز کردم توش و نگاه کردم به امید دیدن لباساش که خوشبختانه بود و سریع رفتم بالای سر لباساش و دیدم دوتا شورت و یه سوتین توشه با یه تاپ و بقیه لباسای معمولی.
شورت معمولی ولی فانتزی قرمز و مشکی که جلوش تور داشت و یه شورت تمام توری سفید با سوتین ست که میدونستم توی تنش بدجوری میتونه کصشو خوشگلتر کنه. یخورده دستمالی و نگاه کردم و دستمو شستم و سریع رفتم سر میز غذا.
بعد شام داییم پیشنهاد فیلم دیدن داد و منم که عاشق فیلم .
نشستیم به فیلم دیدن و اولی و که دیدیم زنداییم گفت قسمت دومشم ببینیم ولی داییم گفت من خوابم میاد شما ببینید.
من و زنداییم با فاصله بالش گذاشتیم و برقا رو خاموش کردیم و شروع کردیم به فیلم دیدن.
زنداییم روی خودش چادر انداخته یود و جورابشو درآوورده یود و سفیدی پاش قشنگ از زیر چادر معلوم بود.
وسطای فیلم دیدم خوابش برده و هم چادرش یه مقدار رفته کنار و هم دامنش رفته بالا. دهنم از استرس خشک شده بود آروم رفتم کنارش و به پاهای سفید و صافش خیره شدم. کیرمم کامل راست شده بود ولی از ترس اومدن داییم همش استرس داشتم. یه چشمم به اتاق بود یه چشمم به پاهای زنداییم.
رفتم کنار اتاق داییم دیدم اینقدر راحت خوالیده و صدای خروپوفش میاد که نگو. یه مقدار استرسم کم شد
آروم آروم از سمتی که راحتتر بود دامنشو دادم بالا.
با نور کم ولی پر از شهوت داشتم کارمو انجام میدادم.
جوری تمرکز کرده بودم که بیدار نشه که واسه خودمم تعجب آور بود. اینهمه دقت و ظرافت.
بالاخره تا جایی که حا داشت دامنشو کشیدم بالا شورت لیموییش معلوم شد. سر کیرم خیسه خیس بود. با هر تکونی که میخورد من با سرعت نور برمیگشتم سر جام و حودمو میزذم به خواب.
یک لحظه دیدم که برگشت و دمر خوابید و کامل کونش افتاد بیرون.
تازه شورتشو میتونستم قشتگ ببینم.
لیمویی با تور گیپور سفید که لبه های بالای کمرش و دورشو زیباتر کرده بود.
ترس و گذاشتم کنار و رفتم نزدیکش دستمو آروم گزاشتم کنار شورت و کونش. صافی پوست تنش داشت آبمو میاوورد. خوشحال بودم چون زنداییم آرزوی خیلی از پسرا و مردای فامیل بود و الان کنارش بودم و بدنش کنار دستم بود. آروم انگشتمو از بغل شورت بردم داخل و رسوندم به جاک کونش. نفسم درنمیومد از استرس .
تمام اینایی که تعریف میکنم نزدیک یک ساعت و شاید بیشتر طول کشید. با زحمت دستم و کردم لای کونش چقدر این کون صاف بوذ داشتم میمردم از شهوت.
یه کون بدون مو و تیغ زده که فقط بدرد کردن میخورد.
یواش یواش انگشتمو بردم پایینتر تا حس کردم رسیده به کصش.
انگشتم که رفت لای کصش و خورد به گوشت چوچولش دیگه آمپرم رفت بالا. حس کردم نوک انگشتام خیسه فهمیدم کصش خیس شده ولی اصلا فکر نمیکردم که بیدار باشه و این حرفا. فقط داشتم توی اون فضای پر استرس مثلا حال میکردم و انصافا چه حال خوبی بود.
شاید چند دقیقه واسش مالیدم و انگشتش کردم البته نهایتا دو سانت از انگشتم و توی کصش میکردم کامل خیس شده بود و منم داشت آبم میومد که یدفه ای بلند شد.
چند لحظه چشم توی چشم هم شدیم. نگام کرد گفت چرا اینجایی؟ و من هیچ جوابی نداشتم بدم فقط گفتم دارم میرم آب بخورم و اونم چیزی نگفت فقط نگام کرد.
رفتم آب خوردم و بعدشم دستشویی و یه حق چند ثانیه ای, چون دستم به کیرم خورد آبم پاچید بیرون.
برگشتم که بخوابم ولی همش ناراحت این موضوع بودم که فردا به داییم چیزی نگه آبروم نره.
با این افکار خوابم برد و صبح ساعت 8 داییم رفت سرکار
و من نیم ساعت بعدش بیدار شدم و بدون خوردن صبحانه رفتم خونمون.
تا چند روز هی میرفتم مغازه داییم تا ببینم عکس العملش چیه ولی خوشبختانه مثل همیشه خوب بود ولی بعد چند هفته اولین برخوردی که با زنداییم داشتم همراه با سردی و بی محلی بود تا حدود چند ماه که بعدش باهام خوب شد.
ولی حس خوبی بود و بعد از اون بارها و بارها با لباس زیر و چند بار بدون شورت اون کص و سینه های خوشگل و دیدم و حال کردم.

نوشته: پرهام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها