گی تو خدمت

سلام
اسمم بهرام هست 25 سالمه تازه خدمتم تموم شده.
داستان مربوط میشه به دوران خدمتم
من کلا یک پسر ترگل ور گل بودم همه دنبال من بودن اما به کسی رو نمیدادم تا اینکه یک شب جلو درب پاسدار خونه پست بودم که یک پاسبخش اومد و کنارم نشست و گفت تو کف منه و خیلی منو دوس داره و روم کراش داره.
منم هیچی نگفتم گفتم ول کن این حرفا چیه گفت ببین الان که کنارتم کیرم سیخ شده و داره میترکه بیا دستت بگیرش و بمال برام منم حال میکنم تو هم حال میکنی .
من ممارست میکردم و قبول نمیکردم تا اینکه به زور دستمو گرفت برد سمت کیرش و گفت بگیرش ببین چقد راست شده منم بدم نیومد یه دست زدم حس خوبی بهم داد کیر راست شده ی یکی دیگه رو دست بزن گفت میمالی برام، گفتم نه دیگه ابت میاد زشته ولش کن گفت نه بزا بیاد من از روزی که تو اومدی تو پادگان دنبال این لحظه بودم. دیدم خیلی التماس میکنه و قبول کردم و شرع کردم به مالیدن کیرش گفتم درش نمیاری گفت میترسه یکی بیاد یهویی ببینه بیچاره بشیم. دیگه از همون روی شلوار دکمه هاشو باز کرد و انداخت بیرون با شورت و منم شروع کردم به مالیدن و اونم کیف میکرد و میگفت جوون. دستشم روکیر من بود و میمالید و هی قربون صدقم میرفت. کیر بزرگی داشت نسبت به من تا اینکه یکم بعد ابشو اوردم و اونم اب منو اورد و حسابی شورتامون خیس شد. بعد اونم دیگه خدمتش تموم شد و رفت دیگه هم ندیدمش.

نوشته: بهرام