داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

برادرشوهر خشن

سلام مهساهستم۲۰ساله داستانم کاملا واقعیه لطفاً فحش ندید،من سه ساله که ازدواج کردم،چون توشهر ما عادیه ازدواج تو سن کم ،القصه…اوایل ک ازدواج کرده بودم خیلی معذب بودم تو خانواده همسرم. یه برادرشوهر دارم که چهار سال از شوهرم کوچکتره و از من۲سال بزرگتر ینی۲۲سالشه ولی قدبلند و درشت اندامه هربار که دست دراز میکرد تاباهام دست بده لپام گل مینداخت و دست نمیدادم،ولی خیلی باهم صمیمی بودیم همه جا هوامو داشت،تا اینکه یک ماه پیش وقتی ک خونه مادرشوهرم بودم موقع خدافظی ب شوخی گف نمیخای با داداشت دست بدی من ی نگاه به شوهرم کردمو بالبخند دست دادم از اونروز دیگه عادی شد،ماتااون موقع اصلا شوخی فیزیکی نداشتیم ولی بعد اون شروع شد،چندسری ب شوخی دستمو فشار میداد یا موقع حرف زدن اروم میزد رو کمرم من واقعا اذیت میشدم از کاراش اما صبر کردم تا ببینم اخرش چیه چون شوهرم بشدت عصبی و بداخلاقه و من ازش میترسیدم.
ی روز برادرشوهرم اومد خونمون همیشه قبل اومدن خبرمیداد یا اگه میدید فرهاد نیست میرف امااون روز موند من ی استرسی داشتم ک حدنداشت،وقتی اومد چون هول هولکی شد ی چادر انداختم سرم بعد ک بهش چایی دادم رفتم تواتاق تا لباس مناسب بپوشم چون یه لگ خیلی تنگ و یه تاب تنم بود،داشتم از اتاق میومدم بیرون ک فرزاد جلوی راهم رو گرفت و گف :میخاسم یچیزی بگم بهت زنداداش منم خیلی عادی گفتم بگو،دستمو گرفت برد رو تخت و نشوند شستم خبردار شد ک میخاد کاری کنه،کولی بازی درآوردم تا بترسه و پاشه بره،وقتی دید حریفم نمیشه یهو دستش رو گذاشت رو دهنم و منو خوابوند سعی کردم دستشو جداکنم از دهنم اما نمیشد.اروم کنار گوشم گف:بخدا بهت احتیاج دارم این یبار رو فقط اما من تقلا میکردم ک ولم کنه وقتی دید اروم نمیشم محکم با دست دیگش زد تو صورتم و داد زد خفه میشی یانه؟اتقد ترسیدم ک وقتی دستشو برداش فقط نفس نفس می زدم،گف افرین دخترجون بخاب خودم لختت میکنم .منم فقط میلرزیدم.اروم اروم اول شلوارمو دراورد و بعدش شورتمو بعد هم تونیکم رو .یجور با شهوت نگاهم میکرد ک خیس کرده بودم اما از طرفیم دوست نداشتم ،خابید روم و لبامو بوسه های ریز زد،باخنده گف چه تیکه ای گیر داداشم اومده اجازه هست پستوناتو بخورم و یهو سینمو فشار داد که اهم دراومد محکم زد رو سینم و گفت هییییس
همش ب این فک میکردم ک بعد سکس ب شوهرم میگم تا پدرشو دربیاره با زبون نوک ممه مو خیس کرد و بعدم گذاشت تو دهنش و محکم میک میزد انقد شهوتی بود ک تنش میلرزید اروم دستش رو میکشید رو بدنم می‌برد سمت چوچولم و چوچولمو میکشید مشخص بود باراولش نیست ،بعد از خوردن ممه هام همونجور ک من درازکشیدم کیرشو اورد سمت دهنم و گف بخور مهسا همشو بکن تو دهنت،فقط نگاهش کردم و گف بزار ب جفتمون حال بده مهسا اه
دهنتو واکن خانمی .منم اروم کلاهک کیرشو گذاشتم تو دهنم و میک زدم بلند بلند اه میکشید کیرشو دراورد منو بلند کرد و گف حالا بخورش همون‌جوری ک میخوردم تخماشو می‌مالیدم داشت بهم حال میداد اصن نفهمیدم چیشد ک انقد راحت ب اینجا رسید.تن تن تو دهنم عقب جلو کرد و یهو موهامو کشید و سرم رو هول داد ب سمت کیرش و ارضا شده بود انقد خسته شدم بودم ک سریع دهنمو خالی کردم و رو تخت ولو شدم ب فکراینکه مث داستان سکسیا باز بیاد طرفم اما نیومد.گف ادامش بمونه برای فردا ک میخام کون گندتو جربدم.من تاحالا کون نداده بودم باحرفش رفتم پیشش و خودمو می‌مالیدم بهش و گف نمیشه کونمو بکنی آخه تاحالا کون ندادم، دستش روی کونم بود و داشت میمالید و لب بازی میکردیم ک یهو دوتا از انگشتاشو کرد تو کونم ی جیغ بلند کشیدم و ازش فاصله گرفتم گف پاهاتو واکن کصتو ببینم. و تخت نشستم و پاهامو وا کردم و گف اصن یادم نبود ی فیضی هم از این ببرم .بعد خم شدو ی لیس ریز زد و گفت ببین کردنت منو چقد از خود بی خود کرده بود؟حالا بهت حال داد شدی جنده شخصی برادرشوهرت ازاین ببعد روزا ب من میدی شبا ب شوهرت.بعدم رفت.تویک ماه شیش هفت بار سکس داشتیم هم لذته هم عذاب وجدان

نوشته: مهسا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها