داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مستی وراستی

مادر زنم خیلی خوشگل تر و جوونتر از زنم به نظر می رسید . شاید تازه چهل سالش شده باشه . وقت ازدواج من که سی و نه سالش بود . اسمش ناهیده و منم اوایل صداش می زدم  مامان که دیدم بهم میگه  مامان گویی دیگه قدیمی شده و اگه ایرادی نداره بگو ناهید جون .. باخودم گفتم ناهید جون بخورم اون کپل و کون . چی می شد جای اون پدر زن چاقالوی کله طاس گرد و چاقالو که ده سال ازت بزرگتره یه نگاه هم به زیر پات مینداختی و یه حالی به دامادت می دادی . راستش من نه اهل سیگار بودم و نه اعتیادی چیزی داشتم . مسجد برو هم نبودم . بیکار بودم و خیلی خوش تیپ و دختر کش . این نغمه جون که همسایه ما بود عاشق من بیکاره آس و پاس میشه که تازه از سر بازی بر گشته بودم .همین یه  بچه بابا مامانش بود . -هرکاری کردم از دستش در برم نشد -بابا من کار ندارم -بابا داره -خونه ندارم -بابا داره .اصلا همین خونه ما که سه واحده دو تاش خالیه . -معاف ندارم -شهیاد قاطی کردی ها . تو که یه ماه پیش از خدمت بر گشتی .. راست می گفت چاخان فایده ای نداشت . واسه من کون گشاد بد نبود که از کنار پدر زن خر پول به همه جا برسم . حتما ناهید جون هم به طمع مال و اموالش اومده خونه اش . درهر حال ازدواج کردم و رفتم تو طبقه دوم یا واحد شماره پدر زن جان که کارش نمایندگی لوکس آلات و ظروف و تزیینات و از این خرت و پرت ها بود که به طور عمده از اروپا و ترکیه و چند کشور دیگه وارد می کرد . منم تو یکی از این فروشگاههای بزرگش کاغذ خط خطی می کردم . تو این خصلتهای خوب خودم فقط نمی دونم چرا عرق خوری و مشروب خوردن خودمو رو نکرده بودم . خیلی حال می داد . تو این سن و سال خدمت که بودیم لب مرز چه شرابایی می خوردیم . تازه عرق سگی روبه اکراه می زدیم بالا . با فرمانده مون هم پیاله می شدیم . تو ستاد نمی شد از این کارا کرد . می نشستیم ورق بازی می کردیم چه دنیایی بود . بعد از ظهر ها بد جوری عادت داشتم بخوابم . آقا غلام از بس دوستم داشت منو از کار بعد از ظهر هم معاف کرد . این نغمه جون هم بعد از ظهرو می رفت تعلیم شنا و از اون رفت کلاس کامپیوتر و اوایل شب بر می گشت و دوتایی مون یه حالی می کردیم و می رفتیم بیرون . تازگیها هم این مادر زنه خیلی دور و بر ما موس موس مس کرد . تا این دختره می رفت بیرون میومد خونه من در می زد که بیا چایی درست کردم با هم بخوریم و از این چیزا . یواش یواش متوجه تغییراتی در حالات و رفتارش می شدم بین وقتی که آقا غلام خونه بود و وقتی که نبود یه تغییراتی حاصل می شد .وقتی شوهره می رفت  دامنش یه وجب می رفت بالای زانو و دگمه های بلوزش باز می شد . میکاپش بیشتر و غلیظ تر می شد . جلو من می رفت روبرو آینه و کونشو یه وری طرف آینه می گرفت و می خواست ببینه که چقدر خوش دست و بر جسته و تپل شده .. حرف نداشت . واقعا گاییدن داشت . نمی دونستم شایدم نظری نسبت به من نداشت و من بیخودی داشتم به دلم صابون می زدم . شایدم می خواست پیش من ترگل ورگل باشه . یه روز که ناهارو اونجا بودیم و نغمه رفته بود کلاس و من هم خواب بودم و بیدار شدم صدای صحبت دو تا زنو از تو هال شنیدم . یکیش صدای ناهید جون بود ولی اون یکی نغمه نبود . گوشمو که خوب تیز کردم صدارو شناختم از اون زنای پرحرف و دوستای مادرزنم بود . یه زنی با قیافه ای متوسط و هیکلی درشت و درست که شوهرش اونو ول کرده بود و رفته بود و اهل حال هم بود . بچه هم نداشت و دوست قدیم ناهید جون بود . داشتند در مورد من حرف می زدند .-داماد خوش تیپی داری .من جات بودم صد دفعه تورش کرده بودم -فتانه جون اون شوهر دخترمه . تازه منم  شوهر دارم -اسم اون پیری رو میذاری شوهر . فکر نکنم  تا به حال با کیرش حال کرده باشی . -فتان شیطونو لعنت کن . -ببینم اون اگه مثلا تنها گیرت بیاره و بیفته روت چیکار می کنی -ول کن بابا -جوابمو بده .راستشو بگو تو هیچ وقت دروغ نمیگی .. -هنوز فکر نکردم -فکر کن الان افتاده روت داری فکر می کنی . -سوال سختیه . من تا حالا ناراحتش نکردم . هرچی خواسته براش فراهم کردم -ای شیطون اینو خودت میخوای یا اون -خیلی دیوونه ای فتان . میزنی به هدف -من که نباید بزنم به هدف اونه که باید بزنه به هدف . من از نگاهی که شب عروسی بهش مینداختی فهمیدم که چقدر حسرتشو می خوری و دوست داری که جای دخترت باشی . -بس کن دیگه . فکرمو مشغول نکن . -نمی دونی چه حالی داره آدم با یه جوونتر از خودش حال کنه . خودشو بندازه تو بغل یه مرد خوش تیپ . هم قدرتشو داره هم حال می کنه و هم بهت حال میده -خوب تجربه داری . -ولی سعی کن تورش کنی . تو که نمی خوای زندگی دخترتو به هم بزنی و یا این که هووی دخترت شی .. حرفاشون تموم شد و من رفتم تو جمعشون . وقتی که فتانه رفت و من تو چهره مادر زنه خیره شدم اون دل و دماغ همیشگی رو نداشت . حرفای فتانه روش اثر گذاشته بود و ته دلش هم به من تمایل داشت ولی من چه جوری باید اونو تسخیرش می کردم . روم نمی شد . نمی شد برم بهش بگم ناهید جون من دلم میخواد تو هم اگه دلت میخواد بیا .. سعی کردم یه خورده دگرگون ترش کنم .-ناهید جون خیلی خوشگل و لطیفی . پوستت عین پوست میوه نوبریه . مثل هلوی تازه . خودتم مثل هلویی . خوش به حال آقا غلام . اگه نغمه ای تو کار نبود و توهم در این شرایط مجرد بودی میومدم خواستگاریت . صورتش سرخ شده بود ولی نتونست لبخندشو پنهون کنه .. روز بعد پدر زنه  ناهارو اومد خونه من و نغمه هم بودیم . خیلی  هوس شراب خوری داشتم . اون همش می نشست و می خورد و از بس ازم تعریف کرده بودند که من لب به این چیزا نزدم دیگه نمی تونستم طلسمو بشکنم . پدر زنه خوشحال می شد که یه هم پیاله داشته باشه شاید برای ناهید هم فرقی نمی کرد ولی می دونم نغمه ناراحت می شد . با این حال نشسنم و با اصرار و چشمک پدر زنه و این که هوامو داره یه گیلاس زدم . داغ کردم . سر و صدای نغمه در اومد . -بابا چرا شوهرمو عرقیش کردی . -این ویسکی اصله . عرق چیه کلاس ما رو پایین میاری . ساعتی بعد این خونه بود و من و مادر زنه .. تصمیم داشتم که خودمو بزنم به مستی و گیجی و کارمو صورت بدم . من از خواب بیدار شده بودم و اون تازه می خواست بخوابه . روتختش دراز کشیده بود . یه خورده تلو تلو خوران رفتم طرفش . کاش مث بهروز وثوقی بودم و این جور مواقع می تونستم نقشمو خوب بازی کنم . یه خورده هم لحن مستارو به خودم دادم و گفتم مامان اومدم پیشت بخوابم و باهات حال کنم . خیلی وقته که میخوام لختت کنم روم نمیشه . نمی دونم حالا چرا روم میشه . سرم گیج میره . تعجب و نگرانی و یه برق خوشحالی رو تو چهره ناهید می دیدم . -نه جلوتر نیا من می ترسم  می دونستم داره دروغ میگه . یعنی جلوتر بیا . افتادم روش . لباشو بوسیدم . دست و پا می زد . یه خورده خودمو شل کرده که یعنی مستم . -نه نه به من حمله نکن . من خودم لخت میشم . منو نزن . بهم کاری نداشته باشم . تو که جنبه شو نداشتی مجبور بودی این قدر بخوری -مامان من مست نیستم . من عاشقم . عاشق تو . عاشق کون تو . مست توام بذارم تو کوس تو .. همیشه می خواستم . تو چش نداشتی ببینی . یکی یکی جز شورت و سوتین هر چی تنش بود کند و گفت ببین شهیاد جون من خودمو واست لخت کردم . بگیر بخواب .. -مامان من تازه دارم بیدار میشم . خودتو لخت کردی پس من چی . منو هم لخت کرد .. کاری کردم که شورتمم در آورد . دلم می خواست این بازی رو تموم کنم ولی بد می شد اگه می فهمید از اولش با هوشیاری دارم این کارا رو انجام میدم . -عزیزم شهیاد جون . ناراحت نباش ببین الان کیرتم می خورم -آفرین مامان . خوشگل ترین مامان خانومی دنیا . نازگل تر از همه . آخ که چه با هوس و اشتها کیرمو می خورد و ساک می زد . دلم می خواست همونجا می خوابوندمش و می کردم تو کوسش . -مامان مامان سرم درد می کنه .. حالم بده .. -شهیاد جون دوات پیش منه . الان یه کاری می کنم که حالت خوب شه . حالت خوب شه . نگران نباش تو منو داری غم نداری . سوتینشو در آورد و بهم گفت که رو تخت دراز بکشم .. -مامان! جون ندارم سرم گیج می ره -عزیز دلم چشاتو نباید ببندی . من حالتو جا میارم . از ترس این که خوابم نبره شورتشم در آورد و رو کیرم نشست .. وااااایییییی این تو کوسش چی ریخته بود . انگار اون داخل فلفل ریخته بود که داشت کیرمو آتیش می داد . از تماس با کوسش یه لذتی درمن ایجاد شده بود که با پنجه هام به کون ناهید فشار می آوردم تا دیرتر خالی کنم . چه کوس تنگی داشت . انگاری این بابا غلام پس از بیست سال هنوز نتونسته بود گشادش کنه . هرکاری کردم که نریزه نشد . جلوگیری من تاثیری نداشت -آخخخخخ ناهید جون -شهیادخودتو ول کن . بذار بیاد . بذار بریزه . تا حالت جا بیاد . این آبایی که ریخته بود تو کوسش برگشتشو رو کیرم و اطراف کوس ناهید احساس می کردم . از روم بلند شد و کیرمو گذاشت دهنش . دوست نداشت آب کیرمو حروم شده ببینه . با لذت اون باقیمونه هاشو خورد . یه خورده که ساک زد کیرمو دوباره شقش کرد . یه ساک دستی آورد و تموم لباسای من و خودشو که گوشه کنار افتاده بود کرد داخلش و دستمو گرفت و گفت بیا اگه جون داری بریم یه طبقه بالاتر . دور و برو مرتب کرد و دستمو گرفت و منم با همون حالت فیلمی خودم همراش راه افتادم و رفتم اون طبقه  سومی که یه خورده اسباب اثاثیه داشت ولی کسی توش زندگی نمی کرد .. -شهیاد گلم حالا اینجا ردیف ردیفت می کنم .  بریم  که این تخت قسمت من و تو بوده . -مامان من دوستت دارم عاشقتم -مستی و راستی داماد خوشگلم . منم دوستت دارم عاشقتم . خیلی وقته از همون اول که دیدمت . اول کوسم لرزید و بعد دلم . می دونم وقتی که حالت جا بیاد همه چی از یادت میره .. -مامان من مست نیستم . ولی اگرم باشم هیچی از یادم نمیره -باشه این جوری خیلی بهترهم میشه . تو دوستم داری منم دوستت دارم . تو کوسمو می خوای منم کیرتو میخوام . دوباره رو کیرم نشست و تا دلش می خواست روش حرکت کرد . -جوووووون شهیاد داره میاد داره آبم می ریزه حال می کنم . خیلی خوشم میاد . میشه یه روز وقتی که هوشیاری بذاری تو کوسم . -مامان ناهید .. -ناهید جون -ناهید جون می خوامت . هر وقت بخوای می کنمت . من دیگه آبم نمیومد ولی ناهید با فشاری که بهم آورد خودشو به ار گاسم رسوند . -عزیزم بخواب رو من بخواب اینجا کسی به کارمون کاری نداره . -ناهید جون پاتو باز کن میخوام سرمو بذارم لاپات و با کوست حال کنم بخوابم . سرمو گذاشتم وسط پاش و اونم با موهام بازی می کرد و منم با لذت یواش یواش زبونمو می کشیدم رو کوسش و باهاش حال می کردم . و راستی راستی با اون کیفی که از این سکس بهم دست داده بود چند دقیقه ای خوابم برد . وقتی که چشامو باز کردم درجا همه چی یادم اومد -مامان چه خبره . چرا من و تو لختیم . .. من حالم خوب نبود .. نه .. نهههه منو ببخش مامان من گناه ندارم حالم خوب نبود .. یادم میاد چیکار کردم . -می دونی چیکار کردی شهیاد . من بعد از بیست سال زندگی با شوهرم هرگز بهش خیانت نکرده بودم و.. کلی از این کوس شرات تحویلم داد . -حالا چیکار کنم منو ببخشی -یه تنبیه واست در نظر دارم و اون اینه که  این بار خودت دست به کار شی و اون چیزی رو که تو دلته بریزی بیرون و عملش کنی . -مامان جسارت نشه . میدونی که چقدر دوستت دارم -پس عشقتو نشون بده . روتخت افتاده و گفتم ناهید جون کوستو بنداز رو دهنم تا حالشو ببرم . -چیکار می کنی شهیاد انگاری که داری کباب می خوری -یه کباب خوشمزه خوشمزه . هرجوری که دوست داری کوستو بمال رو دهنم . مادرزنمو بغلش کرده و اونو به شکم و پشتشو رو به خودم خوابوندم و کونشو کردم گاز -اوخ نکن قلقلکم میاد تو رو جون نغمه نکن .-به جون همون نغمه می کنم تا دیگه هست از مامانش یاد بگیره که چه هیکل و تن و بدنی داشته باشه -اووووهههه شهیاد با این حرفات داری منو حالی به حالی می کنی . -خیلی خوشمزه هستی ناهید جون . میخوام سیر سیر بخورمت . -قول بده هر وقت که دخترم سیرت نکرد بیای پیش خودم تا سیرت کنم . -من که از خوردن تو سیر نمی شم مامان اوه ببخشید ناهید جون . نمی دونم دیگه کجاتو بخورم که نخورده باشم . -همه جامو همه جامو .. -ولی من گناه ندارم . آدم مست بیگناهه . -ولی اگه نمی خواستی عشق و هوس خودتو نشون بدی اون وقت می شد گفت که گناهکاری. -ببوس منو ببوس . سینه هامو لبامو همه جامو .. ناهید همه جاش خوردن و بوسیدن داشت . -ناهید جون اگه یه کاری بکنی که  بابا غلام زیاد کارم نداشته باشه می تونم روزا بیام اینجا و باهم حال کنیم . نغمه هم چیزی نمی فهمه . -هرچی تو بگی شهیاد . خودش طرفم قمبل کرد و دو تا قاچ کونشو به پهلوها باز کردو گفت بکن تو کونم بکن -ناهید جون سوراخت چقدر ریزه اصلا معلوم نیست . -خب راهش بنداز تا معلوم شه . این جاده تنگ فقط واسه عبور ماشین توست عزیزم . راست می گفت عجب چیز تنگ و مشتی بود . با روغن مالی کردن کون ناهید با هزار دردسر تونستم یه خورده از کیرمو وارد کونش کنم . حرفشو باور کردم که تا به حال کون نداده . این غلامی که من دیده بودم کوس رو به زور می گایید . یه قسمت از کیرم تو سوراخ کون ناهید فرو رفته بود و رو اون قسمت بیرونی کیر دست کشیده و داغ ترش می کردم -ناهید ناهید خوشگله -چیه شهیاد خالی کن میدونم چی داری میگی حال کن . فقط وقتی که خالی کردی دستتو اون ته داشته باش نذار آب بریزه . وقتی کشیدیش بیرون درجا کیرتو بذار تو دهنم و .. -جوووووون داره میاد از این باحال تر و روون تر دیگه نمیشد و نمیشه . ناهید دارم از خوشی پرواز می کنم . چشانو بستم و دستمو همونجوری که می خواست اون قسمت اتصال کیر و کون رو مثل یه بوش عمل کرده و نذاشتم آب بریزه و در یک آن که کیرو از کونش بیرون کشیدم در جا خودشو رو به من گرفت و کیرمو گذاشت دهنش و دستشم گذاشت زیر سوراخش و هرچی که آب بر گشت کرده بود تو دستاش جمع کرد و دیگه نذاشت حروم شه . ول کنم نبود حالا . -بریم حالا حموم افنتاح کنیم . توحموم هم کلی باهاش حال کردم . -ناهید جون اگه دخترتو دوست داری یه خورده هم به فکر اون باش -شیطون این جوری حرف نزن حسودیم میشه -پس منم باید به غلام حسودیم شه . -اوه اون که از خداشه من طرفش نیام .-پس نرو -اگه تو بخوای چشم . من فقط مال تو میشم -ولی مامان من مست بودم .نمی خواستم بهت تجاوز کنم .. -ببینم تو موقع مستی گفتی که همه چی رو یادت میاد و بعدا فراموش نمی کنی -آها یادم اومد ناهید جون . تو ترس برت داشته بود واسه همین خودت زودتر بهم تجاوز کردی … پایان .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها