داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس با همکار مونثم

سلام دوستان اين داستان خيلي قديمي نيست.اين داستان مال بهار 93 .من يه موسسه زبان تو يکي از شهر هاي مازندران دارم. من مجردم و اين موسسه رو باکمک برادر وخواهرام وچند دبير ديگه ميگردونم ما تو اين موسسه دوتا همکار زن داريم به غير از خودمون(منو خواهر وبرادرام)من قيافم معموليه ولي نسبتا خوب زبون ميريزم.در ضمن 26سالمه.از اين دو تا همکار زنمون يکي واقعا کس بود ولي پايه نبود اما اون يکي بد نبود اما پايه من اول دنبال لاله يعني اون کسه بودم. لاله قد بلند بي نهايت خوشگل و هيکل رو فرمي داشت اما هر چي بيشتر نزديک ميشدم اون مادرجنده دور تر ميشد

يه سه مايي گذشت و ديدم نه لاله پايه نيست به خودم گفتم بايد برم رو فاز شیوا . شیوا دختري قد کوتاه و با قيافه ي خوب بود. ومدام امار ميداد. من سعي ميکردم خودم رو بهش نزديکتر کنم ولي برنامه ي کلاسامون به هم نميخورد و منم تصميم گرفتم که براي ترم جديد برنامه ي خودم و اونو غروب و در اخرين کلاسا تو روز بذارم چون مديريت موسسه با منه. باهاش صحبت کردم باهاش مشکلي نداشت. در هفته3 روز کلاس داشتيم و خيلي همديگرو ميديديم وبا هم خودموني شده بوديم حتي به هم جوک سکسي هم مي داديم تا يه روز بعد کلاس بهم گفت اخرهفته يه مهموني دعوته ولي لباس خوبي نداره. نميدونم کار خوبي کردم يا نه اما سريع بهش گفتم خب اگه دوست داشته باشي منم باهات ميام قبول کرد و باهم رفتيم بيرون و واقعا خوش گذشت ديگه خيلي به هم نزديک شده بوديم. برنامه ي من و اون يکي بود يه روز صبح که کلاس نداشتم بهش زنگ زدم و گفتم دلم برات تنگ شده اون گفت ديروز غروب همديگرو ديديم با لاخره بعد از کلي کس لاف راضيش کردم که ناهار بياد اپارتمانم و ناهارو باهم بخوريم من اشپزيم بد نيست براش زرشک پلو با مرغ درست کردم اونم خيلي خو شش اومد بعد ناهار خيلي کسشر گفتيم بعد بهش از حسم به اون گفتم اونم گفت تا حالا دوس پسر نداشته و خيلي گيج شده. منم کم کم دستشو گرفتم و گفتم که واقعا دوسش دارم و شب وروز دارم بهش فکر ميکنم و ازش لب گرفتم و بعد از چند ثانيه که لب گرفتم گفت اونم از من خوشش اومده و ميخواد يکم با هم خوش بگذرونيم منم با کمال ميل قبول کردم اون به من گفت که قبلا تجربه ي سکس نداشته ولي کوني زر مفت ميزد . بعد از يکم لب گرفتن وگردنشو خوردن کاملا حشري شده بود ميخواست بکنمش کم کم لباس همديگرو در اورديم و تا تونستم سينه هاي نسبتا متوسطش رو خوردم کاملا حرفه اي به نظر ميرسيد کيرمو ساک زد و من رفتم سراغ کونش يکم کردم تو کونش که ديدم مادرجنده به قول خودش تجربه ي سکس نداشته ولي از اون سوراخ کون معلوم بود که تنها کسي که نکردتش خواجه حافظ شيرازيه.بالاخره کيروکردم تو کونش يکم صداي اه اهش دراومد همينجوري که از کون داشتم ميذاشتمش گفت بهتره که پوزيشنارو عوض کنيم از کون تا تونستم گذاشتمش حدود نيم ساعتي از کون گذاشتمش بعد رو مبل نشستيمو اون رو پام نشست باز يکم لب گرفتيم باز از کون گذاشتمش ابم بد جوري اومده بود يکم ابمو خورد کمرم داشت ميترکيد نميتونستم راه برم از درد چون کاندم نداشتم نمي خواستم زياد از کس بذارمش اخرش از درد داشتم ميمردم بعد از اين جريان 3تا5 بار با هم حال کرديم ولي از اون به بعد ديگه پايه نبود.خب دوستان اين بود داستان ما ببخشيد اگه بد بود.

نوشته: فرهاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها