داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

اولین سکس من ومژده

یادش بخیرچه زود گذشت دقیقاٌ2 سال … مدتی هرشب بعدازتمرین با مادرش یا خواهر کوچکترش (1سال کوچکترازمژده) اطراف محل میدیدمش اول توجهی بهش نداشتم اما با تذکر یکی از دوستان هم تمرینم که گفت دختره بدجور نگات میکنه …خلاصه دیدم آره راست میگه و …شماره تل و…تماس و…

1 هفته نشد که داشتیم تو پارک قدم میزدیم و حرف میزدیم …البته مژده خیلی لطیف و نرم ونازک بود با پوستی سفد و موهای بلوند طبیعی و چشای سبز …ولی نمیشد فکر سکس رو از ذهن خارج کرد …ولی مونده بودم 1-چطور پیش برم که ناراحتش نکنم و 2- با این همه ظرافت بدن و زیبایی وسن کم اون (8سال بچه ترازمن) اگه برفرض محال پا بده چطور خودمو کنترل کنم موقع سکس که آسیب نبینه و مهمتراز همه دختره و دوراز مردونگیه بدست من باز شه …

خلاصه دردسرتون ندم توی مرتبه بعدی که هدیگه رو دیدیم و 3 ساعت تمام فقط حرف زدیم (البته بیشتر اون) …بیچاره کلی مشکل داشت ویکی ازاونا این بود که توسط باباش که هم لااوبالی بود و هم معتاد …مورد تجاوز واقع شده بود و به خاطر خیلی دلایل دیگه هم از باباشون جدا زندگی میکردم (طلاق) …دردسرتون ندم باورکنید بعد این جریانات کلا تو فکر سکس نبودم و فقط برای کمک های مختلف 2 ماهی میشد که درکنارش بودم تا اینکه … الو سلام -خونه ای ؟؟…آره چرا ؟ این موقع شب طوری شده مژده ؟ آره میتونی سریع بیایی خونه ما ؟ ؟ …آره حتما اومدم …تا اونجا سکته زدم … وقتی رسیدم کلیدارو برام انداخت و گفت یواش بیا بالا کفشاتو دربیار تا تو پله ها صدا نکنی صاحب خونه بیدارشه …خلاصه رفتم دم خونشون درو باز گذاشته بود وهمه چراغها خاموش …رفتم تو حالا با ذهنیت یک مشکل حساس توی نور شمع که مخصوصا تواتاقش گذاشته بود و دو تا خواهرشم کرده بود توی اتاق بعدی و درشون رو قفل کرده بود …توی اون نور دیدم فقط مژده و 1 سوتین و شورت …دردسرتون ندم باورکنید یادم نمیاد چندمرتبه اما تا 1 ساعت به اومدن مادرش (روزبعد حدود6 عصر) اصلا نخوابیدیم و بی وقفه درحال کردن بودم …طوری که دفعات آخر کیرمو حس نمیکردم وهرچند به خودم میگفتم اذیتش نکنم و…اما به خیلی دلایل حتی درش نمیاوردم و مژده بیچاره هم اعتراضی نمیکرد وهمش میگفت جبران ذره ای از زحمتات هم نمیشه …سنگ تموم گذاشته ولی اون شب اول با اون وضعیت همیشه برام تازگی داره و شایدتکرار نشدنی…

نوشته: ماهان 94

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها