داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کارمند متاهلم زیرخوابم شد (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام دوستان . فبل از اینکه ادامه خاطره رو براتون بنویسم از نظرات ارزشمند شما همراهان خوب ممنونم . در ضمن این خاطره واقعی است و برام اتفاق افتاده .
… همچنان که سمیه داشت کیر سیخ شدمو لمس می‌کرد، دوباره بغلش کردم و لبهامون به هم چسبید . دستمو بردم زیر تاپ کوتاهش و روی کمرش گذاشتم . برای اولین بار پوست تن سمیه رو لمس میکردم و این برام خیلی هیجان بخش بود . سمیه در لب بازی واقعا استاد بود و این کارو با ظرافت و هوشمندانه پیش می‌برد و هر لحظه منو با شهد لباش مست تر می‌کرد. ناخودآگاه دستمو بردم زیر دامن کشی کوتاهش و باسن خوش فرمش رو تو دستم گرفتم و فشار دادم . وااااای بعد از لمس کامل باسن و دست کشیدن به لای کونش ، متوجه شدم شرت پاش نیست . خدای من ، این دختر داغ تر از اون چیزی بوده که من تصور می‌کردم. انگشت فاکم داخل شیار کونش بود و سوراخش رو ماساژ میدادم و لای لب بازی صداه آه کوتاهی از درون سینه سمیه خارج میشد . انگشتمو به طرف پایین تر هدایت کردم و به ناحیه شیار کص سمیه رسید . چقدر داغ بود . سمیه با گاز گرفتن لبام بهم فهموند که داره لذت میبره و دوسداره زودتر به کصش برسم . وسط آشپزخونه یه میز کوچک چهارنفره غذا خوری بود . یکی از صندلی ها رو بیرون کشیدم و یک پای سمیه رو روی صندلی گذشتم و خودم دو زانو مقابلش روی زمین نشستم . با دیدن کص تمیز و تپل سمیه فیوز پروندم … خدایا … تو عمرم همچین کصی نده بودم . بدون خط و خش و سفید و صاف … در یک پهنه سفید یکدست فقط یک شیار باریک ، یک خط . یه بوسه از روی کصش کردم و با دو انگشت لای خط کصشو باز کردم… بی اراده صدای بلند واااااای از دهنم خارج شد …
س : جووووون … پسندیدی عشقم ؟
ج: پسندیدم ؟ بی نظیره … محشره … این کص منو دیوونه میکنه
سمیه در حالیکه موهامو نوازش می‌کرد گفت : مال خودته عشقم … فقط خودت …
ج : مرسی نفسم … امیدوارم لیاقتشو داشته باشم
س : عزیزمممم … تو بهترینی … مدتها بود دنبال یکی مثل تو بودم … حالا هم به آرزوم رسیدم
دیگه نتونستم در مقابل این همه زیبایی طاقت بیارم … صحبت اضافی جایز نبود … تمام وجودم تمنای چشیدن طعم کص ناز سمیه بود با اون لبهای خیس … انگار لبه های خط کصش رو رژ لب تر کن زده باشه … از خیسی کصش برق میزد … با ولع لبهامو به کصش چسبوندم و با زبونم مشغول کند و کاو و اکتشاف درون کص عشقم سمیه شدم . واقعا خوش طعم و خوش بو … داشتم با کصش عشق بازی می‌کردم و فشار دستهای سمیه بر سرم منو از درستی کارم مطمئن می‌کرد… آنقدر گرم لب بازی با کصش بودم که متوجه نشده بودم صدای آه و اوه و حرفای سکسی سمیه کل فضای آشپزخونه رو پر کرده … یهو بخودم اومدم دیدم سمیه با ناله شهوت انگیزی ، حرفهایی میگه که تصور نمیکردم ازش بشنوم …
س : اوووووه بخور عشقم … دوسش داری ؟ کص زنتو دوسداری ؟ بخور کص جنده تو … بعد از این میشم جنده خودت … آههههه بخوووورر … آبمو سر بکش تا مستت کنه … واااای جوااااد
با گفتن چنین جملاتی سرم رو به شدت فشار میداد به سمت کصش … گردنم درد گرفته بود ولی باید به اوج میرسوندمش و بدتر اینکه خودمم سیر نمی‌شدم، دلم میخواست ساعتها اون کص ناب رو بخورم …
صدای آه و ناله های سمیه بیشتر شده بود کم کم داشت به اوج خودش نزدیک می‌شد و اینو براحتی هم از صداهاش و هم از حرفاش می‌فهمیدیم
س : اوووووف … آره … بخورش … دوسداری منو بکنی ؟ دوسداری کیر کلفتت بره تو کصم و جرم بده ؟ دلت میخواد منو جنده خودت کنی ؟ وااااای بخور … کصکش بخور … بخاطر تو حاضرم به همه بدم … وااااای … آخخخخخخ … جوااااااد …
با لرزش شدیدی سمیه ارگاسم شد و باورم نمیشد یهو این حجم از آب رو بپاشه تو دهن و روی صورتم … تو عمرم حتی تو فیلمای پورن هم شاهد اینجور ارگاسمی نبودم … این زن خود حشریت بود … داغ و پر از شهوت …
نتونست سر پا بمونه و خودشو انداخت تو بغلم در حالیکه به تندی نفس میزد و چشماش از شدت خماری نیمه باز بود … لبهای خیس از آب کص سمیه رو روی لبهاش گذاشتم … تند تند میگفت : مرسیییی مرسیییی ، تا عمر دارم کنیزتم … تا حالا اینجوری حال نیومده بودم … مرسییییی عشقم …
بعدها فهمیدم که خوردن کصش از طرف پارتنرش از آرزوهای تحقق نیافته اش بوده … شوهر دیوثش حتی در حد یک بوسه خالی هم کصش رو تا حالا نچیشده … یارو از اونایی هست که با سلام و صلوات و ذکر ، زنشو میکنه و ظاهرا تو دو دقیقه آبشو خالی میکنه و میکشه کنار … و اساسا از اون تیپهایی است که در عین حالی که زنشو دوسداره ولی معتقده زن نباید حال بیاد … اگه لذت سکس رو فراتر از وظیفه شوهرداری حس کنه به انحراف جنسی و اخلاقی کشیده میشه …
کصکش ریدم به فلسفه ات … زن به این قشنگی رو با همین کصشعرای الکی وادارش کردی که به فکر شخص دیگه ای باشه تا بتونه ارضاش کنه …
بگذریم …
بعد از چند دقیقه که نفس سمیه تو بغلم جا اومد و تو این چند دقیقه هر چی جملات عاشقانه بلد بودم تو گوشش نجوا کردم … سمیه رو تو بغل گرفتم از زمین بلندش کردم … دوتا دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود و از این حرکت من به وجد اومده بود با خنده های قشنگش حال خوبشو ابراز می‌کرد و یجورایی هم خودشو برام لوس می‌کرد…
س : جوااااد ؟ منو کجا میبری ؟ میبری بکنی ؟ نهههه … نکن لطفا … من شوهر دارم … درسته کصم کیرتو میخواااااد ولی آخه اینجوری جنده میشم … دوسداری منو جنده کنی ؟
ج : آره عزیز دلم … تو رو جنده و زیر خواب خودم میکنم … از آب کیرم سیراب و مستت میکنم … کاری میکنم هر لحظه دلت برا کیرم تنگ بشه و دنبال فرصت باشی شوهر دیوثت رو از خونه بیرون کنی تا بیام کص و کونت رو جر بدم …
س : وااااای جوااااد … کونمم میخواااای ؟ نمیتونم … جر میخورم
ج : نگران نباس عشقم … حالا حالا وقت زیاد داریم یجوری بازش میکنم آب تو دلت تکون نخوره و بشی جنده کونی خودم
در این لحظه رسیده بودم به اطاق خواب و به آرامی گذاشتمش روی تخت … خودمم روش دراز کشیدم و یخورده وزنم رو انداختم روش … سمیه سفت بغلم کرد و دوباره مشغول لب بازی شدیم … واقعا لحظات بقدری برام لذت بخش بود که نمیخواستم هیچ لحظه ای رو از دست بدم و با دستپاچگی بخوام کیرمو بزنم تو کصش … یه حس عاشقانه در من زنده شده بود که برام تازگی داشت … هر چند در زندگی زناشویی خودم کم و کسری عاطفی و سکسی نداشتم ولی این جنسش متفاوت بود … یک حس سرشار از شهوت توام با عشق … نمیتونم بیشتر از این حس و حال اون لحظه رو وصف کنم … عالی بود …
حین عشقبازی سمیه رو کامل لختش کردم و خودمم هر چی تنم بود با عجله کندم … فقط بخاطر اینکه تمام تنم همه وجود بی نظیر سمیه رو لمس کنه … میخواستم با تمام وجود حسش کنم …
از لبهای سمیه با هر جون کندنی بود خودمو جدا گردم هر چند ته دلم حس میکردم هنوز سیر نشدم … این زن هم که کم نمی آورد … تشنه لب بازی بود و این کارو بخوبی انجام می‌داد… شروع کردم به بوسیدن و خوردن لاله گوش و گردن و کم کم رسیدم به سینه های سفت و هشتاد و پنج سمیه … با نوک برآمده و صورتی و یک هاله قهوه ای کم رنگ در اطراف نوک … واااای قطعا بهشتی که میگن همین جا بوده … چقدر خوش طعم و خوردنی … صداهای شهوت انگیز سمیه هم آتش درونی منو شعله ور می‌کرد و با ولع بیشتری سینه هاشو میخوردم و بعضی وقتا یه گاز کوچولو میگرفتم که با جیغ کوتاه و ریز پاسخ میداد … کم کم به سمت پایین کشیده شدم و دور نافش رو زبون زدم و بوسیدم … یکی از جاهایی که منو به حد اعلا حشری میکنه فاصله بین ناف و انتهای شیار کص زنهاست … نمیدونم چرا اینقدر به این قسمت علاقه دارم … زیر نافش رو حسابی لیس زدم و یه خط در میون انتهای شیار کص رو زبون میزدم تا اینکه سمیه با فشار به سرم بهم فهموند برم سراغ کصش … پاهاشو کامل برام باز کرد و تازه فرصت پیدا کردم با دقت و فراغت بیشتری نظاره گر این شاهکار خلقت باشم … واقعا این کص حرف نداشت … یه کص تمیز و بدون حتی یک تار موی زائد… رنگ درون کصش صورتی روشن خاصی بود و بی اراده آدمو به خوردن دعوت می‌کرد…
ج : واااای جنده این کص حیفه بخوای با کیر جرش بدی … این کصو فقط باید بوسید و لیس زد … این کصو باید نازشو کشید …
س : این کص مال خودته عشقم … هر جور دوسداری ازش لذت ببر .‌‌… کامل در اختیارته …
بعد از کمی خوردن کص ناز سمیه و آب ریزش زائد الوصف اون کص حشری … دیگه طاقت نداشتم … وقتش رسیده بود که لذت یه گایش حسابی رو از اون کص جادویی ببرم … کیرم در سفت ترین حالت خودش ، در حال انفجار بود … خودمو بالا کشیدم و دوباره لبهای قشنگ سمیه رو به دهن گرفتم … کیرم روی شیار کص سمیه قرار گرفته بود و این تماس و آشنایی اولیه بین کیر و کص باعث شد یه آه عمیق از دهن سمیه خارج بشه … سمیه با حالتی شیطنت آمیز پس از چشیدن لبام که آمیخته با طعم آب کصش بود ، گفت : اوووومممم … آب کص هم خوش طعمه هاااا … حالا میفهمم چرا مردا اینقدر دوسدارن بخورن … خاک تو سر حاج محمود ( شوهرش) که خودشو از این نعمت محروم کرده …
ج: بذار تا آخر عمرش هم محروم بمونه وگرنه نمیذاره به من برسه … همه شو میخوره تموم میکنه 😉
داشتم کم کم کیرمو به سمت سوراخ کص سمیه هدایت میکردم که یهو پاهاشو جمع کرد و مانع از ادامه جستجوی کیرم در شیار کصش شد …
س : عشقم ؟ نمیخوای قبل کردن بخورمش ؟
ج : عزیزم حشرم خیلی بالا رفته … میدونم پست اول که بکنمت آبم زود میاد … بذار واسه پست دوم که با لبات دوباره سیخ بشه و اونوقت حسابی بگامت …
س : اوکی عشقم … پس این پست اول رو نریز توش … دوسدارم موقع اومدن آبت برات بخورمش … دوسدارم آبتو بریزی تو حلقم طعمشو بچشم …
واااای این حرفش دیوونم کرد …‌. چیزی که تا حالا زنم راضی نشده برام انجامش بده و جزو آرزوهام بود … دیگه طاقتم سر اومد و با عجله از روش بلند شدم … پاهاشو دادم بالا و سر کیرمو گذاشتم در سوراخش و آروم فشار دادم … کیرم ۱۸ سانته و کلفت به حساب میاد … سر کیرم بخاطر آبریزش مداوم کص سمیه رفت تو … اما چشمای گرد شده سمیه حاکی از ترس و یا درد داشت …‌. گفت : عزیزم یواش … میترسم
بی توجه به حرفش کمی فشار دادم و تا نصفه رفت داخل … سمیه با صدای بلندی گفت : اووووووف … محمود کصکش کیر به این میگن … بیا و ببین زنت داره جر میخوره … تو این لحظه دوباره روی سمیه خوابیدم و لبامو به لبهاش چسبوندم و در همون حالت شروع کردم به زدن تلمبه های ریز تا کیرم بتونه داخل کص بشدت تنگ سمیه برای خودش جا باز که … سمیه پاهاشو کامل باز کرده بود و یه کم هم به سمت شکمش کشیده بود تا کصش تا جایی که میتونه باز بشه و کمتر درد بکشه … بالاخره با حرکت های ریز رفت و برگشت همه کیرمو تو کصش جا کردم و کمی متوقف شدم تا به حجم کیرم عادت کنه … یهو دیدم داره زیرم کمرشو تکون میده و سعی میکنه خودش رفت و برگشت کیر رو شروع کنه … چشماش باز خمار شده بود و با نفسهای تند میگفت : جوااااد … منو بگا … جرم بده … کصمو داغون کن … کیرتو میخوااااام …
همینا کافی بود که منو دیوونه کنه و شروع کردم به تلمبه زدن … اولش چندتا آروم و بعدش تلمبه های وحشیانه … تا ته میزدم … صدای برخورد شکمها مون با صدای جیغ های بلند شهوتناک سمیه و صدای برخورد خایه هام به پایین کص سمیه ، فضای اطاق رو پر کرده بود … دیگه حساب کار از دستمون در رفته بود … هر چی به زبونمون میومد به هم میگفتیم … من به اون جنده میگفتم … اون به من دیوثِ بکن خودم …
س : دیوث ، بکن جنده تو … جرش بده … تو دیگه صاحب منی … منم جنده توام …‌. هر وقت خواستی بیا منو بکن … بیا پیش شوهرم جرم بده بذار اون کصکش یاد بگیره گاییدن چطور میشه … وااااای دارم میمیرم… یکی بیاد بذاره تو کونم … یکی هم بده تو دهم بخورم براش
ج : اوووووف جنده دوسداری ؟ هوس کردی چند نفری بکنیمت ؟ دلت میخواد بیام با شوهر بی غیرتت دوتایی بکنیمت ؟
س : آره … آره بخدا … راضیش میکنم بیای پیشش منو بکنی … واااای اصلا دلت هر کیو خواست بیار با هم منو بگایید…
ج : اوووووه تو جنده مادر زاد خودمی… عاشقتم … پیش شوهرت میگامت… بعدشم میذارم تو کون شوهر کونیت … خوبه ؟
س : آره … دوسدارم … خیلی میخوام جلوی من تا ته بذاری کونش و جرش بدی … منم بذارم دهنش برام بخوره
ج : واااای سمیه دارم میام …
س : عشقم زود باش … بده دهنم …
بلافاصله کشیدم بیرون و سمیه از زیرم خودشو کشید بیرون و سریع کیرمو وارد دهانش کرد … با دستاش تخمامو نوازش می‌کرد و کیرمو کاملا حرفه ای ساک میزد … لحظه ای طول نکشید که با نعره ارضا شدم و همه وجودم تو دهن سمیه خالی شد … سمیه دست بردار نبود هر چی آب می‌ریختم تو حلقش ، قورت میداد و کیرمو عین یه پمپ قوی میک میزد … یهو انگار حالش خراب شد … بدنش به لرزش شدیدی افتاد … سمیه با خوردن کیرم ارضا شده بود … نگو خوردن کیر هم یکی دیگه از آرزوهاش بوده که شوهرش ازش دریغ کرده …‌ دوتایی روی تخت و تو بغل هم ولو شدیم … به تندی نفس می‌کشیدیم و نای هیچ حرکتی رو نداشتیم …

ادامه دارد…

نوشته: جواد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها