داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

من یه مریض جنسی ام

سلام دوستان، این داستان زندگی مریضی جنسی منه، از نوجوانی تا الان. این اصلن سکسی نیست و اگه دوست داشتین بخونید، ببخشید من به زبون ساده نوشتم و حرفه ای نمیتونم داستان بنویسم و فقط میخوام باهاتون درد و دل کنم.
من 23 سالمه و 174 قد و 90 کیلو وزن، کیر 13 سانتی،
داستان از اینجا شروع میشه که من توی یه خانواده مذهبی به دنیا اومدم و خودم الآن هم یه آدم مذهبی هستم اما نه متعصب. من به شدت آدم احساسی هستم و علاقه به زن ها دارم، و دنبال عشق و بغل های رمانتیک و سکسم، وقتی 15 سالم بود با دوستام توی حیاط و پارک شهرک مسکن مهر باهم بازی میکردیم دوستام چند تا شون دنبال دخترای همسایه بودن اما من اصلاً اهل این کار ها نبودم، گاهی اوقات با دوستام میرفتیم زیر درخت توت شلوار رو می‌کشیدیم پایین و به هم نشون می‌دادیم مثلا موشک کی بزرگ تره و دست میزدیم و بازی میکردیم، ولی خب چیزی حالیمون نبود، گذشت و گذشت شدم 16 سال و عاشق دختر همسایمون شدم گاهی اوقات نگاش میکردم و نزدیکش میشدم ولی اون تمایلی بهم نداشت و توهین کرد و رفت،منم بیخیال این کار ها شدم بعد از یه مدتی من شدم 17 سال و دوران چهارم دبیرستان بودم تازه متوجه شدم داستان سکس و اینا چیه، چون توی خانواده مذهبی بودم و مدارس حوزه محور بودیم اصلن در مورد این چیزا نمیدونستم تا اینکه موبایل خریدم و از طریق دوستام با چند تا سایت سکسی آشنا شدم و توی 17 سالگی فهمیدم سکس چیه و مرد و زن باهم چیکار میکنن،یه بار داشتم فیلم سکسی میدیدم و پشمای کیرم هم زیاد بود میخارید منم ناخواسته همینطور که داشتم فیلم میدیم کیرمو میخاریدم که یهو دیدم حالم عوض شد و یه مایع غلیظ از من زد بیرون و حس خوبی داشتم، تازه فهمیده بودم جق زدن چیه، بعد دیگه روزی یه بار بعد از مدرسه جق میزدم،ولی هنوز هم میخواستم یه دوست دختر داشته باشم، برا همین به خواهر زن داداشم پیام دادم و گفتم بیا باهم دوست بشیم چون باهم دوران بچگی بازی میکردیم، ولی اون هم چون توی خوانواده مذهبی بود و اینا زد منو بلاک کرد و رفت به پدرش گفت و اونجا اولین باری بود که آبروی من رفت و تن و بدن من تا چند روز میلرزید، بعد از اون داستان من به دختر همسایمون تمایل پیدا کردم که از من 4 سال بزرگتر بود و هی نگاش میکردم اما اون هم متوجه شد و رفت به مادرش گفت اونم اومد به مادرم گفت و باز همون آش و کاسه، بعد از یه مدتی من میرفتم توی اتاق در حال گریه بودم، یهو متوجه شدم زن همسایه پشتی که یه زن جوان 28 ساله بود اومد رو تراس داشت لباس آويزون میکرد و فقط یه تاپ تنش بود و سر لخت و موهای خرمایی و لاغر و سکسی، منم تا چند ماه هی کشیک میکشیدم داخل اتاق تا اون کی بیاد و لباس آویزون کنه، اما بعد از یه مدتی یه روز پشت پنجره بودم و اونم داشت لباس پهن میکرد، هوا ابری بود یهو یه باد اومد و پرده رفت بالا یهو زن همسایمون منو دید و از همونجا بهم فحش داد و اومد به پدرم گفت و یه آبروریزی بزرگ اینجا باز رخ داده بود برام، بعد پدرم اتاق خوابم رو عوض کرد و من دیگه به اون خونه همسایه دید نداشتم، گذشت و گذشت من دانشگاه دولتي قبول شدم و از قضا دختر دایی منم اونجا قبول شد منم با هزار داستان باهاش رفیق شدم بهش تلگرام میدادم حتا پیشنهاد سکس هم بهش داده بودم قبول کرده بود یه مدت که گذشت باهم باشیم اما تا 2 ترم گذشت یهو دیدم دیگه بهم محل سگ نمیزاره رفتم جاسوسی کردم دیدم آره، خانم با یه پسر دیگه باهم هستن و بعد از یه مدتی باهم ازدواج کردن و منم که هیچی،
من هم توی دانشکدمون عاشق یه دختر شده بودم اونم بهم بی تمایل نبود اما بعد از یه ترم دیدم. یهو دستش حلقه داره و پسره میاد دانشگاه دنبالش، اونجا بود که دیگه رد داده بودم، منم از شدت جق و فیلم سکسی خسته شده بودم به رفیقم گفتم یه دختر برام ردیف کن برم بکنم، گور پدر عاشقی، اونم گفت باشه و من رفتم کاندوم خریدم، یهو دیدم داخل واتساب بهم پیام داد و گفت دوس ندارم دوست دخترمو بکنی و برو گمشو از این جور حرفا زد و منم نشستم یه کاندوم باز کردم گذاشتم سر کیر سکس ندیده و تنهام و شروع به جق زدن کردم، بعد از چند ماه داخل سایت انجمن کیر تو کس با یکی صحبت کردم بهم گفت 150 هزار تومن بده من یه جنده بهت معرفی کنم بری بکنی منم بهش دادم و اونم شماره جنده رو داد اما یهو ترسیدم، چرا؟ چون بچه درس خون بودم در مورد سکس و بیماری های جنسی تحقیق کرده بودم از ایدز و زیگییل تناسلی مثل سگ ترسیدم و اون زن جنده فهمید و منو بلاک کرد، بعد یکی دیگه از بچه های تلگرام گفت من یه دختر تمیز دارم بهت معرفی میکنم فقط باید 80 هزاتومن بهم بدی منم دادم و بعد منو بلاک کرد فهمیدم کلاهبرداری بوده، گذشت و گذشت من دیگه به غریبه ها اعتماد نداشتم و از فرط جق داشتم دیوانه میشدم و دنبال سکس بودم، به فکرم رسید که به مهره های فامیل اعتماد کنم، اول خاله خودم رو که مطلقه بود رو نشون کردم، یه روز خونه ما بود داشت با موبایلش حرف می‌زد منم رفتم یهو سینه هاشو مالیدم اونم بهم فحش داد اما به کسی چیزی نگفت، بعد از یه مدتی من دوباره حشری شدم یه بار که خونه ما مهمونی بودن داشتن میرفتن دم در یهو کونشو کامل با دست راستم مالیدم اونم بهم گفت چه غلطی کردی و اینا، فردا صبح زنگ زد به برادر بزرگم گفت برادرم هم آبروی منو برد اما خانوادم متوجه نشدن، منم بیخیالش شدم و یهو به فکر دختر عمه افتادم که از قضا اونم مطلقه بود، به بار همه باهم شب مهمونی بودیم و می‌خواستیم بریم دختر عمم گفت من ماشین نیاوردم میشه منو برسونید ماهم گفتیم باشه و پدر و مادرم جلو نشسته بودن و منو دختر عمم عقب ماشین بودیم، منم کم کم دست خودمو کشیدم روی پاهاش و سینه هاش اونم هی خودشو جمع می کرد و دستمو پس میزد تا اینکه رسیدیم و پیاده شد خداروشکر به کسی چیزی نگفت ولی بعد از این قضیه همش از من فراری بود و محل سگ بهم نمیزاشت، بعد از یه مدتی من به فکر زن پسر عَمَم افتادم که خیلی زن سکسی بود 30 سالش بود و کون بزرگی داشت، یه بار توی ویلا رامسر مهمونی بودیم و منم به بهانه جمع کردن ظرف غدا بلند شدم و رفتم آشپزخونه و همینطوری که چند بار رد میشدم کونش رو می‌مالیدم و آخرین بار هم سینه هاشو دست زدم اونم متوجه شد ولی بهم محل سگ نذاشت و دیگه تو مهمونی ها منو نگاه نمی‌کرد و از من فراری بود تقریبا دیگه با خوانواده عمه اینا رابطمون قطع شده بود بخاطر کارهام، گذشت و گذشت من دیگه کسی رو نداشتم برا دیدن و مالیدن گاهی اوقات می‌رفتم توی بازار رو زن های مردم رو گاهی اوقات کونشون رو می‌مالیدم و فرار میکردم یه بار یه زنه توی بازار متوجه شد و با مشت زد تو کمر خالی من و تا چند روز کبود بود پشتم، در آخر هم الان من 23 سالمه و یه بار هم تجربه سکس با هیچ زنی رو نداشتم، توی این 23 سال فقط جق میزنم، لیسانس دارم و بیکارم و نمیتونم ازدواج کنم، برا همین یه مریض جنسی تمام عیار هستم هیچ زنی توی فامیل و همسایه و دانشگاه و… حاضر نشدن بهم حال بدن و از من فراری شدن یا آبرو منو بردن یه بار هم توی اتوبوس دانشگاه کون یه دختر رو مالیدم بعد از اینکه پیاده شدیم اونم اومد و آبروی منو برد و هزارتا آبروریزی و حراست و… میخوام بگم که من 23 ساله هنوز کص از نزدیک ندیدم و فقط جق میزنم، دیگه امیدی هم به کص کردن و سکس ندارم، دوستام بهم گفتن بیا باهم همجنس بازی کنیم اما من متنفر بودم و کل این 23 سال دنبال کص بودم که هنوز که هنوزه بهش نرسیدم.
دوستان ببخشید که یه مقدار طولانی شد، فقط خواستم درد و دل کنم باهاتون، حلال کنید منو.

نوشته: پسر تنها

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها