داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

بابا تقسیم بر سه 41

نورا و نونا شروع کردند به کیر مالی و چه جورهم می مالوندند . اوخ دخترا نکنین نکنین داره میاد .. مگه گوششون بدهکار بود بازیشون گرفته بود . هر دوشون از اون شیطون بلاها بودند به محض این که فهمیدن آب کیرم در حال خالی شدنه فوری صورتشونو گرفتن طرف کیر و منم واسه این که به هردو تاشون برسه یه خورده رواین و یه خورده هم روی اون پاشوندم . نینا مات و مبهوت فقط به صحنه خیره شده بود و گاهی هم لبخند می زد . تو دلم گفتم دخترکم لبخند بزن که یه روزی هم باید برای این لحظه ها بخندی . نمی دونستم . با این که می دونستم این دوتا وروجک یه خورده فکرشون بازه و اطلاعاتشون در این زمینه قویه با این حال بازم یه سخنرانی کوتاهی براشون انجام داده وبه توافق هم و اکراه نورا نونا اومد رو کیرم نشست و منم با همون یه دست اونو به طرف خودم کشوندم و اونم لباشو گذاشت زیر گلوم و با هوس دخترونه اش میکش می زد . -نونا عزیزم دختر گلم .. دیگه موندم که چی به شما آموزش بدم . باباتون پزشک زنانه و شما هم متخصص در اموری که خیلی از دخترا باید چند سال دیگه بدونن . نونا کوس و کونشو به کیر من چسبونده بود و با حرکات عمود و مایل خودش سعی داشت طوری کیر منو قلقلک بیاره که خوشم بیاد و بهم لذت بده . تو چشام نگاه می کرد و می خواست میزان لذت منو بفهمه .. بعد از اون نوبت نورا بود که رو کیرم بشینه و اونو محکم تر کردمش .. نونا با یه حسرت خاصی به این صحنه نگاه می کرد طوری که دلم واسش سوخت . اونم دلش می خواست که کیر من سوراخ کونشو بشکافه و یه خورده بره تو سوراخش ولی نمی تونستم ریسک کنم . همون دفعه که یه چند سانتی رو فرستاده بودم پشیمون شدم . -نورا با این که دردش میومد ولی خودشو رو کیر من حرکت می داد ومی گفت بابا حال کن . اینو داشته باش و با لبخند به خواهرش نگاه می کرد . نینا که مات زده بهمون نگاه می کرد و چشاش داشت از حدقه در میومد . نمی دونست ما داریم چیکار می کنیم . ولی تا چند وقت دیگه اونم واسه اون دو تا خواهرش شاخ و شونه می کشید . در هر حال اون روز توی حموم حسابی خوش گذروندیم هرچند نینا حوصله اش سر رفته بود . چند ماه گذشت . زندگی روند طبیعی خودشو طی می کرد و  رسیدیم به فصل تابستون . در این مدت مهشید هم هر کاری کرد خودشو بهم نزدیک کنه نتونست و منم دیگه در پی زن دیگه ای نبودم . چون این دو تا دختر برام سنگ تموم گذاشته بودند . ومن با وجود اونا احساس گرسنگی نمی کردم . دو تا منشی و دستیار منم به محض این که مطب رو ترک کردند دو تا دخترام اومدن پیش من . -بابا جونم این تابستونو نمی خوای منشی بگیری ما خودمون هستیم . -دخترا چی دارین میگین شما هنوز بچه این . چه جوری می خواین با این همه زن و آدم بزرگ سر و کله بزنین . تازه یه سری کارای اختصاصی هست که از دست شما بر نمیاد و فنی کاری های خاصی  می خواد -بابا ما یاد می گیریم .. -عزیزانم به من می خندن -یعنی ما این قدر خنده داریم ;/; -آخه شما چه جوری می خواین حریف آدم بزرگا  شین -همین سه ماهیه بابا . تازه مگه ما حریف خاله مهشید نشدیم ;/; -من که حریف زبون شما نمیشم . راستش اونا اگه میومدن پیش من  حالم گرفته می شد .  نباید این جوری می بود ولی خیلی از کوس و کونهای باحالی رو که می دیدم واسه خودم یه فانتزیها و تصوراتی درست می کردم و باهاشون خوش بودم . گاهی هم شیطون گولم می زد و کوس بعضی از خانوما رو با یه هوس خاصی به بهونه معاینه می مالیدم . بااین که چند تایی شونو حس کردم که تا حدودی تمایل به سکس دارن ولی بی خیالشون شدم . هم می ترسیدم و هم این که راستش به فکر دخترام که می افتادم نمی دونم چرا دلم نمیومد که به اونا نارو بزنم ولی حال کردن در همین حد رو خیلی دوست داشتم . خلاصه هر وقت دخترا باهام میومدن مطب یا نینا رو با خودشون می آوردن یا میذاشتیمش خونه مادر بزرگش . یکی پشت میز می نشست و یکی دیگه هم اگه ضروری بود میومد وردست خانوم بیمار . معمولا من کمتر سعی می کردم که از وردست استفاده کنم ولی نورا همیشه سعی می کرد که یه جورایی خودشو به ما تحمیل کنه .. -بابا این خانومایی که میان اینجا یکی از یکی خوشگل ترن و اندامشون هم  قشنگه .. اونا یه موقع بابایی خوشگل منو از راه به در نکنن .. یه روز یکی از بیمارا که یه زن بیوه ای هم بود و یه مشکل خاصی در مورد مسائل زنانگی داشت اومد پیشم و رفت رو تخت . پاهاشو هم به دو طرف باز کرد تا شکاف کوسشو بهتر ببینم . چقدر ناز بود . دلم می خواست بدون دستکش روشو بمالم . نورا  یه چشش به من بود و یه چشش به اون زنه . کمی هم عصبی به نظر می رسید … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها