داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من و مائده زن شریکم (۳)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
خب دوستان داستان منو و مائده به اونجا رسید که مائده در مقابل خواسته های من و دل خودش تسلیم شد و تصمیم گرفت من سامان رو با هم داشته باشه و این شد شروع سکس های مخفی من و مائده.
منو مائده تقریبا هر روز از طریق چت کردن با هم در ارتباط بودیم البته توی تایم هایی که سامان پیشش نبود یا شب ها وقتی خواب بود یه شب وقتی که داشتیم چت میکردیم مائده گفت حسین مکان برای فردا اوکیه؟ گفتم چی شده جدیدا زیاد مکان لازم میشی گفت یه اتفاقی افتاده باید حضوری برات توضیح بدم گفتم نمیشه توی چت بگی گفت نه گفتم اگه فقط اینه که یه جا بیرون قرار بزاریم یه استیکر خنده فرستاد و گفت : نه که تو بدت میاد گفتم کی از جیگری مثل تو بدش میاد یکم دیگه ادامه بدی سالار بلند میشه میام اونجا جلوی سامان باهات حال میکنم گفت ادامه نده منم تحریک میکنی گفتم خب تحریک کنم فوقش یه سکس چت توپ میکنیم گفت نه ولش کن بزار برا فردا حضوری حالش بیشتره خلاصه فرداش رفتیم مکان و مائده خانم دلبر با همون آرایش ملایم و چهره ی سکسیش اومد و همون دم در لبامون توی هم قفل شد و‌ مستقیم رفتیم روی تخت و ادامه ماجرا …
کار که تموم شد بعد از اینکه لباسهامون رو پوشیدیم بهش گفتم خب بگو گفت راستش رو بخوای توی گوشی سامان یه چیزایی دیدم خواستم باهات مشورت کنم
گفتم چی دیدی؟ گوشیشو آورد جلو (از گوشی سامان اسکرین شات گرفته بود و فرستاده بود برای خودش)و گفت ببین این تاریخچه مرورگر اینترنتشه، نگاه کردم دیدم همه ی سرچ هاش توی زمینه سکس و داستان های سکسیه همینطور که داشتم نگاه میکردم یه نکته ای توجهم رو جلب کرد اونم اینکه سامان شدیدا دنبال رابطه های ۳نفره و ضربدری بوده همین نکته رو به مائده گفتم اونم گفت نمی دونم والا چی بگم  گفتم هیچی نگو صبر کن تا بهت بگم چکار کنی یه فکری افتاده بود توی سرم که اگه میشد بشه چی میشد .
فرداش به مائده پیام دادم و گفتم یه چیزی رو توی اولین سکستون امتحان کن و بهم خبر بده گفت چی ؟ گفتم وسط سکس موقعی که سامان کیرشو کرده تو کست بهش بگو کاش دوتا کیر داشتی دوتا سوراخمو باهم پر میکردی(البته حواست باشه حسابی تحریکش کنی و بعد اینو بهش بگی) ببین واکنشش چیه اینطوری تا حدودی میشه فهمید چی توی سرش میگذره گفت باشه دو شب بعدش تقریبا ساعت ۱ بود که مائده پیام داد و گفت امشب اون چیزی که گفتی رو بهش گفتم گفتم خب چی شد؟
گفت تا اینو گفتم شدت ضربه هاشو زیاد کرد و گفت جوووون ولی معلوم بود مدل سکس کردنش نسبت به همیشه فرق کرده
گفتم خوبه
_چی خوبه؟
+همین که بعد از اون جمله شهوتش بیشتر شده
این یعنی آقا سامان گرایش به سکس ضربدری یا گروهی داره
-چیش خوبه حسین فکر کردی من فاحشه ام که با هرکسی سکس کنم
+نه بابا منظورم این نبود که

پس چی ؟
+تو دوست داری منو سامان رو باهم داشته باشی درسته؟
آره
+حالا اگه شرایطی فراهم بشه که بتونی همزمان با دوتامون سکس کنی چی؟
-خیلی خوبه اما بعید میدونم ، برنامه ای براش داری؟

نه برنامه خاصی ندارم اما بریم جلو ببینیم چی میشه نباید بی گدار به آب بزنیم
-آره خب
حدودا یک ماهی از مکالمه منو مائده گذشته بود ولی عملا نمیشد هیچ جوره این مسئله رو مطرح کرد چون اگه یک درصد جواب سامان منفی بود همه چی میرفت روی هوا اما اتفاقی افتاد که همه چی از این رو به اون رو شب حدودا ساعت های ۱۱ بود که دیدم سامان داره بهم زنگ میزنه (هیچوقت این موقع شب زنگ‌ نمیزد) گوشی رو‌ جواب دادم دیدم با صدای گرفته گفت خونه ای؟ گفتم آره گفت من دم درم درو بزن بیام بالا گفتم چی شده ؟ گفتم اومدم بالا بهت میگم توی این فاصله چند دقیقه ای که بیاد بالا  هزار تا فکر اومد توی ذهنم و گفتم نکنه همه چی رو فهمیده باشه اما از طرفی هم مطمئن بودم که سوتی ندادیم خلاصه سامان اومد بالا و فهمیدم که با مائده دعواشون شده و سامان روی مائده دست بلند کرده خودشم بابت این اتفاق خیلی ناراحت بود دلیل دعواشون هم این بوده که خانواده سامان که از اول بخاطر تفاوت های مذهبی و فرهنگی با ازدواجشون مخالف بودن و توی مهمونی ها و مراسمات همیشه به مائده زخم زبون میزدن و اذیتش میکردن(طوری که سامان و مائده بیخیال زندگی نزدیکشون شدن و تصمیم گرفتن ازشون دور باشن و توی یه شهر دیگه زندگی کنن و نهایتا سالی یکی دوبار ببیننشون) قراره الان برای چند روز بیان خونشون و مائده هم به سامان گفته بود که نباید بیان و این شده بود شروع دعواشون و بقیه ماجرا…
  خلاصه اون شب کلی با سامان صحبت کردم و از اونجایی که کسی رو توی این شهر نداشتن قرار شد فرداش من برم با مائده صحبت کنم ببینم میتونم مشکل بینشون رو حل و  فصل کنم یا نه خلاصه فردا صبح کار رو تعطیل کردیم حدودا ساعت های ۱۰ بود که رفتم در خونشون( البته شب قبلش یواشکی به مائده پیام داده بودم که سامان پیش منه و فردا میام صحبت کنیم اونم پیام منو خوند بعدشم من پاکش کردم که سامان نبینه )مائده درو باز کرد و رفتم داخل چاییش آماده بود خلاصه ۲-۳ ساعتی با هم صحبت کردیم و تا حدودی مائده نرم شد و قرار شد دو سه روز بعدش سامان بره برای عذرخواهی از اون طرف هم مائده کوتاه اومد که خانواده سامان بیان خونشون
وقتی برگشتم پیش سامان جریان رو براش تعریف کردم ولی نگفتم که مائده کوتاه اومده و بهش گفتم مائده میگه دیگه نمیخوام باهات زندگی کنم و قرار شد چند روز صبر کنیم ببینیم چی میشه در واقع با مائده این طوری قرار گذاشته بودیم تا سامان متنبه بشه خلاصه بعد از دو سه روز بهش زنگ زدم و گفتم سامان مائده راضی شده و برو یه دسته گل بخر و برو خونه از دلش در بیار  و عذرخواهی کن خلاصه که رابطه دوباره اوکی شد و خانواده سامان هم اومدن و رفتن چند روز بعد از رفتنشون سامان بهم پیام داد که اگه میشه فردا شب شام بیا خونمون بهش گفتم چرا چیزی شده ؟ دوباره مشکلی پیش اومده؟
گفت نه توی این مدت خیلی برامون زحمت کشیدی میخوایم یه شب دور هم باشیم همین
گفتم اوکی
خلاصه فردا شب رفتیم و شام رو خوردیم و بعدش هم یه فیلم اکشن هالیوودی دیدم و آخر شب هم با بدرقه ی سامان و مائده اومدم خونه.
چند روزی از اون شب گذشته بود که سامان دوباره پیام داد و منو به شام دعوت کرد و خب منم قبول کردم خلاصه هفته ای یکی دوبار سامان منو شام دعوت میکرد و تقریبا رفتن و اومدنم به خونشون زیاد شده بود ولی خب هنوزم نمیشد در مورد سکس گروهی کاری کرد یا حرفی زد یه شب که با مائده پیام بازی میکردیم بهش گفتم مائده خانم داری به این که همزمان با دوتا کیر حال کنی  نزدیک میشی
گفت چطور مگه برنامه ای براش داری؟
گفتم دقیقا نه ولی یه چیزهایی توی ذهنم هست به کمکت تو هم نیاز دارم
گفت باشه هر کاری باشه پایه ام
خلاصه  رفت و آمد هام به خونه ی سامان تقریبا شده بوده ۱ شب درمیون و بعضی شبها هم تا دیروقت فیلم میدیدیم و من شب رو همونجا میموندم خلاصه این روند ادامه داشت و تقریبا منم شده بودم یکی از اعضای خانوادشون یه شب وقتی مائده نبود به سامان گفتم یه فیلم یکی از بچه ها معرفی کرده میگه خیلی قشنگه اسمش پنجاه پرده است ببینیم به نظرت؟گفت نمیدونم اگه خوبه دانلود کن ببینیم گفتم فقط میگفت یکم صحنه داره اشکال نداره بنظرت ؟ گفت نه من و توییم مائده که معمولا نمیاد پیشمون خلاصه فیلم رو از رو هاردم کپی کردم و از قبلش با مائده قرار گذاشتیم که امشب بعد از چند دقیقه‌ از شروع فیلم بیاد پیشمون خلاصه شب فیلم رو که استارت کردیم ساعت حدود ۱۱ بود بعد از ۱۰ دقیقه طبق قرار مائده با پتویی که روی شونه هاش بود اومد و روی مبل دو نفره پیش سامان نشست منم سمت چپشون روی مبل یه نفره نشسته بودن حدود ۱۰ دقیقه بعدش سامان به مائده گفت یکم پتو بهم بده و پتو رو کامل کشیدن رو خودشون . طوری که  نشسته بودن فقط کله هاشون بیرون بود حدودا ۴۰ دقیقه از فیلم گذشته بود که دیگه تقریبا داستان فیلم مشخص شده بود و صحنه ها شروع شده بود که طبق قرار قبلی که با مائده گذاشته بودم متوجه شدم دستش داره روی کیر سامان تکون میخوره و از جایی که من نشسته بودم کاملا مشخص بود ولی اصلا به روی خودم نیاوردم کلا فیلمه یه جوری بود که کسی حرف نمیزد بعد از چند دقیقه دیدم مائده باسنش رو حرکت داد و خودش رو کامل چسبوند به سامان فیلم هم داشت خوب پیش میرفت و صحنه های سکسیش عالی و تحریک کننده بود که زیر چشمی نگاه کردم دیدم دست سامان هم داره روی کس مائده بازی میکنه و مائده یکم پاهاشو باز کرده تا سامان راحت تر به کسش برسه مائده دیگه سرشو گذاشته بود روی شونه های سامان و چشمهاش رو بسته بود و دستش رو هم از روی کیر سامان برداشته بود ولی کار سامان ادامه داشت و مائده داشت حسابی حال میکرد که سامان گفت حسین من و مائده خوابمون گرفت میخوای بقیشو بزاریم برا فردا شب؟ تو هم همینجا بمون امشبو می دونستم که برن توی اتاق کارشون به سکس میکشه برای همین صبر کردم برن توی اتاق و چند دقیقه بعد یواشکی رفتم پشت در اتاقشون در که بسته بود کلید هم توی سوراخ بود از زیر هم چیزی پیدا نبود بالاجبار گوشمو چسبوندم به در ببینم چه خبره صدای نفس زدن مائده صدای غالب بود از اینجا به بعدشو چیزهایی که شنیدم مینویسم البته با صدای خیلی آروم حرف میزدن
+جون عجب کس خیسی داری

مال توئه عشقم امشب باید حسابی بهش حال بدی

اوف چقدرم داغه

تروخدا تلمبه بزن
-آخخخ چه حالی میده کاش دوتا کیر داشتی همزمان دوتا سوراخمو پر میکردی
+برگرد تا حالیت کنم
آخخخخ یواش چندتاشو کردی تو

نترس بابا فقط شست رو کردم داخل

باشه فقط زودتر شروع کن دارم دیوونه میشم

دست خودت چرا بیکاره کستو بمال دیگه

جوووون خیلی داره حال میده …
خلاصه اونشب خوابیدیم و صبح رفتیم دنبال کارهامون حدودا ساعت  دوازده بود که به مائده پیام دادم دیشب خوش گذشت؟
جواب داد آره خیلی گفتم هنوز مونده ؛ تا اون کس و کونت رو با هم نکنیم ولت نمیکنم گفت من که از خدامه

۴ شب دیگه هم داستان این فیلم ۳ قسمتی ادامه داشت و هر شب اوضاع همین بود دیگه مثل شب اول هم خیلی مراعات نمیکردن و حتی خیلی آروم با هم حرف میزدن
شب بعدش سامان پیام داد که حسین فیلم توی این مایه ها چیزی داری خیلی خوشم اومد از داستانش من که میدونستم منظورش چیه بهش گفتم بزار یه آمار بگیرم بهت خبر میدم خلاصه شب شد و رفتم خونشون
این دفعه فیلم good luck chuck رو گذاشتیم و دیدیم و همون داستان شب های قبل تکرار شد و منم تقریبا شده بودم عضوی از خانوادشون چون دیگه شب ها اونجا میخوابیدم طرفهای ظهر بود که باز هم حسین
پیام داد امشب هم میای؟ گفتم آره میام
خلاصه با مائده صحبت کردم و بهش گفتم خودتو آماده کن که اگه بشه امشب کار رو یکسره کنیم گفت چطوری آخه گفتم بشین و تماشا کن فقط یه سری کارها رو هم باید تو کمک کنی خلاصه قرار مدار هامون رو با مائده گذاشتیم که اگه شرایط فراهم شد باید  چکار کنه و شب من رفتم خونشون سامان گفت امشب چه فیلمی آوردی گفتم والا فیلم درست و درمون پیدا نکردم اما یه پیشنهاد دارم؛ بیا پاسور بازی کنیم هرکی باخت باید از طرف مقابل بخواد یه کاری رو انجام بده حالا هرچی که باشه یکم از بازی که گذشت( چند دست بازی کرده بودیم و نهایتا کارهایی که به همدیگه میگفتیم در حد این بود که دور اتاق رو کلاغ پر برو و …)
مائده طبق قرار با یه سینی اومد که توش دو تا بطری و یکم چیپس و پفک و … بود محتویات یکی از بطری ها مشروب و اون یکی دلستر بود از قبل میدونستیم که سامان وقتی مشروب میبینه از خود بیخود میشه و  زیاده روی میکنه از طرف دیگه هم من اصلا لب به مشروب نمیزدم خلاصه مشغول بازی بودیم و سامان حسابی کلش با مشروب گرم شده بود و توی حال خودش نبود به مائده اشاره کردم که وقتشه اونم رفت و با یه کیسه پلاستیکی که داخلش پیدا نبود اومد و گذاشتش دم دستمون همون موقع به سامان گفتم داداش تو دیگه نمیتونی توی حال خودت نیستی میخوای جاتو بدی به مائده؟ مائده هم سریع حرف رو ادامه داد و گفت آره بابا برو استراحت کن بزار ما بازی کنیم خلاصه سامان که حسابی کلش گرم شده بود رفت عقب و مائده اومد جاش سامان هم دقیقا پشت سر مائده دراز کشیده بود
خلاصه بازی شروع شد و دست اول رو من بردم
به مائده گفتم باید یه قالب یخ (از این کوچیکا) بندازم توی لباست سامان که توی حال خودش نبود خندید و گفت دهنت سرویسه مائده یخ رو که انداختم مائده به صورت غریزی کمرش رو داد جلو که اینکار باعث شد سینه هاش بیشتر خود نمایی کنه دور بعدی از عمدی به مائده باختم طبق قرار مائده گفت باید آلت سامان رو ماچ کنی گفتم نه قبول نیست سامان پرید توی حرفم و با خنده گفت بیا بابا نترس کاریت ندارم خلاصه شلوارشو کشید پایین و من سر کیرش رو از سر اجبار یه بوس کردم و سریع رفتم دهنمو شستم و اومدم توی این فاصله متوجه شدم که مائده دامنش رو عوض کرده و یه دامن کوتاه تا بالای زانو پوشیده (این جز برنامه نبود ولی حرکت خوبی بود ) دست بعدی رو من بردم و به مائده گفتم باید آلت سامان رو لیس بزنی سامان زود شلوارشو کشید پایین و گفت بدو‌ مائده بازی داره به جاهای خوبی میرسه مائده هم سریع مشغول شد و ۱۰-۱۵ تا لیس که زد بهش گفتم بسه دیگه حالا نمی خواد تمومش کنی
دست بعدی رو هم من بردم و اینبار بهش گفتم باید سامان دراز بکشه و تو بشینی روی کیرش مائده یه لبخند به من زد و گفت نه این دیگه قبول نیست گفتم بازی اشکنک داره سر شکستنک داره اکه دست بعدی. تو بردی میتونی برعکسش رو از من بخوای سامان هم خندید و گفت مائده بیا بابا اشکال نداره تو که بدت نمیاد مائده گفت آخه جلوی حسین؟!؟ سامان گفت بیا بابا حسین هم از خودمونه خلاصه مائده دامنشو داد بالا و در حالی که زیرش شرت هم نپوشیده بود پشت به صورت سامان و رو به من نشست روی کیر سامان سامان و در حالی که کیر سامان داشت میرفت توی کسش یه چشمک هم به من زد.
دست بعدی هم توی همین حالتی که مائده بود بازی کردیم و باز هم من بردم و عملا دیگه بازی نمیکردیم فقط الکی کارتها رو مینداختیم پایین و من یه کار جدید از مائده میخواستم از بالا و پایین شدن روی کیر سامان تا مالیدن چوچولش و … سامان دیگه کلا توی حال خودش نبود و با این اتفاقات کلا هوش از سرش پریده بود و فقط داشت حال میکرد با دست به مائده اشاره کردم تاپشو در بیاره اونم سریع با یه حرکت تاپشو در آورد منم رفتم جلو و شروع کردم به خوردن سینه هاش مائده واقعا داشت لذت میبرد سامان هم همینطور منم که کیرم کلا شق شده بود سریع لخت شدم و آروم در گوش مائده گفتم حاضری به آرزوت برسی با یه لبخند سرش رو تکون داد و تایید کرد ازش خواستم از روی سامان بلند بشه و سریع رو به سامان بشینه روی کیرش و رو به جلو خم بشه تا کار رو تموم کنیم باژل لوبریکنتی که مائده آورده بود و گذاشته بود کنارم. (همون پلاستیک ماتی که آورد) حسابی کونش و کیر خودم رو لیز کردم خودشم در حالی که لباش روی لبهای سامان بود و کیر سامان توی کسش با  دوتا دستش دو طرف کونش رو از هم باز کرد و منم کیرمو که حسابی لیز شده بود آروم گذاشتم روی سوراخش ولی با فشار کم تو نمیرفت بهش گفتم اینجاش یکم درد داره آماده باش و خودتو محکم بگیر و کونتو شل کن به فشار دادم و سر کیرم به زور روفت تو که مائده با صدای بریده گفت آخ حسیییین یوووااااش گفتم تحمل کن الان خوب میشه آروم آروم فشار رو زیاد کردم تا کیرم تا نصفه رفت داخل شاید ده دقیقه طول کشید تا همشو کردم داخل به مائده گفتم چطوری؟ راضی ای؟؟
گفت خیلیییی بهتر از این نمی
شه آروم نصف کیرمو کشیدم بیرون و دوباره کردم داخل و این کار رو چند بار تکرار کردم که دیدم مائده آه کشیدن هاش شروع شده و داره یواش یواش خودشو عقب جلو میکنه بالاخره  به آرزومون رسیدیم و مائده هر لحظه سرعتشو بیشتر میکرد و همزمان دوتا کیر توی کون و کسش حرکت میکرد بعد از ۳-۴ دقیقه ریتم حرکتشو تند تر کرد و صدای آه آه کردنش بیشتر شده بود و در حالی که ناله هاش تبدیل به جیغ های بریده بریده شده بود و میگفت اوووووووف آخخخخخخ وااااااااااای واااااااااااای واااااااااااای جوووووووون چه حااااااااااالی مییییییده واااااااااا اای آخخخ ووووووووووییییییی با یه لرزش خیلی شدید ارضا شد و منم همزمان توی کونش ارضا شدم و بلافاصله سامان هم ارضا شد… فرداش هم بلند شدم و قبل از اینکه بیدار بشن از خونشون زدم بیرون طرفای ظهر بود که سامان زنگ زد و گفت حسین میخوام ببینمت رفتم سر قرار و دروغ چرا یکم ترسیده بودم …

نوشته: حسین

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها