داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

خانم رئیس

سلام اسم من آرش 32 سالمه قدم 182 رنگ پوستم سبزه ست من چند سال پیش تو سوپر مارکت محله کار میکردم که برای یه آقا مسن و خانم تقریبا میان سال بود من از همون اول به مرجان خانم علاقه پیدا کردم با دیدنش میرفتم تو فانتزی های سکسیم که چجوری اینو بکنم هرشب شق درد داشتم .
مرجان و آقا سعید از همسایه های قدیمی ما بودن همیشه صحبت از پاکی و خوبی اینها تو محل بود اما تو مغازه مرجان همیشه به من خیره میشد و من نمی‌دونستم که این مدل نگاه کردنش عادی هست یا چی.
یکبار چون بینی شو عمل کرده بود خیلی کس شده بود نتونستم تحمل کنم به بهانه کمک تو جمع کردن جنس از روی ویترین دستام به دستاش مالوندم بیار هم دستش گرفتم که محکم دستش کشید .
مرجان بخواهم تعریف کنم قد متوسط بدن لاغر و کون گنده سینه های 75 پوست سفید سن حدود 50 ولی اگه نمی‌شناختم سنش 30 نشون میداد
داستان سکسی من و مرجان از اون روزی شروع شد که من از شق درد داشتم میمردم که بار کوکا کولا آمد و من نزدیک 100 بکس نوشابه رو برده بودم تو انبار و نصف دیگه مونده بود که ببرم . انبار مغازه ما یک درب کنار مغازه بود که انتهای راهرو به انبار و وسط راهرو پله میخورد و می‌رفت طبقه های بالا اون روز چون توی راهرو هم جنس چیده بودم خیلی راحت نمیشد رفت و آمد کرد من که کلی بار برده بودم و حسابی بالا بودم (از لحاظ تستسرون) البته فکر این که چجوری میتونم مرجان بکنم هم بی تاثیر نبود که یک لحظه دیدم داره میاد که بره بالا منم کمی مکث کردم

در باز شد
به چشماش خیره شدم
سلام خوب هستین
سلام آرش جان
سرش انداخت پایین دوباره آورد بالا
تشریف میبرید بالا بفرمایید
ممنون
تا کمی آمد جلو من هم شروع به حرکت کردم کیرم بدجور سفت شده بود خودم کشیدم کنار پشت به جنسها و روبرو به سمت مرجان ولی راهرو خیلی تنگ شده بود آمد که رد بشه باز هم از قصد خودمو چسبوندم بهش یک لحظه متوقف شد نمیشد رد بشه فکر میکنم بزرگی کیر من هم حس کرده بود نگاهم کرد منم خیره شدم از اون نگاه های که تا نکنمت ولت نمیکنم نگاهش کج کرد گفتم بزار کمک کنم رد شی دستم گذاشتم روی کونش هیچی نمی گفت اول یکم هل دادم دیدم ساکت مونده انگشتم محکم می‌کشیدم وسط کونش یکمی هم با لپ کونش بازی کردم دیدم چشماش ریز شده
مرجان (تا حالا صداش نکرده بودم) اینجوری نمیشه گیر کردیم تو هم از جلو هل بده
چجوری صداش می‌لرزید یکمی عصبی بود و خیلی حشری
دستش گرفتم گذاشتم روی کیرم باز هم ساکت بود دست خودم گذاشتم روی کسش براش مالیدم هنوز توی چشماش ترس تعجب و شهوت موج میزد
دستم بردم دور کمرش صورتم بردم سمتش
👩‍❤️‍💋‍👨 لباشو خوردم باورم نمیشد حالا لب تو لب بودیم

دوستان لطفاً حمایت کنید تا ادامه داستان بریم

نوشته: AR.olo

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها