داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان تقسیم بر سه 89

دلم می خواست داخل آب می خوابیدم . چه لذتی می بردم . مطمئن بودم هیشکدوم از این پسرا از حال و روز خوش من با خبر نیستن . ولی در هر حال باید به فکر زندگی و آینده اونا هم می بودم . دست خودم بود می گفتم تا زمانی که من زنده ام فقط کنار من باشن . همون چیزی که خودشون هم می خواستن . نمی دونم داخل کس و تن و جسم و جون مامانشون چی دیده بودند که دخترای دیگه هیجان زده شون  نمی کرد . نمی دونم شاید به اندازه کافی اونا رو تست کرده بودند و چیزی به مامانشون نمی گفتند . با این که بهشون می گفتم برین دوست دختر بگیرین .الان بهترین زمانیه که می تونین حال کنین و از زندگی لذت ببرین ولی اونا گوششون به این حرفا بدهکار نبود . اما اگه می خواستن این کاررو انجام بدن من ته دلم هم خیلی ناراحت می شدم . مادرا خودشون یه حس حسادت خاصی نسبت به عروساشون دارن که به مرور زمان کم میشه ولی من به عنوان یک همسر یا دوست دختر و معشوقه می تونستم یک زن حسود حسود باشم و می دونستم که به موقعش حسادت هم خواهم کرد . ولی  چه کنم که باید خود خواهی رو هم میذاشتم کنار . یعنی اونا وقتی که پزشک و مهندس و قاضی هم که شدند بازم می خوان با هام سکس کنند ;/; نمی دونم احترام مادر که واجبه و باید در هر حالی رعایت حالشو کرد . این چه مرضیه که دامن گیر بیشتر آدماست . وقتی که دارن  در حال حال می کنن یا باید به گذشته فکر کنن یا آینده .. مهسا ..مهسا افکار مزاحم رو از خودت دور کن . اون لحظه هایی رو که منتظر بودی که درش با تمام وجودت کیف و عشق و حال کنی اومده . همین زمانیه که الان درش قرار داری . حال کن حال کن . جااااااا ن سه تا کیر یکی از یکی تازه تر .نمی دونم مال معین چرا کلفت تر و قبراق تر نشون میده و لذت بخش تر از همه هست . ولی من هر سه تا شو دوست دارم . می خوام که هر سه تا شو بخورم . رفتیم لبه استخر من تنم در آب قرار داشت . مبین رفت زیرم دراز کشید و کرد توی کسم البته به بدنش شیب و زاویه داد و کمرشو به کناره استخر تکیه داده سرشو گذاشت بیرون و میلاد هم فرو کرد توی کونم . معین هم از کناره ها اومد و کیرشو فرستاد که بره توی دهنم . دیگه نمی تونستم حرف بزنم . فقط بهشون  گفته بودم تا چیزی نگفتم به کارشون ادامه بدن . تا هر وقت که حال کردن من طول بکشه  نباید دست از سر کس و کون من ور دارن . و این که آبم داره می ریزه و داره میاد نداریم . اگرم ریخت یه جوری همون داخل با سوراخ هماهنگ کنن که بیرون نزنه و دوباره شقش کرده به گاییدن ادامه بدن .  خوردن کیر معین با این حس که دو تا کیر دیکه از پایین و از پشت در حال فعالیت هستند چه مزه ای بهم می داد !عشق و حال و صفا و هوس و هوا و این همه خوشبختی رو حس می کردم که شاید حق من نباشه که لمسش کنم . ولی وقتی که چهره شوهر مهربون و قشنگم رو مجسم می کردم که یه لحظه بدون خداحافظی غیبش زد و رفت اون دنیا و همچین از چند طبقه ساختمون و از پشت افتاد پایین که تا چند دقیقه ندونستم که چی شده و به ناگهان اون بلا بر سرم اومده بود حس می کردم که این خوشبختی و راحتی و لذت حقمه .. با این که  حرکت داخل آب واسه پسرای گلم خسته کننده بود ولی مبین و میلاد داشتن از جون مایه می ذاشتن تا مادرشونو به بهترین وجهی راضی نگه داشته باشن . سردی آب . گرمای سه تا کیر . فکر به هر کدوم از اونا آتیشم می داد . دستای معین رو سینه هام قرار داشت . لحظه به لحظه داغ تر می شدم پسرام منو بیشتر تحریک می کردند . حس می کردم که بیش از اندازه و اون حدی که انتظار داشتم سست و بی حال شدم . کونمو به نوبت رو کیر مبین و میلاد حرکت می دادم و به نوعی قصد داشتم بهشون بگم که کارشونو سریع تر انجام بدن . اصلا تمام کار و زندگی من شده بود سکس و خوردن و خوابیدن . نمی دونم چرا حس و حالی برای انجام کارای دیگه نداشتم . دوست داشتم خودمو با کارای دیگه مشغول کنم ولی انگار به چیز دیگه ای نمی تونستم فکر کنم . فقط به این فکر می کردم که کی می تونم خودمو در اختیار حداقل یکی از اونا بذارم . شاید به این دلیل بود که غم و غصه کار خاصی رو نداشتم از این که برم سر کار و یا این که برای نظافت و کارای متفرقه خونه استرسی داشته باشم . واقعا در رفاه بودن بازم رفاه میاره . فکر نمی کردم سکس دسته جمعی در آب به این صورت لذت بخش باشه . حرکت کیر ها در جاهایی که مستقر شده بودن طوری بهم لذت می داد که انگاری روی موج سوارم و دارم اوج می گیرم .میرم بالا و میام پایین . لحظه های داغ و شیرین . شیرین تر از عسل .  دلم هوس عسل معینو کرده بود . دوست داشتم آب کیرشو بخورم . با این که چند بار کمرشو سبک کرده بود ولی می دونستم که اگه فشار میک زدن رو بیشترش کنم بازم میشه شیره کیرشو از پشت کمرش بیرون کشید … ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها