داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

گی تو تاسوعا ٩٧

سلام یه داستان کاملا واقعی …
محرم ٩٧ تاسوعا یه حال دوطرفه.
اسم های تغییر کردن…من فرهاد و رفیقم علی از استان چهارمحال وبختیاری…شهرکرد…اطراف
اول از خودم بگم …من ٢۵سالمه و ساکن یه شهری هستم که ١۴هزار نفر جمعیت داره …این رفیقم علی ١٨سالش بود…
علی همشهریم بود اما چندسالی بود که از شهرمون رفته بودن به یه استان دیگه…من با پسر دایی علی رفیق بودم و تو اینستا واسه پسرداییش که کامنت میذاشتم منو دیده بود و واسم پیام داده بود دایرکت…البته بنده خوشگل نیستم به نظر خودم اما دوستان میگن خوشگلم .
کم کم خودشو تو اینستا معرفی کرد بعدتو تلگرام پیام بازی میکردیم …عین دوتا رفیق معمولی تا اینکه عکس پروفایلش رو عوض کرد وعکس یه شکم وسینه از اون بدنسازیا گذاشت…فکر کردم خودشه اما گفت خودش نیست .من به شوخی گفتم نکنه همجنسگرایی که کم کم گفت اره و هی ادامه دادیم واز دوران بچگی هم و گی هامون گفتیم…علی یه رفیق داشت تو شهر خودشون که باهم سکس داشتن…کلی عکس از بد وسوراخ و کیر واسه هم فرستادیم وقرارمون بود که دوطرفه باشه موقع ملاقات.
تا اینکه محرم اومد شهرمون با موتور رفتم سراغش و باهم رفتیم کلی گشتیم ورفتیم یه جای متروکه…
کلی لب بازی کردیم و واسه هم ساک زدیم اما نشد ادامه بدیم…
پس فرداش تاسوعا بود ما تو شهرمون بعدازظهر همه میرن روز تاسوعا سرقبرستون واین چیزا…به علی گفتم که ما حقیقت مکان خالی نداریم چون محرما همه اقوام از شهرهای دیگه میان …شلوغ بود…اون گفت که احتمال داره خونه مادربزرگش خالی بشه بعدازظهر تاسوعا…
که بعدازظهر بود پیام داد فرهاد خونه خالیه بیا…
منم رفتم بعد ١٠دقیقه لب بازی گفت بخوااب …خوابیدیم به صورت 69یه ساک درست حسابی زدیم و بهم گفت اول تو باید بدی…منم خوابیدم اما چون تا حالا رابطه نداشتم هر کاری کرد نتونست بکنه داخل …گفتم پاشو حالا من بکنم تا بعد باز تو.
خوابید یه تف زدم سر کیرم تا گذاشتم دم سوراخش فرتی رفت تو و میگفت درد داره …دراوردم باز دوباره یه چندتا تلمبه زدم گفت نریزی داخل اما اینقدر داغ بود که ریختم توش…گفتم که علی با یه نفر توشهرشون سکس داشت واسه همینم راحت رفت توش…بعد رفت خودشا خالی کنه وبیاد…باز اومد منا بکنه هر کار کرد باز نرفت داخلم و لاپایی زد تا ابش اومد و ریخت تو دست خودش ورفت…بعدم یه لب دیگه گرفتیم و جمع وجور کردیم خودمونا و من اومدم چون امکان داشت یکی برسه وگرنه ادامه میدادیم …الان اون شهر خودشه منم شهر خودم و ثانیه شماری برای یه سکس دیگه…ممنون که خوندین
نوشته: فرهاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها