داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان تقسیم بر سه 66

الان دیگه باید تیر آخرو با کیر مبین شلیک می کردم . -مبین عزیزم ببینم مادر رو کیرت نشسته .. دارم خودمو روش فشار میدم تو هم یه جورایی از پایین به طرف بالا خودتو حرکت بده . گاییده شدن کونم توسط میلاد رو در این لحظات می تونستم به خوبی تحمل کنم .  اون اول تا آخر همش داشت از سوراخ کونم تعریف می کرد . دو تایی شون داشتند خودشونو هلاک می کردند . یعنی در واقع سه تایی داشتیم خودمونو هلاک می کردیم . میلاد زیر سینه ها و مبین هم قسمت بالای کسمو می مالید . این کار اونا یه آرامش خاصی بهم می داد که یواش یواش حس کردم دارم می رسم به جایی که باید لذت ببرم . -بچه ها خیلی خسته شدین . می دونم دیگه حالتون خیلی گرفته شده . -نه مامان . داریم کیف می کنیم . دیگه حس می کردم دو تا کیر خیلی راحت توی تنم در حال حرکتند . جای معین گلم خلی . اون بهتر قلق منو داشت . خودمو رو مبین و کیرش فشار می دادم .. -آخخخخخخ عزیزم تازه داره حرکت می کنه . اوووووخخخخخخ جونمی جون ولم نکن ولم نکن .. مبین بیچاره سرعتشو از پایین به طرف بالای کس زیاد کرده بود . منم نباید این شیوه گاییده شدنو کندش می کردم ..  آب از جاش حرکت کرده بود . دستمو گذاشته بودم زیر سینه هام . دیگه داشتم ردیف می شدم . پسرا دیگه هلاک شدم و هلاک شدین .. ولی خیلی حال دادین . خیلی .. یه عالمه سبک شدم .. ببینین . مامان همین جور داره می لرزه .. هر کاری دوست دارین باهام بکنین .. هر جا رو می خواین خیس کنین . آزاد آزادین . سه تایی مون دراز کش شدیم چشامو بسته بودم .  حرکت آب کیر  رو در یکی از سوراخام حس می کردم . خنده ام گرفته بود . خودم قاطی کرده بودم . نمی دونستم حرکت آب توی کسه یا داخل کون . سه تایی مون با هم خوابیدیم . ظاهرا معین گفته بود که تا دو سه روز دیگه بر می گرده . اونا تمام تیمهایی رو که باهاشون بازی داشتن شکست داده و رسیده بودند فینال . کاپیتان ما خیلی دلش می خواست واسه یه روز هم که شده جام قهرمانی رو بیاره نشون مامانش بده .. خیلی استرس داشتم از این که اون چه عکس العملی نشون میده در قبال این که من با دو تا داداشاش سکس دارم . واقعا حس یه زن خیانتکارو داشتم حس می کردم که دارم  روزهای آرامش قبل از طوفان رو طی می کنم . اصلا متوجه گذشت روز ها نبودیم . واسه این که زندگیمون رنگ یکنواختی نگیره سعی کردیم در سکس زیاده روی نکنیم . به کارای دیگه هم برسیم. به تفریحات سالم دیگه هم توجه کنیم . از نظرما سکس هم جزو تفریحات سالم بود . این مسئله در غرب حل شده در جامعه مذهبی هم می خواستند با توجه به اعتقاداتشون طور دیگه ای حل کنند . در هر حال همه در یک چیز اتفاق عقیده دارن که اگه نیاز های انجمن کیر تو کس انسان به نوعی کنترل بشه که معنای ریاضت کشی رو نده یه جوان خیلی راحت می تونه فکرشو آزاد کنه و به مسائل دیگه بپردازه و من متوجه بودم که مبین و میلاد چه راحت تر و با عشق و علاقه دارن درس می خونن . یه سری کارایی رو که قبلا انجام نمی دادند انجام میدن . به کار خونه می رسن . به موقع از خواب پا میشن . حرف گوش کن شدن .. همیشه هم وقتی بهشون میگم بچه های گلم جایزه چی میخواین می خندن و حرفی نمی زنن . خیلی مودبن . اصلا حرفای سکسی رو در مواقع عادی بر زبون نمیارن . وقتی که سکس شروع میشه دیگه شیطنتشون گل  می کنه . تمام این تغییراتی رو که میگم و بر شمردم فقط مال همین چند روزیه که پاشونو به خونه سکس خودم باز کردم . گاهی وقتا که دلشون می خواست که باهام سکس کنن یه جور خاصی نگام می کردند -بچه ها یه خورده هم اگه شجاع تر باشین ایرادی نداره این جوری راحت تر می تونین به حقتون برسین . حالا من مامانتون هستم زیاد گیر نمیدم ولی بعد ها که رفتین سر خونه زندگیتون اون وقت زنتون که مثل مامانتون نمیشه -مامان مگه ما تا آخرش نباید پیش تو بمونیم . -این که آرزومه . ولی اگرم ازدواج کنین این جوری نیست که مامانتونو فراموش کنیم . اصلا چه خوبه هر کدومتون یه زنی بگیرین که موضوع خودمونو بهش بگیم . دو تایی خنده شون گرفت . میلاد گفت مامان ما همچین زنی رو باید بریم از مریخ بیاریم . -مامانتون میره از مریخ واستون میاره . میلاد : اصلا چه اشکالی داره که ما همیشه باهاتون باشیم . -باشه به موقعش بیشتر حرف می زنیم . راستش بیشتر وقتا من خودم حشری تر از اونا می شدم ولی باید به فکر تحصیل اونا هم می بودم . هر چیزی در حد نرمالش خوبه . اگه ذهن آدم فقط به سوی یه مسئله گرایش پیدا کنه نمی تونه جنبه مثبتی داشته باشه بیشترین وقتی که دلشونو می بردم این بود که خودمو با یه شورت مینداختم روی تخت و چند تا شورت دیگه هم میذاشتم کنارشون و  یکی یکی از پام در می آوردم و به اصطلاح عوضشون می کردم و ازشون می پرسیدم به نظر شما کدومش بیشتر بهم میاد . اونا یه نگاهی به شورت مینداختند ولی آب از لب و لوچه شون آویزوون می شد چون بیشتر به کونم نگاه می کردند … ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی .

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها