داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نگاه عشق

من  ومحسن و مریم سه تایی مون پزشکی می خوندیم . بیشتر وقتا با هم می رفتیم تحقیقات . باهم می رفتیم به بیمارستانها و در مورد بیماری بیمارا تحقیق می کردیم . بیشتر مشکلات درسی مونو با هم حل می کردیم . البته  گاهی وقتی که تحقیقات ما جنبه رسمی تری پیدا می کرد چند نفری هم به گروه ما اضافه می شدند اما واقعیتش این بود که هردومون مریمو خیلی دوست داشتیم . مریم خیلی خوشگل بود . خیلی مهربون و دوست داشتنی . از یه خونواده پولدار هم بود . یه دختری زیبا که خیلی هم به خودش می رسید ولی از اونایی نبود که به روی هر کسی لبخند بزنه . من و محسن می دونستیم که اون یکی عاشق مریمه . حس می کنم خود مریم هم اینو می دونست . ولی سنگینی درسها و از این ور به اون ور دویدن نمی ذاشت که زود تر این جریانو بهش بگم . محسن وضع مالیش خیلی بهتر از من بود و دست به جیب شدنش هم عالی .. پسر خوب و با اخلاقی هم بود و اهل بگو و بخند .. می دونستم که در مقابل اون شانسی برای به دست آوردن مریم ندارم . چند بار تصمیم گرفتم که بهش بگم دوستش دارم .. ولی هر بار یا محسن مزاحم می شد یا خودم روم نمی شد . اعتماد به نفس نداشتم . اون و محسن  تقریبا از یه طبقه اجتماعی بودند . ولی یه روز دلو زدم به دریا و وقتی که تنها گیرش آوردم پس از تته پته کردنهای زیاد بهش گفتم که دوستش دارم -خیلی وقته اینو می دونم شهاب . ولی محسن اینو خیلی وقت پیش بهم گفته .. فکر می کنی عشق و دوست داشتن اینه که هر کی بهم بگه دوستت دارم منم بهش بگم دوستت دارم ;/; منم باید همون احساسو راجع به اونی که می خوام این حرفو بهش بزنم داشته باشم . بهتر بشناسمش . راستش من به این چیزا فکر نکردم . آدم بعضی وقتا فکر می کنه عاشق شده ولی این طور نیست .. -مریم بس کن یه غلطی کردم اشتباه کردم . می دونم نوبتی کار کردی . محسن زود تر بهت گفته و تو عاشق اون شدی . اون وضعش بهتر از منه . من نباید لقمه گنده تر از دهنم وردارم . -شهاب تو عشقت همه دروغه . اگه این جوری منو شناختی واست متاسفم . همون بهتر که عاشقم نباشی . ومنم دوستت نداشته باشم . سعی کردم که طرز بر خوردمو با مریم عوض کنم . اون و محسنو که می دیدم خیلی با هم صمیمی اند حرصم می گرفت . من و محسن که تنها شدیم بهم گفت بالاخره ردیفش می کنم . -بهش گفتی دوستش داری -چند بار -اون چی گفت ;/; وقتی این سوالو ازش کردم  قلبم به شدت می تپید . پشیمون شده بودم که چرا ازش پرسیدم ولی اون گفت که مریم فقط لبخند می زد ..-هیچی نگفت ;/; -نه …. با خودم گفتم  چرا چرا مریم منو کوبیده ولی به اون چیزی نگفت . چرا .. جشن تولد مریم بود . مریم حدود بیست تن از همکلاسی هامونو که باهاش صمیمی تر بود دعوت کرد . منم بودم . محسن می خواست یه انگشتر طلای شیک و روز براش بخره .. منم واسه این که ازش عقب نمونم چندر غاز پس انداز خودمو گذاشتم رو پولی که با حقه بازی از پدرم گرفتم تا یه انگشتر نازکی واسش بگیرم که خجالت نکشم  . هرچی به محسن گفتم که آدم در این جور مراسم به کسی که آشناش نیست هدیه این جوری نمیده گفت اتفاقا اون آشنا ترین آشناهاست واسه من و می خواد که زنم بشه . حرصمو در آورده بود من و چند تا از هم کلاسی های دختر و پسر یه روز رفتیم دوری تو خیابونا بزنیم و واسه تولد مریم یه چیزی بگیریم . پریسا یه دختر رنگ پریده ای بود که به خاطر زیبا نبودنش پسرا کمتر بهش توجه می کردند ولی با من خیلی راحت بود . اون حتی می دونست که من مریمو دوست دارم . -پریسا چته ;/; گرفته ای . چی می خوای واسه مریم بگیری -هیچی اصلا نمی خوام بیام . -پول نداری ;/; -اون که آره .. -ببین پریسا من پونصد تومن دارم . می خوام واسه مریم یه انگشتر بگیرم حالا سبک تر می گیرم . پنجاه تومنشو می دم به تو . تو هم بیا این جوری بیشتر بهت خوش می گذره . -ممنونم شهاب تو خیلی مهربونی خیلی خوبی . با بقیه فرق داری . همیشه باهام خوب بودی و هستی . مریم باید خیلی خوشحال باشه که تو دوستش داری . من و پریسا قدم زنان یه نیم ساعتی رو در حال گشت و گذار بودیم و می خواستم در مورد خرید انگشتر باهاش مشورت کنم . درهمین حال یه پرشیا جلوم تر مز زد -ببینم دو کبوتر عاشق کجا تشریف می برند . بچه ها شما درس ندارین .;/; وقت طلاست . آقا شهاب داری عاقل میشی . مریم بود که جلومون ترمز زده بود -ممنونم مریم جان مزاحم نمیشیم . من و شهاب جایی کار داشتیم . راضی به زحمت شما نیستیم . اینو که گفت مریم  سریع یه گازی داد و ماشینشو از جا کند و به سرعت دور شد . حتی خداحافظی هم نکرد . -چش بود پریسا .. -فکر کنم من و تو رو با هم دید ناراحت شد -چی میگی اون از محسن خوشش میاد . -من این طور فکر نمی کنم . اون یه دختریه اهل بریز و بپاش . پریسا واسه چی گرفته ای ;/; -مشکل خودمه . -بگو شاید تونستم باهات هم دردی کنم .. گفت که مادرش بیمارستان بستریه . یه مقدار باید پول بدن تا نگهش داشته باشن . پارتی زیاد دیده و تخفیف هم گرفته ولی دیگه پونصد تومنو باید بده .. پریسا اشکش در اومده بود .. یه لحظه تصمیم گرفتم اون پولی رو که باهاش می خواستم یه چیزی واسه مریم بخرم بدمش به اون .. داشتم با خودم کلنجار می رفتم .. به تو چه شهاب یه جوری حل میشه .. پدرش یه جوری درست می کنه .. از این مشکل دارا میلیونها نفر تو جامعه داریم .. ای خاک بر سرت شهاب مریم که تحویلت نمی گیره تو هرچی که بخری بازم ارزشی واسه مریم نداره ..تواین دوره زمونه که طلا خیلی گرون شده این انگشتری هم که می خری حلقه اش باید به ضخامت یک نخ باشه .. مسخره هم میشی . ولی در عوض اگه این پولو بدی به پریسا و حال مامانش خوب شه و آبروی این دخترو حفظ کنی ارزششو داره که آروم بگیری و از این که دلی رو شاد کردی شاد شی .. مریم مال تو نمیشه . اون مال اون بالا بالاهاست . اون دوستت نداره .. -پریسا من پشیمون شدم .. نمی خوام واسه مریم دست بالا بگیرم . بیا این پولو بگیرش .. -نمی تونم نمی تونم . نمی تونم . شاید به این زودیها نتوستم که پسش بدم -دختر گفتم بگیرش شاید یه روز تو هم بهم کمک کردی . دنیا این جوری نمی مونه . پریسا منو کشوند به یه کوچه خلوت و در حالی که اشک می ریخت به زور کف دستمو گرفت و می خواست اونو ببوسه -زشته پریسا . نکن خجالت می کشم . آبرومون رفت . الان ما رو می گیرن می برن . پولو دادم پریسا . به دروغ بهش گفتم که  با یه هدیه معمولی میرم تولد مریم .. اون که نمی خواست بره . این حرفو بهش زدم که ناراحت نشه از این که مقصر اون بوده . راستش اون روز به غیر از این پونصد تومن پول دیگه توی دست و بالم نبود و از طرف دیگه نمی تونستم اون و محسنو با هم ببینم . روز بعد از تولد وقتی که رفتیم دانشگاه قبل از این که کلاس تشکیل شه مریم من و پریسا رو صدا زد -ببینم شما دو تا لیلی و مجنون یه دو سه ساعتی رو نمی تونستین به بنده افتخار بدین ;/; شهاب خجالت داره . ما از کی تا حالا با هم دوستیم ;/; این دوستیم رو با یه فشار خاصی ادا کرد که متوجه شدم از اون روزی داره میگه که بهش اظهار عشق کردم . -چیه مریم خجالت کشیدی که پیش بقیه دوستات سر افکنده شی ;/; یه گوشه ای ایستاده بودیم که فقط خودمون سه تا جا می شدیم ..-متاسفم که با آدمی مث تو دوستم و همکلاسم -چیه مریم ! محسن که هواتو داره . ناراحت نباش هدیه ات محفوظه .. اینو که گفتم یارو از پریسا خجالت نکشید و یکی محکم گذاشت زیر گوشم .. پریسا هم امونش نداد و جوابشو داد . با همین دو تا سیلی صحبتامون تموم شد . حوصله گوش دادن به صحبتای درسی رو نداشتم . حتی اون روز تو گروه محسن و مریم نرفتم . به درک غیبت خوردم . تا غروب کلاس داشتیم . بعد از تموم شدن درس خیلی سریع از دانشگاه فاصله گرفتم . دوست نداشتم کسی همرام راه بیفته . حوصله شوخی و حرف زدن با دوستامو نداشتم . رفتم یه پارکی در همون نزدیکیها .. یه چند دقیقه ای رو در عالم خودم بودم . -ببینم مجنون … لیلی رو کجا گذاشتی . تنهات گذاشت ;/; بگو پدرشو در بیارم . اون یه سیلی ازم طلب داره ;/; همون جوری که منم یکی ازت طلب دارم . مریم بود . منو تا اینجا تعقیب کرده بود . سرمو بلند کردم و یه لبخند تلخی زدم و از جام پا شدم که برم . -ببینم تفریح شما بالا نشین ها اینه که به ما پایین دستی ها بخندین ;/; عیبی نداره فراموش کن که اون روز بهت چی گفتم . حق با تو بود . آدم گاهی وقتا فکر می کنه می خواد واسه یکی بمیره ولی بعد می فهمه … -ادامه نده شهاب . نمی خوام بیشتر از این اشکمو در بیاری . نمی خوام که واسم بمیری . می خوام که بازم دوستم داشته باشی . بازم عاشقم باشی .. -مریم بس کن دیگه . هنوز سوز سیلی تو رو صورتم نشسته .. اون خوب میشه ولی سوز قلبمو چیکار کنم . بس کن . مسخره بازی دیگه بسه . -پریسا همه چی رو واسم تعریف کرده . شهاب من دوستت دارم .. تو خیلی خوبی .. -واسه این که عاشق باشی خوب بودن و خوش قلب بودن طرف کافی نیست . مهم اینه که قلب تو چی میگه . چند ساعته که سیلی نمی تونه جای خودشو به نوازش بده . تو و محسن بهم هم خیلی میایین . منو ببخش مریم . باید قبول کنم که توهیچوقت نمی تونی دوستم داشته باشی . -شهاب نرو .. بیا یه ساعت با هم دور بزنیم . کارت دارم . سوار ماشینش شدم . -مریم بذار برم به حال خودم باشم . -شهاب یه چیزی رو میذارم گوش کنی .فقط به پریسا چیزی نگو اون همه چی رو واسم تعریف کرده .. -مریم من گدا طبع نیستم  که به خاطر یه هدیه نیومده باشم . من دیگه کم آورده بودم مریم . نمی تونستم شاهد زجر کشیدن خودم باشم . حسرت این که چرا بابای پولداری ندارم . من پدر و مادرمو خیلی دوست دارم . موبایلشو روشن کرد .. -گوش کن خوب گوش کن .. اون حرفای خودش و پریسا رو ضبط کرده بود . -بگو حرفتو بزن پریسا خوب دست زدن پیدا کردی -تو حق نداشتی اونو بزنی -تو رو هم می زنم پریسا . داری لقمه گشاد تر از دهنت بر می داری . -چیه مریم عشقتو ازت گرفتم ;/; تو اگه دوستش داشته باشی هیچوقت عذابش نمیدی . اون می خواست با پولش یه هدیه خوب واست بگیره اما اونو داد به من تا هزینه مادرمو که تو بیمارستان بستری بود پرداخت کنم . اون داره واسه تو دیوونه میشه ولی تو بهش توجهی نداری -به تو ربطی نداره -درسته به من ربطی نداره ولی من بهش مدیونم . وپدر و مادرم . ازخودش گذشته تا دل یه خونواده رو شاد کنه . خیلی بدی خیلی بدی مریم . صدا قطع و وصل می شد و متوجه بعضی حرفا نمی شدم . -پریسا تو دوستش داری ;/; -جوابتو نمیدم تا تو نگی که شهابو دوست داری -تو از کجا می دونی که من اون دیوونه رو دوست دارم -از نگاههات . از حس نگات همون حسی که در منه .. حالا جوابتو گرفتی مریم ;/; -پس چرا نمیری باهاش باشی ..-اون تو رو می خواد نه منو . اون واسه من و خونواده ام ارزش قائل شد . اون لذت لحظه ای خودشو فدای من کرد . می دونی بهم چی گفت ;/; گفت من که نمی تونم مریمو به دست بیارم . اون که به هدیه من نیازی نداره . اون محسنو داره .. مریم ! چرا این قدر اذیتش می کنی ;/; -تو چرا ازش دفاع می کنی ;/; می خوای بگی که تو می دونی چه جوری دوستش داشته باشی ;/; -مریم اون دختری که شهاب عاشقش شه هرگز معنی بد بختی رو نمی فهمه .. طعم شکستو هیچ وقت نمی چشه چون می دونه در بد ترین شرایط یکی رو داره که کنارش باشه و تنهاش نذاره .. در اینجا مریم با عصبانیت و تشر گفت پس بگیرش برای خودت .. -ولی اون تو رو دوست داره . فکر کردی من دلم نمی خواد . ;/; من که نتونستم کاری براش بکنم ..-باور کنم بین تو و شهاب چیزی نیست ;/; -اگه بین من و اون چیزی بود مگه دیوونه بودم بیام و دودستی تقدیمت کنم ;/; -تو علاوه بر حس نگام از کجا فهمیدی که دوستش دارم .. -وقتی منو با شهاب دیدی داشتی دیوونه می شدی . خشم و حرصو در نگات می شد دید . می خواستی خفه ام کنی . ولی محسنو که با یه دختر می دیدی این حسو نداشتی . اگه دوستش داری نذار که پول و مال و منال بین شما فاصله بندازه . هر دو تون پزشک میشین واسه خودتون کسی میشین این فاصله ها جبران میشه .. -پریسا منو ببخش منو ببخش .. …….. شهاب ! دیگه بیشتر از این نتونستم ضبط کنم . امید وارم همین کافی باشه .آره شهاب ! بعدش منو پریسا نشستیم و تو بغل هم گریه کردیم . ازم خواست که به تو چیزی نگم . اذیتت نکنم . اون دوستت داره .. دلم واسه پریسا می سوخت . شاید اگه جریانو واسه مریم نمی گفت می تونست منو به دست بیاره . البته نه به این زودی و آسونیها و نه به اون اندازه ای که می تونستم مریمو دوست داشته باشم . مریم یه گوشه ای ماشینو نگه داشته بود و سرشو گذاشته بود رو فرمون و گریه می کرد . -شهاب منو ببخش من اشتباه کردم -مریم منم می خوام بهت بگم دوستت دارم عاشقتم ولی حس می کنم که نباید این حرفو بزنم . تو الان تحت تاثیر قرار گرفتی و فکر می کنی دوستم داری .. -شهاب من از همون اول عاشقت بودم . شاید از اعتراف به اون می ترسیدم نمی تونم از دستت بدم و نمی خوام که این طور شه . شهاب نرو . منو ببخش .. نرو .. اگه بری دیوونه میشم . -نه منطقی نیست که با هم باشیم . شهاب ببین دلت چی میگه اون از تو چی می خواد . نمیگی بهم اون از تو چی می خواد ;/; سرشو بالا گرفت تا من چشای خیس و خوشگلشو ببینم . همون چشایی که رازشو پریسا خیلی زودتر از اینها فهمیده بود . -شهاب دلت ازت چی می خواد .. -تو رو تو رو مریم مقدس من … از ماشین پیاده شدیم و رفتیم که یه گوشه پارک بشینیم و با هم حرف بزنیم .. یه دنیا حرف حرفای عاشقونه .. نفهمیم که زمان چه جوری می گذره . نه ! خدای من ! این کی اومده بود و رفته  همون جایی که ما می خواستیم بریم نشسته بود . موبایلش روشن بود و داشت به ترانه  دلخوشی مریم گوش می کرد . یه نگاهی بهمون انداخت و خواست که از جاش پاشه . می دونستم چه زجری می کشه . همون زجری رو که من از دیدن مریم و محسن با هم می کشیدم ولی علاقه و محبت اونا دو طرفه نبود اون جوری نبود که اسمشو بشه گذاشت عشق . پریسا می تونست من و مریمو از هم جدا نگه داشته باشه و شانس خودشو آزمایش کنه . ولی با ایثارگری خودش ما رو به هم رسونده بود .. می خواست به زور لبخند بزنه .. ترانه دلخوشی مریم رسیده بود به این قسمت که … بذار مث عروسکا یه گوشه تنها بشینم فقط بدونم پیشمی تو رو از اون دور ببینم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها