داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

بابا تقسیم بر سه 43

نینا بزرگ شده بود . نینای محجوب من . اون به کمک من نیاز داشت . با این که دلم می خواست علاقه امو بین سه تا دخترام طوری قسمت کنم که همه شون راضی باشند و حس نکنن یکی رو بر یکی دیگه تر جیح میدم ولی نینا رو با یه دید خاصی نگاه می کردم . شاید به این خاطر که مثل اون دو تا پررو نبود . رشد همه دخترام خیلی خوب بود و حسابی تپل نشون می دادند . تپل و دوست داشتنی و خواستنی . نینا دستشو گذاشته بود دور گردنمو خوابیده بود . پاها و لاپاشو به تنم چسبونده بود . بر جستگی نوارشو حس می کردم . حالا این من بودم که به اون گرایش داشتم بر خلاف اون دو تا که فتیله رو کشیده بودند اینجا رو من شروع کرده بودم و دوست داشتم که اونم مثل اون دو تا دخترم محرومیت نکشه. اگه نمی تونستم تامینش کنم حتما سر راهش بودند پسرایی که گول اونا رو بخوره . حالا من شده بودم نورا و نونایی که استرس داشته می خواستند با هام ور برن . از عکس العمل نینا یه کمی هراس داشتم . با این حال دستمو گذاشتم  لاپای نینا . اون حتما اتفاقاتی رو که بین من و خواهراش افتاده به خاطر داره . آخه بزرگ بود که همه این چیزا رو می دید و امروز هم باید که به خوبی اینا رو حس کنه و از هیجاناتش با خبر باشه . ولی چرا چیزی نمیگه . شاید به این خاطر که اون دو تا خواهر نمی خواستند که اونو شریک خودشون بکنن و من با هیجان بیشتری عشق و هوس خودمو با اونا قسمت کنم . کف دستمو رو جای کوس دخترم نینا گذاشته باهاش ور می رفتم چشاشو باز کرد . ساکت بهم نگاه می کرد . یعنی فکر می کنه باباش هوسبازه ;/; .. این که فکر درستیه و جز این هم نیست . صورت نینا سرخ شده بود . -نینا جان تو پریود میشی ;/; بابات نباید بدونه ;/; اگه مشکلی چیزی داشتی بهم بگو . از من خجالت می کشی ;/; با خودم فکر می کردم که یه وقتی پیش خودش حساب نکنه که بابای هیزی داره . ولی این طور نیست . بابا عاشقشه و دوستش داره . ولی راستش هیز هم بودم . آخه وقتی که نمی خواستم واسه دخترام نامادری بیارم بهتر از این هم نمی شد . -بابا مشکلی ندارم . هر وقت مشکلی داشتم ازت کمک می گیرم . اندام درشت و اون سینه های دست نخورده اش .. چقدر وسوسه ام کرده بود . نمی دونستم چرا این قدر تحریک شدم . شلوارشو از پاش در آوردم و شورتشو با نوار بهداشتی خونیشو . -بابا نکن . بوی خون میاد زشته .. -عزیزم زشت که نیست من باباتم و دکترم و می خوام یه نگاهی بهش بندازم . -بابا خون میاد همه جا کثیف میشه -به درک . ملافه ها رو میندازیم حتی تشک ها رو یکی دیگه . از پول بابات کم میاد ;/; اونو از پا کاملا لخت کرده بودم .  کوسش چقدر ناز بود . دو طرفش و یه خورده از وسطش خونی بود . بوی خون فضا رو گرفته بود . با دو تا انگشت دست چپ لبه های کوسشو به دو طرف باز کرده و  شست دست راستمو گذاشته بودم رو مغزی کوسش و اونو از پایین به طرف بالا می کشیدم . و وقتی به چوچول کوچولول دخترم می رسیدم اون یه تیکه رو بیشتر باهاش ور می رفتم و بیشتر بهش حال می دادم . چشاشو بسته بود و لباشو گاز می گرفت . انگشتمو ول کردم تا ببینم عکس العملش چیه .. .چشاشو باز کرد . انگار می خواست یه چیزی بگه ولی روش نمی شد -نینا جون چیزی می خوای . چیزی می خواستی بهم بگی ;/; -نه فقط می خواستم بگم اگه می خوای معاینه کنی کامل تر بکن .. -اوووووففففف چشم قربون دختر بابا بشم من . نمی دونی چقدر دوستت دارم چقدر عاشق اون شرم و حیاتم . دلم می خواست اون کوس کوچولو و نازشو بذارم تو دهنم . با همون موهای آک آکشو که داشت زیاد می شد . درست نبود که در این شرایط آب به رحمش نفوذ کنه . حاضر بودم در همین حالت  به کوسش میک بزنم ولی می دونستم اون موافقت نمی کنه و میگه بوی خون میده و از این حرفا . در هر حال خودم اونو بردم دستشویی و کوسشو شستم . هرچند اگه عمقی لیسش می زدم می تونستم بوی خونشو حس کنم ولی برام مهم نبود . بذار اون فکر کنه که ردیفه . اونو رو همون تخت دو نفره خودمون خوابوندم و پاهاشو باز کردم . -عزیزم می خوام یه سری کارکرد هورمونهای جنسی تو رو بسنجم . اجازه هست ;/; -بابا تو دکتری و بهتر می دونی . -عزیزم وسایل معاینه بیشتر داخل مطبه . اینجا باید با زبون تستش کنم -همونجوری که واسه نونا و نورا می کردی ;/; -آره توهمون مایه ها  . زبونمو کاملا از حلقومم در آورده و مثل کوس نلیسیده ها کشیدمش رو کوس نینا .. با همون حرکت اول نینا از هوس به خودش می پیچید . پاهاشو  محکم به تشک فشار می داد . -نینا چته دردت میاد ;/; آره دخترم . -نه نهههههه بابایی .. بازم بخورشششش اگه بدت نمیاد بازم بخور .. همون وقتا که بچه بودم برا نورا و نونا می خوردیش . مال منم بخورش -چشم عزیزم دختر گلم . ته تغاری نازم . بابایی نازتو می خوره کوستو می خوره .. اینو که گفتم بازم صورت تپل و سفیدش سرخ تر شد … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها