داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

بابا تقسیم بر سه 65

وای که چقدر با کس نونا جونم حال می کردم . -بابا بابا جونم بابا دکتر من . نمیشه  من امسال شاگرد اول شم و تو کسمو بکنی . سرمو رو همون کس به این طرف و اون طرف حرکت داده که یعنی امکان نداره باید عدالت رعایت شه .. نورا : بابا اگه بخوای این کارو بکنی من اعتراض می کنم . تا اول من زن نشدم هیشکی حق زن شدن نداره .. نینا رفت یه حرفی بزنه ساکت شد . نونا که میونه اش با نورا خوب بود اینجا رو بازم زبون در آورد و گفت اون وقتا که تا خواهر بزرگ عروسی نمی کرد خواهر کوچیکو به خونه بخت نمی فرستادند گذشت . حالا ما حق نداریم به آقا دوماد یا همون خواستگار بگیم که به خواستگاری کی بره . خلاصه کنم نورا جون بابا اگه از من و از کسم خوشش بیاد و بخواد زود تر از بقیه راه منو باز کنه به خودش مربوطه و کسی هم حق نداره دخالت کنه .. اعصابم دوباره داشت خط خطی می شد . دستمو گذاشتم جلو دهن نونا تا ساکتش کنم . نورا : بگیر نونا اینم جوابت تا دیگه هستی زیادی نخوری .. نونا دست و پا می زد می خواست از جاش پا شه بپره طرف خواهر بزرگش ولی من دیگه بی خیال شده  چسبیده بودم به کس لیسی ول کن نبودم .. یواش یواش آروم شده بود و موهای سرمو می کشید . حس کردم که می خواد ناله کنه و همراه با فریاد هوسشو خالی کنه . دیدم اوضاع امنه دستمو از رو دهنش بر داشتم . -بابا جون بابا جون .. شل نکن همین جوری سفت بخورش .. بالاشو دورشو همه جاشو میک بزن . زبونتو پهنش کن و رو کسم بکش . ولم نکن . آتیش بزن منو . بابا دوستت دارم . کوسشو به طرف بالا حرکت می داد و با حرکاتی سریع قصد داشت خودشو آروم کنه ولی من با حرکتای سریع تری نا آرومش کرده -وووووووویییییی … اووووووووییییییی بابایییییییییی باباییییییییی …… اووووووووخخخخخخ نهههههه .. بخورشششش .. سینه های نونا رو هم تو چنگم داشتم و آروم آروم پس از هر فشار کف دستمو بازش می کردم تا بیشتر بهش حال بدم . موهامو کنده بود و ریشه موهای سرم دیگه از فشار دستای دختر گلم می سوخت . با فشار دستاش منم محکم تر کسشو میک می زدم .. فداش شم گلوش گرفته بود از بس جیغ کشیده بود .. دستاشو به دو طرف باز کرد و مثل آدمای بیهوش دیگه حرکتی نکرد .. منم دهنمو از رو کسش بر داشتم .. نینا : بابا سرمونو خورد چقدر جیغ می کشید -نینا الان نوبت تو هم می رسه . اینا همه از کرامات باباته . تو هم بی نصیب نمی مونی . اینقدر به خودت نناز .. -بابا الان نوبت منه دیگه .. -کجا با این عجله هنوز یه قسمت از کارمون مونده .. -حالا بابا اون که رفته تو خماری …-آهای نینا چیه واسه خودت می بری و می دوزی من حواسم هست . بابا تا نکرده تو کونم مگه دست از سرش  ور می دارم . روز روشن داری سرم کلاه میذاری . هر جای دیگه فریبم بدی و بخوای حق کشی کنی این یکی رو حواسم جفته -من که چیزی نگفتم نونا . گفتم حالا که داری  کیف می کنی و گرفتی خوابیدی وقت تلف نشه و بابا جون بیاد سراغ عزیز ترین و شیرین ترین دخترش . همون ته تغاری که میگن مزه اش بیشتره . -هیچ اینو می دونی که با این لوس کردنای خودت از همه زشت تر میشی ;/; -من هر کاری کنم از شما دو تا خوشگل تر و ناز ترم . این حالیت باشه ..- بابا جون من آماده ام . این دو تا خواهر یکی از یکی گردن کلفت ترن . همه چی رو واسه خودشون می خوان . تا می بینن که آدم دو دقیقه حواسش نیست و می خواد به حال خودش باشه فوری سنگ خودشونو به سینه می زنن . .. امان از دست سه تا دختر خودم . هوس و سکس و این که خودشونو در اختیار من بذارن اونا رو زرنگ و بلبل زبون بار آورده بود . ولی اگه واقعا می تونستن پزشک شن و باباشونو به آرزوشون برسونن اون وقت بود که متوجه می شدم روش تربیتی من درست بوده که فکرشونو آزاد کرده  تا اونا با خیالی راحت و تمرکز بسیار بتونن تحصیل کنند . کردن کون نونا کمی سخت تر از فرو کردن کیر تو کون نورا بود . نونا رو کله معلقی کرده پاهاشو انداختم رو شونه هام و سوراخ کونشو شروع کردم به لیس زدن . تا یه خورده خوشش بیاد و استرسش کمتر شه .. -بابا جونم کیرت اگه دو تا کلفتی الآنو داشت بازم کیف می کردم که اونو بکنی تو کون من نترس من مثل اون خواهرام نیستم . هر جور دوست داری همین الان هم می تونی کیرتو فشارش بدی به کونم و بکنی منو . بابا اگه جرم بدی بازم کیف می کنم . دوستت دارم بابا جون من . -آفرین به تو دختر شجاع و ناز خودم . من می دونم تو استقامتت خوبه .. نورا : غلط می کنه یه خیار کوچولو رو که تو کونش میذاره از درد جیغش میره آسمون -نورا دروغ نگو من کی خیار فرو کردم تو کونم .. -همون دفعه که می گفتی دلم واسه کیر بابایی تنگ شده و خیار می کردی تو کونت و می گفتی این کیر بابای منه . بابا ! داشت بهت توهین می کرد .. -دخترا خسته ام کردین شما . کاری نکنین که .. نورا : که چی میری زن بابا میاری واسه مون ;/;  اینو که همیشه داری میگی .. راست می گفت دیگه این حنای منم رنگی نداشت . زیادی در این مورد حرف زده بودم . انگار باید راستی راستی یه فیلم عملی بازی می کردم ولی دلم نمیومد . …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها