داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

آغاز جندگی

اسم من انسیه هست
این اولین واقعه برای من هست که منجر شد به یه جنده تمام عیار تبدیل بشم.
سال 89تو یه شرکت بعنوان حسابدار استخدام شدم…بعد 6ماه تمام کارای شرکت با من بود.تو شرکت کلا 4تا زن بودیم.مدیر عامل و یک کارمند مرد و آبدارچی که یه پیرمرد بود.نزدیکای عید بود که یه روز مدیرعامل اومد گفت خانم … یکی از دوستام تو شمال یه شرکت داره و کاراش بهم ریخته یکی رو میخواد به اوضاعش سرو سامون بده…میتونی 4 روز بری اونجا و با حقوق یک ماه اینجا کاراش رو انجام بدی؟…منم گفتم باشه…راستی بگم که من طلاق گرفتم بخاطر نازایی و تنها زندگی میکنم.
خلاصه رفتیم و اون بابا هم اومد دنبالمون و رفتیم شرکتش.4تا کارمند زن داشت.تو یه ساعت اول فهمیدم این کارمندا همه از اقوام مدیر شرکت هستند و همه گاگول تشریف دارن.واسه همین اوضاع اینجوری شده.منم یه برنامه ریختم و گفتم که به دوتاشون آموزش میدم.خودم هم کارا رو براش ردیف میکنم…شب شد و محل اقامت من همون شرکت ولی تو طبقه دومش بود.مدیره یکی از همون دخترا رو گذاشت که شب پیش من باشه و رفت و ما هم در رو از پشت قفل کردیم. من یه دوش گرفتم و شام خوردیم و رفتم خوابیدم.خواب من خیلی سنگینه…
صبح که بلند شدم دیدم تنهام.متوجه شدم یه کم لباسام نامرتبه…بی خیال شدم و لباس عوض کردم و رفتم بیرون دیدم صبحانه حاضر کرده… خوردیم و رفتیم پایین.دوباره تکرار روز قبل…شب شد… مدیره شام اورد … و رفت…ما شام رو خوردیم و یکم حرف زدیم و بعد خوابیدم.فردا دیدم وضع لباسام مثل دیروز نامرتبه… مشکوک شدم…شب شام نخوردم و به بهانه سر درد رفتم و خودمو به خواب زدم…یه 2 ساعت گذشت دیدم یکی اومد تو اتاق…کنارم خوابید…بعد از چند دقیقه دیدم یکی صدا میزنه انسی خانوم…انسی خانوم…منم جواب ندادم…دیدم داره با دست تکونم میده…دیدم زنگ زده به یکی میگه خوابید بیا…بعد چند دقیقه یکی اومد تو اتاق…دو تایی داشتن لباسای منو در میاوردن…نمیدونستم چیکار کنم…وقتی رفتن سمت شورتم …دیگه بیدارشدم…دیدم…بله…جناب مدیر (مهران) به اتفاق فامیلشون(سودابه) منو لخت کردن و میخوان ازم عکس بگیرن…در ضمن بگم که جفتشون لخت شده بودن…مهران تا این صحنه رو دید…سریع اومد و منو چپوند رو تشک تخت و جلوی دهنمو گرفت…و در گوشم گفت.: اگه داد نزنی و همکای کنی که هیچ …وگرنه تیکه بزرگت گوشته…یکم مقاومت کردم ولی دیدم فایده نداره .گفتم باشه…ولم کرد …گفتم باسه چی این کارو با من میکنی…؟ که دیدم گوشش بدهکار نیست…گفت شنیدم طلاق گرفتی و نازا هستی…پس خوب به پست من خوردی…سودابه…برو بلیس خانوم رو…سودابه اومد و شروع کرد لیسیدن گردن و سینه هام…من دیگه نمیدونستم چیکار کنم.مهران هم همش عکس میگرفت…رفت سمت کسم و حسابی لیسید…که من ارضا شدم…2سالی بود رنگ کیر ندیده بودم…بعد 20 دقیقه مهران اومد و سودابه رفت عکس گرفت…مهران منو به شکم خوابوند و یکم گردنمو خورد…بعد یه تف انداخت در کونم و به زور سر کیرشو داد تو…دهن منو هم به بالش فشار میداد که صدام در نیاد…بعدا که عکسا رو دیدم…خودم وحشت کردم…مثل لبو سرخ شدم…5دقیقه وحشیانه منو گایید…بعد در آورد و کرد تو کسم. اونم یه 5 دقیقه تلنبه های وحشیانه زد…و آبشو همونجا خالی کرد…بعد بلند شد از روم و رو تخت نشست…کمی سینه هام رو مالوند…گفت: واسه امشبت بسه…فردا از غروب شرو میکنیم…باهات کار دارم…نای تکون خوردن نداشتم…آب بود که از کسم میریخت بیرون…همونجوری خوابیدم.صبح با درد شدید بیدار شدم و لنگ لنگون رفتم بیرون…سودابه با خنده منتظر من بود…گفت: چه کس و کونی دادی دیشب تو…من 3 ساله دارم به مهران میدم نتونستم اینجور ارضاش کنم. یه چایی خوردم و رفتم پایین دیدم مهران انگار نه انگار…یه سلام خشک و خالی کرد و رفت پی کارش…همه ترسم از غروب بود.ساعت 5 کار تموم شد.همه رفت.من موندم و سودابه…بردم بالا. دیدم مهران با مدیرمون لخت رو تخت نشستن. خجالت کشیدم…دیدم میگه :خانوم موسوی این دوست ما از کارت خیلی راضی بود.تازه بعضی از توانمندی های شما هم اینجا آشکار شده که ما میتونیم تو شرکت ازش استفاده کنیم…
سودابه تو این حین مانتو و شلوار منو د آورده بود … بعد هم کلا لختم کرد. خودش هم لخت شد.رفت و یه ست سکسی برام آورد و پوشیدم…تا صبح این دو نفر از کس و کون منون 3 بار گاییدن…صبح که شد به اتفاق مدیرمون رفتیم به سمت تهران…توی راه مجبورم کرد براش ساک بزنم.کلی هم انگشتم کرد. رسیدیم تهران گفت : از امروز جنده منی…تو شرکت…تو خونت …یا هرجا دیگه بگم میای کس میدی . منم چاره ای جز موافقت نداشتم.فردا که اومدم شرکت زنگ زد گفت بیا تو اتاقم…رفتم گفت صبحا از این بعد 10 دقیقه زودتر بیا…الانم بیا یه ماچ از سرش بکن و برو. رفتم یه ساک براش زدم و اونم انگشتم کرد و رفتم. عصر هم منو رسوند خونه …تو خونه سر پایی منو کرد و رفت.فردا اومد گفت واسه عید یه تور دبی گرفتم… واسه تو هم یه بلیط گرفتم… تو هم میای اونجا…زنم میره خید با بچه ها…منم با تو هستم…5 روز تو دبی من از اتاق بجز واسه شام و نهار بیرون نرفتم…فقط روز آخر منو برد یه چیزایی واسم خرید که بیشترش لباس زیر و لوازم آرایش بود…الان من 3 ساله زن دوم غیر رسمی رئیس هستم…چون میدون نازا هستم…خیالش راحته…منم زیاد نا راضی نیستم…حقوقم که 2 برابر شده…خرج خونه منم که میده…بدیش فقط اینه بعضی وقتا باید به مهران هم بدم…اون هم منو مثل سگ میگاد…وحشیه

نوشته: انسیه

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها