داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

خاطرات یک کیرآشام

برگرفته از اتفاقات واقعی
سلام به همگی من حامد‌ یک دورگه کیرآشام-کونینه اصیل هستم البته بیشترتون با اسم کونی اعظم منو میشناسین. میخوام یکی از خاطرات دادنم رو براتون بگم که این دفعه به جرات میتونم بگم بهترین سکسم بود.

من یه رفیق صمیمی دارم که تو همین انجمن کیر تو کس باهاش آشنا شدم اون فقط کیرآشامه اسمش سهیل بود ولی صداش میکردن سهیلا، خیلی باهم صمیمی بودیم یکی دو سالی هست رفیقیم چون مدتیه میاد خونمون و میره و یا من میرم خونشون که دیلدو بکنیم تو کون هم حتی خانواده هامونم همو میشناسن و رفت آمد دارن.
خب ماجرا از اینجا شروع شد که یه روز اوایل زمستون خانواده سهیل برای یه عروسی سنتی و بومی دعوت شدن روستاشون تو همدان، و به اسرار زیاد سهیل و خانوادش منم به عنوان مهمون قرار شد باهاشون برم.
ما رسیدیم روستا و با اهالی آشنا شدیم و می گشتیم اونا یه سوییت خالی مبله هم بالای روستا داشتن که قرار شد من و سهیل اونجا بمونیم، دیگه عصر که شد و حسابی حوصله‌مون سر رفته بود و کونمونم حسابی میخوارید، کون منم گشاد شده بود و دیگه اصلا هیچ کیری جواب گو نبود سهیل هم که عطش ساک زدن کیر داشت دیوونه‌ش میکرد.
یهو یادش اومد که روبه روی سوییت ما یه دونه خونه کاه گلی هست که تو حیاطش یه دونه اسب با دوتا کُرّه هم دارن سهیل پیشنهاد داد که میخوای بریم سراغ اسب، ماهم که گیج و منگ و حشری نمیدونستیم چه غلطی کنیم، طبق معمول حشریت ما رید تو بشریتمون یه هندونه کوچیک یلدایی از باغچه برداشتیم با بساط تمیز کاری و پارچه و بالش اینا رفتیم سروقت اسبا، هواهم کیری سرد بود، از بخت خوب ما صاحبخونه هم نبود با پرس و جو از اهالی کاشف به عمل که آقا رفته سمت شهر، سهیل که زیر و بم اونجا رو خوب بلد بود از رو دیوار کاه گلیه عین رضا مارمولک رفت بالا و درو باز کرد و وسایل رو برداشتیم رفتیم تو درم قفل کردیم(قفل لوله ای و به در چسبیده بود)
سهیل اول کره اسبارو آورد بیرون و شلنگ آب رو باز کردیم و تمیزشون کردیم و حین شستن کیراشونو جق میزدیم، خوب که کیر هارو مالیدیم و شستیم و همون حین کیراشون راست شدن، اول زیرشون دراز کشیدیم حالتی که انگار میخوان از گاو شیر بدوشن
و شروع کردیم ساک زدن، کیر سیاه و دراز حدودا ۳۰ سانتی و من طبق عادت تا ته میکردم تو گلوم و دیپ میزدم سهیل هم انگار داشت بستنی میخورد انقدر با اشتها و منی مزه ساک میزد که کره اسبه از شدت لذت شیهه میکشید، منم داشتم دیپ میزدم و همون حین عین پستونک کیرشو میک میزدم آخ آخ خیلی بهم میچسبید تو اون هوای سرد چون تو کیرش خون جریان داشت گرم بود کم کم داشت مایع حیات ازش ساطع می شد و منم تا ته کردم تو حلقم اسبه هم خودش دست به کار شد و کیرشو تو حلقم تلمبه میزد یه دفعه یه حجم از آب منی تو حلقم خالی کرد کیرش همونطور که تو حلقم بود آبش از لب و لوچم میریخت و فک کنم یه مقدارش هم تو مِری‌م موند که بعد اسبه پاشد و قورتش دادم سهیل هم همونجوری کیر اون یکی اسبه رو ساک میزد و به سختی اسبه ارضا میشد بهش گفتم بیا کنار این یکی رو بسپر به من، پاشد و وقتی اونجوری دید کل صورتم و لباسام آب کیر اسب ریخته شوکه شد بهش گفتم ببین میتونی کیر اینو یه جوری راست کنی بعد دراز کشیدم و همون سناریو رو تکرار کردم این یکی کیرش خیلی بهتر بود تا ته دیپ میزدم و میک میزدم دوباره اندازه یه لیتر آب تو حلقم خالی شد کیرشو درآوردم از دهنم و آبشو قورت دادم ولی هنوز راست بود و چکه چکه از سرش آب میمومد دوباره با همه توان یه جا کل ۳۰ سانت کیرو کردم تو حلقم و بازم دوباره آب کیر تو حلقم خالی کرد از زیرش پاشدم و به سهیل گفتم این اسبه مال من تو همونو تو بردار.
پیش غذا تموم شد و با سهیل لباسامونو درآوردیم و سوراخ همو چرب کردیم که بریم واسه غذای اصلی، دوتا بالش من زیرم گذاشتم سهیل هم دوتا و زیر اسبا دراز کشیدیم و به حالت فرغونی قمبل کردیم و کیرشونو دم سوراخمون مالیدیم که راست بشه سهیل چون زیاد تجربه نداشت هندونه رو هم اندازه ابعاد کیر اسبه سوراخ کردیم ۲۰ سانت کیره تو هندونه بود و ۱۰ سانتش میرفت تو کون سهیل
خودمم که دیگه چون کونم تونل نیایش شده بود واسه کل ۳۰ سانته جا داشتم کیرش که راست شده بود رو کردم تو سوراخم و همگام با خود اسبه که سمت من میومد منم میرفتم سمت پایین و کیرش هم بیشتر میرفت توم
و شروع کرد تلمبه زدن آخ که چه حالی میداد که ۳۰ سانت کیر با قطر اندازه یه بلال تو خودت حس کنی آه ناله های منو سهیل که میزدیم انگار اون دوتا اسبارو بیشتر شارژ میکرد همینجوری ده دقیقه ای میشد که اسبا داشتن مارو میگاییدن بالاخره آبشون اومد و با اون حجم زیاد آب کیر که تومون خالی شد اصلا حال بلند شدن نداشتیم انگار کلی آب کیر تو شکمم بود ولی سهیل بیشترشو از سوراخش پس داد بیرون یه ربع میشد همونجوری بی حال رو زمین دراز کشیدیم و اسبا هم رفتن تو آغلشون و ماهم بند و بساط گند کاریمونو جم کردیم و رفتیم خونه‌
ولی هندونه رو جا گذاشتیم

اگه تا اینجا خوندی و حال کردی داستان های دیگه‌م بخون عزیزم.

۹ کیر و ۲ سوراخ
کونی اعظم
ایستگاه بعد، تئاتر شهر
تونل نیایش [خاطرات یک کونی]

نوشته: حامد کونی اعظم

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها