داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

میوه ممنوعه

آرمان هستم و این ماجرا کاملا واقعیه و اتفاق افتاده ، حدود سال ۹۰خواهرزنم با شوهرش دچار اختلاف شد و بخاطر اینکه خونواده ش شهرستان هستن از اون تاریخ تهران تو خونه من زندگی میکرد. ماندانا خواهرزنم واقعا ناز بود با هیکلی میزون و اندام بدون چربی اضافی که بعد جدایی از شوهرش آرایشگری میکنه و حسابی به خودش میرسه و زیباییش دل هر مردی رو میبره .خیلی وقت دنبال این بودم که ازش کامی بگیرم اما از عاقبت کار میترسیدم و هر نقشه ای که تو ذهنم میپروروندم به نتیجه نمیرسید ، باور کنید خیلی از شبا خوابشو میدیدم و خودمو خراب میکردم و خلاصه بدجوری رفته بود تو مخم .

تا اینکه حدود دوماه قبل اینکه کاملا طلاق بگیره تو یه شب پاییزی خوابشو دیدم و دیگه تصمیم گرفتم نقشمو عملی کنم به خودم گفتم هرچی باداباد یا موفق میشم یا گند میزنم به همه چی ، فردا صبح وقت رفتن سرکار شنیدم زنم میگه ماندانا خونه میمونه تو منو برسون مدرسه (زنم معلمه) بعدش برو شرکت . سوار ماشین شدم و زنمو بچه مونو رسوندم و راه افتادم طرف شرکت توی راه همش به ماندانا فکر میکردم و اینکه چطور نقشه مو عملی کنم و بس که به اندامش و حال کردن باهاش فکر کردم کاملا شهوتی شدم و شق کردم و کیرم خیس شده بود ، تو همین فکرا رسیدم شرکت و یه ساعتی مثلا کار کردم اما نمیتونستم تمرکز کنم ، بالاخره رفتم کارگزینی و مرخصی ساعتی گرفتم و راه افتادم سمت خونه ، تو راه همش بفکر عملی کردن فکرم بودم که رسیدم خونه و رفتم بالا و آروم درو بازکردم و رفتم تو دیدم ماندانا یه شورتک پاشه و یه کرست ناز و رو تخت افتاده و کاملا خوابه . کتمو دراوردم و انداختم رو مبل و رفتم تو اتاقش دیدنش با اون وضعیت حسابی حشریم کرده بود . رفتم لبه تخت نشستم و آروم دستمو کشیدم به پاش دیدم عکس العملی نشون نداد منم به کارم ادامه دادم و دستمو به ساق پاش کشیدم و آروم نوازش کردم به رونش که رسیدم تکونی خوردو چشماشو وا کرد و با خواب آلودگی نگام کرد و گفت آرمان تویی؟ داری چیکار میکنی؟ خجالت بکش ، منم که دیگه شهوت مخمو از کار انداخته بود محکم بغلش کردم و گفتم میخام بکنمت و بخای نخای اینکارو میکنم لطفا بیخیال شو و سروصدا نکن ، خیلی تقلا کرد که از دستم دربره منم محکم گرفتمش و پاهامو دورش قفل کردم و شروع کردم لباشو خوردن و همین حین دستمو رو کسش میکشیدم اونم با مشت منومیزد تا اینکه شهوت اونم کارشو کرد و آروم شد و حسابی لبامو میخورد . دیگه داشت حال میکرد که من کرست و شورتشو دراوردو لختش کردم وقتی چشمم به سینه هاش و اون کس کوچولو و نازش افتاد آهی از سر هوس کشیدمو شروع کردم سینه هاشو مکیدن و دستمو رو کسش میکشیدم که حالا کاملا خیس شده بود ، کمی گذشت بهم فهموند که کسشو بخورم و من شروع کردم به کس لیسی و حسابی کسشو خوردم و هی زبونمو میذاشتم تو کسش که یهو لرزید و ارضا شد . بلن شدم و لباسامو دراوردم و لخت شدم و کیرمو گذاشتم دم دهنش و اونم تا ته و با ولع تموم خوردش ، دیگه داشتم منفجر میشدم که کیرمو دراوردم و محکم فشارش دادم و لنگاشو بلند کردم و آروم گذاشتم در کسش و هلش دادم تا ته فرو رفت و آروم شروع کردم تلمبه زدن اونم دوباره حشری شد و کم کم آخ و اوخش دراومد و هی میگفت بزن ، بکن تا ته بذار پاره بشم ، کیرمو دراوردم و مانداناو بلند کردم و خودم رو تخت دراز کشیدم و ماندانا اومد نشست رو کیرم و گذاشت بره تو کسش و خودشو انداخت تو بغلم و منم محکم تو بغلم گرفتمش و لباشو میخوردم و میکردمش تا اینکه آه بلندی کشید و ارضا شد و بی حرکت افتاد روم بلندش کردم و پاهاشو گذاشتم رو دوشم و کیرمو کردم تو کسش و چن تا تلمبه که زدم آبم اومد و آبمو ریختم تو کسش ، یکم کنارش نشستم و بغلش کردم . گفت نامرد چرا اینکارو کردی؟ جواب خواهرمو چی میدی؟ گفتم تو اگه چیزی نگی اونم نمیفهمه . فقط تو خونه یه جور باهام رفتار نکن که بفهمه. خلاصه من و ماندانا بعد اون یه دوسالی باهم بودیم تا اینکه خونه گرفت و رفت پی زندگی و کس دادن به دوست پسر جدیدش منم رفتم پی کیس جدیدم بهار که بعدا قصه شو براتون میگم.

نوشته: آرمان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها