داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

داماد عمم

باسلام خدمت دوستان انجمن کیر تو کس.

دوستان من اسمم هادی و ۲۰ ساله هستم خاطره ایی ک میخوام براتون تعریف کنم مربوط ب زمانیه ک من ۱۳ سالم بود و خیلی خوشگل وتو دل برو بودم بدن سفیدی داشتم وخیلی روحییه آروم و مظلومی داشتم من ده سالم بود ک پدر و مادرم از هم جدا شدن پدرم ک همون سال ازدواج کرد و من پیش مادرم زندگی میکردم ک بعد دوسال مادرمم ازدواج کرد و شوهرش قبول نکرد ک منو نگه داره من ی دایی داشتم ک با مادر بزرگم زندگی می‌کرد و مجرد بود داییم من اورد پیش خودشون و من با اونا زندگی میکردم مادر من یک پسر خاله داشت ک۴۰ سالی داشت اونم ب واسطه مادرم با دختر عمم ازدواج کرده بود و اسمشم فرزاد بود فرزاد یکی دوسالی رو در جنگ بود و بخاطر موج انفجار کمی مشگل روانی داشت و بخاطر همین همیشه با همسرش اختلاف داشتن و یک قد بلند و موهای فر و بلند چشمای خشنی داشت من از این آقا فرزاد خیلی میترسیدم نا خدا گاه میدیدمش ازش وحشت میکردم یک روز عصر فرزاد اومده بود خونه مادر بزرگم تا نهار بخوره چون زنش باز قهر کرده بود و رفته بود داییمم شیفت عصر بود رفته بود سر کار وقتی ک منو دید صدام زد و بغلم کردو جلوی مادر بزرگم منو بوسید و گفت من هادی رو خیلی دوست دارم منم از ترس به خودم میلرزیدم بعد غذاشو خورد به من گفت هادی بر خونه ما کاپشن منو بردار بیار ک موقع رفتن سردم نشه شایدم شب همینجا موندم کلیدو داد ب منو خونشون زیاد دور نبود ی خیابون بالا تر بود منم کلیدو گرفتم و با دوچرخه حرکت کردمو رفتم کاپشنو برداشتم درو بستم اومدم تو کوچه هوا تاریک شده بود دیدم از سر کوچه خودش داره میاد تو دلم ی فوشم نثارش کردم ک خودش اگه قرار بود بیاد پس چرا منو فرستاد رفتم کنارش کاپشنو بهش دادم خواستم برم گفت بیا بریم تو خونه ی چیزی هست باید بهت بدم ببری برای مادر بزرگت منم مث بره دنبالش راه افتادم و رفتم وقتی رسید تو خونه دیدم نشست رو مبل از تو جیبش ی چیزی در اورد ی سیگار در اورد خالیش کرد ک بعد ها فهمیدم حشیش بوده خلاصه بارش کرد من ترسیده بودم خیلی با صدای لرزون گفتم عمو فرزاد میشه اون چیز ک میگی رو بدی من برم مادرجون نگران میشه گفت نترس بهش گفتم ک قراره دیر تر بری خونه الانم بیا بشیم کنارم کارت دارم منم از اونجایی ک خیلی ازش حساب می بردم رفتم کنارش نشستم با فاصله ک دیدم دست انداخت دور کمرم و منو ب خودش چسپوند سیگاریشو میکشید و تو صورتم فوت میکرد و با اون چشای خشنش نگام میکردو میخندید منم مث بید داشتم میلرزیدم متوجه شد گفت تو از من میترسی گفتم نه دیدم یکی زد زیر گوشم گفت تو غلت کردی پدرسگ ک نمیترسی گریم گرفت و آروم هق هق گریه میکردم منو محکم بغل کرد حالش دست خودش نبود لبامو بوسید و گفت دردت اومد گفتم اره گفت هر کاری میگم انجام ندی بازم میزنمت الانم بلند شو لباستو در بیار بشین رو پام اولش میخواستم انجام ندم اما از ترسم قبول کردم لباسمو در اوردم با شرت نشستم کنارش ک خودش بغلم کرد گذاشت رو پاش من فقط میلرزیدم و صدام در نمیومد اونم ک دیگه سیگارش تموم شده بود محکم منو گرفته بود داشت لبامو میخورد و بدنو کونمو ناز میکرد همش میگفت چه کون سفیدو نرمی داری تو و همش فوش ب مادرم میداد بعد ک خوب لبامو مکید و سینه هامو خورد بلند شد لباسشو در اورد با شرت بود ک بزرگی کیرش از زیر شرت قشنگ مشخص بود اومد نزدیک منو جلوم وایستاد شرتشو در اورد وقتی چشمم به کیرش افتاد هم تعجب کرده بودم هم ترس برم داشته بود واقعا کیر بزرگی داشت کیرش ۲۱ سانتی میشد و کلفت منی ک تا بحال فقط کیر خودمو دوستامو دیده بودم اونم ب زور ب ۹ یا ۱۰ سانت می‌رسید دیدن کیر فرزاد خیلی برام ترسناک و تعجب آور بود گفت بخورش منم ک تا بحال اصلا نمیدونستم کیر رو میشه خورد بهش نگاه کردم شاید دلش به رحم بیاد ک اونم با همه بی رحمی گفت مادر جنده دارم باتو حرف میزنم میخوای همینجا پارت کنم دهنمو باز کردو فشارش داد توگلوم محکم تلمبه میزد من از شدت درد گلو و دهنم اشکم در اومده بود و آب دهنم می‌ریخت داشتم خفه میشدم اونم تو حال خودش بود تا اینکه سیر شد منو بغل کردو شرتمو تو ی یک ثانیه وقتی روی دستاش معلق بودم در آرود منو ب شکم خابوند خودشم دراز کشید روم ی تف سنگین انداخت وسط باسنم کیر بزرگشون میکشید روی سوراخ کوچولوی من داشت بهم ی حس خوبی میداد اما ترس از فرزاد نمیذاشت ک لذت ببرم و همینطور اینکه یه وقت این کیر ب این بزرگی رو فرو تکنه داخل سوراخم بهش با حالت التماس نگاه کردمو گفتم عمو تورو خدا نکنیش تو سوراخ بخدا پارش میکنی ک نمیدونم تو چشام چی دید ک با ی خنده شهوت ناک لبامو کرد تو دهنش و کیرشو گذاشت لای پاهام شرو ب تلمبه زدن کرد ی حس خوبی بود ک کیر ب اون داغی و کلفتی وسط رونام بالا پایین می شد و نوکش میخورد ب خایه هام و ی حس خوبو بهم میداد ک صدای ناله آرومم در اومد ک اونم متوجه شد ک داره خوشم میاد شهوتش بیشتر شد سرعتشون بیشتر کرد ی ۱۵ دقیقه تلمبه زد ک دیدم داره نفس نفس میزنه اولش ترسیدم اما بعدش دونستم ک داره ارضا میشه وسط پاهامو پر از آب کیر کرد چند دقیقه روم دراز کشیده بود و محکم منو گرفته بود در همون حین بهم گفت ببخش ک زدمت و ترسوندمت اما اگه ب کسی بگی می کشمت از این به بعد هر وقت بهت گفتم زود میایی و به کیرم حال میدی اما اگه نیایی و خودم خفتت کنم دفع بعد حتما کیرمو تو کونت میکنم منم از ترسم گفتم چشم عمو فقط الان بذار برم منو بوسیدو از روم بلند شد دست مال اورد ابشو از رو بدنم پاک کرد لباسمو پوشیدم ک برم اونم داشت میرفت ک بره حمموم منم زدم بیرونو رفتم خونه
از اون ب بعد هرموقع میدیدمش قایم می شدم تا منو نبینه چون میترسیدم ازش اما با این حال دو سه بار دیگه هم منو برد و باهام حال کرد جوری شده بود واسم شده بود کابوس خیلی ازش وهم داشتم تا اینکه یک سال بعد بخاطر اختلافش بازنش با برادر زنش درگیر شدن و برادر زنش با چاقو زده بود تو سینش و کشته بودش بیشترین کسی ک از مردنش خوشحال شد من بودم اما بعد از اون من تبدیل ب یک گی شدم و همش دوست داشتم زیر کیر بخوابم
دوستان ببخشید طولانی شد و اگه هم دوست نداشتید بازم ببخشید
همتونو دوست دارم خدا نگهدار

نوشته: هادی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها