داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

پس از شصت وشش ماه

با سلام و درود به همه خوانند گان و بازدید کنند گان محترم این مجموعه .. عزیزانی که همیشه با من همراهی کرده اند و تنها به خاطر آنان بوده است که تا به حال  سکسی نوشته ام . بنا به دلایلی قصد دارم پرونده سکسی نویسی هایم را پس از خاتمه سریع این داستان باقیمانده ببندم و از این پس  مطالب غیر سکسی بنویسم …. بار ها و بار ها در مورد خودم گفته ام . من از یا سالگی مطالعه کتاب و مجله و روزنامه را شروع کرده از سالگی نویسندگی ام را با نوشتن نامه ای به خاله ام  که در شهر دیگه ای زندگی می کرد شروع کردم .  عشق به مطالعه و نوشتن همچنان ادامه داشت … سر جلسه امتحان درس انشاء بعد از نوشتن برای خودم  برای پنج شش نفر می نوشتم .. هزاران صفحه  خاطره نویسی به جا مانده از سالهای دور و نگارش مرتب و روزانه در خد مت سربازی عشق منو به نگارش نشون می داد . منتها مسائل زندگی و ازدواج و شغل من طوری بود که به من اجازه نویسندگی نمی داد .. تا این که درمهر ماه پس از تهیه لپ تاب تصمیم گرفتم که من هم قدرت خودمو نشون بدم .. بنویسم … فقط می خواستم نشون بدم که می تونم … از همون بچگی با تشویق خو گرفته بودم . در سه مقطع تحصیلی و بعد در دانشگاه دبیران و استادانی بودند که برایم آینده روشنی را در نویسندگی پیش بینی می کردند . گشت و گذار و بی تجربگی در امور سایت ها مرا به سایت های سکسی کشوند …. من حتی نمی دونستم کپی پیست چیه ; فونت گذاری چیه ; همین حالاشم از آپلود کاری سر در نمیارم … دوست داشتم از خاطراتم بگم …. داستانهای عشقی بنویسم .اولش وارد سایت انجمن سکسی کیر تو کس شدم راستش مقرراتشو که خوندم و در مورد رنگ و فونت و این جوری بنویس و اون جوری بفرست دلسرد شدم چون سردر نمی آوردم .. رفتم عضو انجمن کیر تو کس شدم یک کد کاربری و رمز هم برام فرستادند نخستین داستانمو که دنباله دار بود به نام گناه درمانی براشون فرستادم اما منتشر نکردند اهمیتی ندادند .. وارد سایتی به نام ک..ر تو ک…ر شدم … چند قسمت از داستان گناه درمانی و فکر کنم یکی دو داستان کوتاه منو منتشر کردند که آن روز ها خیلی طرفدار پیدا کرده بود .. اما پس از مدتی معلوم نشد که اون سایت کجا محو شده …. خنده دار این جا بود که سایت انجمن کیر تو کس داستانهای منو توسط کاربران کپی کننده در چند مورد منتشر کرد اما به ارسال خود من توجهی نداشت .و می گفت به نوبته !!!.. تا این که با سایت امیر سکسی آشنا شدم .. با مدیر محترم و بسیار با مرام و با معرفت و دوست داشتنیش .. اون واسم تعیین تکلیف نکرد که چیکار کنم چیکار نکنم منو آزاد گذاشت که سکسی ..عشقی هرچی می خوام بنویسم ..فقط توهین نکنم . اون با این کارش زمینه  ارائه آثار و رشد نویسندگی منو فراهم کرد و من مدیون اویم . تمام فعالیت های من از روی عشق و علاقه به دوستان بوده و هیچ نفع مالی در کار نبوده است . منی که حتی یک بار در گفتگو ها و مکالمات روز مره  رکیک سکسی بر زبانم جاری نشده برایم تعجب انگیز بود که چطور این داستانها رو می نویسم . برای خودم توجیه می آوردم حالا منو نمی بینن .. سکس نیازی از نیاز های انسانیه .. هیجانه … از وقت خواب و استراحتم می زدم و می نوشتم حتی وقتی که همراه همسرم در بیمارستان بودم به محض کمترین یا کوچکترین فرصتی می رفتم کافی نت تا عقب نمونم … اما همیشه این عذاب وجدان به دنبالم بود که چرا باید این قدر بدنویسی کنم .. فقط و فقط تشویق و همراهی با سایرین و عدم توانایی من در نه گفتن بوده که مرا به جایی رسانده که شاید از نظر کمیت هیچکس به اندازه من پورنو نویسی نکرده است . و این بزرگترین ضربه را در جهت شکوفایی و پیشرفت من در مطالب غیر سکسی وارد کرده … من هر گز خود را یک نویسنده خوب و اصلا نویسنده ندانسته ام . هر چه دارم از خدا دارم . اوست که به وقت نوشتن به من الهام می کند … قدرت و توانایی می دهد .. هروقت خود را هیچ دانسته ام خداوند قطره ای ازجوهربیکران  قلم خود را به من بخشیده تا بتوانم با کلمات بازی کنم و بنویسم … من از همان سال پیش هم مطالبی نوشته ام که شخصیت واقعی مرا ترسیم کرده است . شاید به من بخندند که چرا حال چنین تصمیمی گرفته ام .. بگذار هر که می خندد بخندد … خدا هم می خندد هم نمی خندد .. او بنده اش را مسخره نمی کند .. پس نمی خندد .. واز روی رضایت  می خندد چون می داند که اگر من تسلیم او شده ام برای سعادت خودم و شاید دیگرانی هستم که می دانند راهشان اشتباهست اما چون من در آن راه گام بر می دارند . بار خدایا گناهان مرا ببخش! .. می دانم که بار گناهانم در این زمینه بسیار سنگین است  .. تا به حال حدود درصد از قلم من پاک بوده و از آن جایی که نمی خواهم غیر متعهد باشم سعی می کنم حداکثر تا یک ماه دیگر با تمام حسم این چند داستان را هم تمام کنم که شرمنده نباشم .. هرچند مهم آن است که در پیشگاه خداوند بلند مرتبه شرمنده نباشی .. اما خدا مهربان است .. با من راه می آید . ماه تحملم کرده .. یک ماه دیگر هم تحملم خواهد کرد . خداوندا پیش از آن که دیگران  به من بگویند من به خود می گویم غلط کردم .. اشتباه کردم وقتی تو می بخشی بنده تو چه کاره است که نبخشد .. در کنار این گناهان داستانهایی هم بوده که بزرگترین ثوابها را به دنبال داشته … داستان دنباله داری دارم به نام عشق و جدایی ..دختری ناامید و بریده از همه جا که عشقشو به خاطر بیماری سرطان از دست داده بود در بد ترین شرایط فرصتی از من خواست که ماجرای زندگیشو قصه کنم … من این کارو کردم … طوری از زبون اون جوان ناکام نوشتم که ضمن زنده کردن فضا از نظر روانی اون دختر آروم شد هر چند این داغ رو دلشه .. ولی به زندگی برگشت .. حس خود کشی رو نداشت .. حتی وقتی  واسش خواستگار اومد اشک ریزان با من مشورت کرد و بازم پاکدلانه رفتم کمکش .. اون حالا به زندگی برگشته از دواج کرده … چون با عشق ناکامش  در انجمن سکسی کیر تو کس آشنا شده بود ازم خواست داستانو فقط اون جا منتشر کنم .. داستان غیر سکسی .. تراژدی عاشقانه ..من به خواسته اش احترام گذاشتم .بار ها به خاطر این لطف خدا اشک توی چشام حلقه زد ..خوشبخت شی خانومی ! وقتی خدا به من این لیاقت و  توانو میده چرا آب در هاون بکوبم . ;! من در سخت ترین شرایط با خدای خودم پیمان بستم..در هر حال من در کنار شما هستم .. می خواهم شیطان را شوتش کنم .. اراده ای قوی می خواهد .. من به خدا و چهارده معصوم معتقدم . سیاسی نیستم و راستش به سیاسیونی که از عدالت بویی نبرده اند اعتقادی ندارم اما اگر کسی به این موجود و سایر پیامبران توهین نماید با شمشیر قلم.. قلبش را پاره خواهم کرد آن چنان که تاکنون کرده ام.. سخن بسیار است شاید بعدا مطالبی را بر این متنم بیفزایم … در هر حال من در کنار شما خواهم بود شاید با چهره جدیدی اما با همان شخصیت .. اخلاقی خوش .. شکیبایی ..دوستی ..مهربانی ..همدردی .. این عشق و روحی واحد است که ما را به هم نزدیک می گرداند . باید که یکدیگر را دوست بداریم ..آخر ما اعضای یک پیکریم .. اگر دردی به هر یک از ما رسد باید که کل جامعه بی قرار گردد .بهترین ها را برای همه شما خواهانم و از خداوند اراده ای می خواهم که بر سر پیمان خود بمانم و فراموشم نشود که این خداست که سرنوشت مرا تعیین می کند نه بنده ناتوان او … پاینده باشید …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها