داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نگاه عشق و هوس 57

سارا اون قدر به این کارش ادامه داد تا بتونه بر خودش مسلط شه  .
سعید : سارا تو چیزیت شده ; انگار از یه چیزی ناراحتی ; من اینو به خوبی حس می کنم .
 -تو خیلی خوشحالی ;
-نمی دونم . نمی دونم چی بگم ; مگه تو ناراحت نیستی ;
-من از بودن در کنار تو احساس خوشحالی می کنم . واسه این که بهترین لحظات زندگیمو در کنار تو گذروندم . 
-خب منم به خاطر همین ناراحتم که  به این روزا عادت کردم . حس می کنم که تو شوهر من هستی و بدون تو نمی تونم  زندگی رو پیش ببرم . نمی تونم به فردا هام فکر کنم . اصلا نمی تونم به هیچی فکر کنم .
-حالا به من فکر نمی کنی ;  
سعید سارا رو به خودش فشرد . و سارا با دستای سعید و با نوازش های اون احساس امنیت می کرد .
  -نهههههههه سعید چقدر منو به بوسه هات عادت دادی به نوازشهات . به دستای گرمت . دیگه من نمی تونم تحمل کنم . نمی تونم حس کنم که تو در زندگیم نباشی
-مگه تو می خوای از زندگی من بری که داری این جوری حرف می زنی ; نهههههه …نههههههههه من باورم نمیشه . نمی تونم اینو باور کنم .. احساس کنم که سارای من بخواد تنهام بذاره . یعنی با اومدن سهیل و سامان خان تو می خوای همه چی رو فراموش کنی ; به همه چی پشت پا بزنی ; من اصلا نمی تونم  قبول کنم ..
-دیوونه .. پسره دیوونه . کی به تو گفته که من می خوام تنهات بذارم . فراموشت کنم . مگه تو هنوز یک زن رو نمی شناسی ; زن وقتی عشقشو پیدا کنه هیچوقت اونو گمش نمی کنه . مگر این که خود اون عشق یا کسی که عاشقشه بخواد تنهاش بذاره فراموشش کنه . و تو هیچوقت همچین کاری نمی کنی .
 جلوی بدن سعید در تماس با پشت بدن سارا بود  خواست روی سارا رو به سمت خودش بر گردونه ولی زن به اون اجازه همچن کاری رو نداد .
-سارا چرا صورتت خیسه ; تو داری گریه می کنی ; آخه واسه چی ;
 -واسه سر نوشت خودم . و این که انگار عاشق شدن برای من حرام و طلسم شده نشون میده .
-من این طلسمو می شکنم سارا . با تو .. در کنار تو . من و تو با هم لحظه های خوشی رو خواهیم داشت . من تنهات نمی ذارم . عیبی نداره . مهم اینه که من وتو  به یاد هم لحظاتمونو سپری کنیم .. چشامو می بندم سارا . تو با چشایی باز رو تو بر گردون . دلم تنگ شده واسه بوسیدن تو . برای عشقبازی با تو . بذار این دو سه روزی رو هم که در کنارهمیم از هم و از لحظه ها لذت ببریم . فراموش کنیم که فردا های ما چی می خواد بشه . دوستت دارم سارا . با تمام وجودم . بیشتر از هرچی و هر کی که حسش کنی تصورشو کنی .. سارا من چشامو بستم .
-بازش کن سعید .. بازش کن ..
سعید چشاشو باز کرد . سارا روشو بر گردوند .
-عزیزم .. چشات از اشک سرخ شده . می خوام که با اون چشات از ته  دلت بخندی . نشون بدی که خوشحالی . نشون بدی که من و تو می تونیم روزای خوبی رو کنار هم داشته باشیم . کافیه که حتی فقط برای چند دقیقه در روز در کنار هم باشیم .
-سعید من . این برام رویایی شده که حس کنم فقط می تونم با تو باشم . حس می کنم که با تو متولد شدم .  زندگیم عوض شده .. ولی خودم همون سارا هستم . همون سارایی که عشقو طلب می کرد تا این که گمشده شو در تو پیدا کرد . سعید ! من نمی خوام دوباره گمش کنم . من نمی خوام تو رو از دست بدم ..
 سعید دیگه نذاشت سارا بیشتر از این حرف بزنه و اعصابشو خراب کنه .. دیگه حتی به اون اجازه نداد که خودشو جمع و جور کنه و بر گردن روی تخت . پا هاشو باز کرد و اونو همون جا رو زمین خوابوند .
-آخخخخخخخ سعید … خوب بلدی چه جوری ساکتم کنی . حالا دیگه جز تو به هیچی فکر نمی کنم . جز تو و اون آرامشی که بهم میدی . نگاهت داره داد می زنه که منو با تمام وجودت می خوای . نگاهی سرشار از عشق و هوس . سعید حس کرد که این جوری رو زمین ممکنه به کمر سارا فشار بیاد و سنگینی بدنش تنشو اذیت کنه . واسه همین دستاشو گذاشت زیر کمر سارا و  خودش به صورت طاقباز در زیر قرار گرفت . سارا رو,  رو رو تن خودش قرار داد .
-عزیزم تو نمی خوای کاری انجام بدی . خودت رو بسپر به من . نمی خوای کاری کنی  ..
 کس داغ سارا روی کیر سعید قرار گرفته بود .. سعید کیرشو به آرومی روی کس زن عاشق حرکت می داد . و زن انگار دیگه به هیچی فکر نمی کرد . سکس با سعید می رفت تا یک بار دیگه واسش یه مسکنی باشه که دیگه به لحظه های غم و اندوه فکر نکنه . هر چند که عشق و وابستگی اون به سعید نیاز اصلی اون بود .
 -دوستت دارم دوستت دارم سعید ..
سعید بدنشو کمی جا بجا کرد تا کیرش یک بار دیگه بره به اونجایی که ازش آتیش می بارید … ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها