داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان تقسیم بر سه 13

من داشتم حال می کردم و معین هیجان زده شده بود . شکوه و هیجان اون لحظه رو نمیشد با هیچ قلم و کلامی تو صیف کرد . چقدر هوس داشتم چقدر خوشم میومد . پس از مدتها داغی کیر رو تو کوسم حس می کردم . بدون دردسر بدون این که منت مرد غریبه ای رو بکشم و واسه خودم و بچه هام شر درست کنم . -اووووففففف عزیزم عزیزم . بالاخره نشون دادی که مرد شدی و می تونی روی پای خودت وایسی . بالاخره تونستی بهم ثابت کنی .  -معین عزیزم خودتو حرکت بده . حرکت بده . منو بکن -مامان خیلی وقته که می خواستم این کارو انجام بدم گفتم شاید دعوام کنی . شاید نخوای بهم بدی . شاید تا یه حدی رو بهم اجازه بدی . -دوستت دارم دوستت دارم پسرم . جونم فدای شما پسرام . زبونت که کار می کنه جای دیگه اتم کار کنه .. اوخ نمی دونی که چه آتیشی اون تو بر قراره -مامان همینو می خواستی ;/; به همین نیاز داشتی ;/; من که نیازم بیشتر از توهه . من که بیشتر می خواستم تو وجود تو آروم بگیرم . من که هم عشق تو رو می خواستم هم هوس تو رو . -پسرم تو هنوز نوجوونی نمی دونم این حرفای قشنگ و رمانتیکو از کجا یاد گرفتی و چه خوب هم حرفای هوس انگیز می زنی . -مهسا جونم وقتی که من تو رو دارم که خیلی با احساس و هوس انگیزی چرا از این حرفا نزنم و از این کارا نکنم . -بگو معین بازم بگو .  کیرت چقدر داغ کرده . یه خورده اونو عقب کشید . حس کردم که می خواد جلوی آبشو بگیره گذاشتم هر کاری دوست داره باهام انجام بده . هرچند دوست نداشتم خالی کنه . چون حس می کردم کیرش اولای رشد بلوغشو طی می کنه و اگه آبش بریزه ممکنه تا دقابق زیادی شل بمونه ولی خودم سفتش می کنم . خودم بهش حال میدم و حال می کنم ولی بهتره یه خورده شل نگیرم واین تو ذهنش نباشه که مامانشو خیلی ساده می تونه به چنگ بیاره . حالا یه خورده نرمتر منو می گایید . باورش نمی شد . داشت پرپر می زد .-مامان مامان من خوشحال ترین و خوشبخت ترین و هیجان زده ترین پسر دنیام . عزیزم تو حالا دیگه یه مرد شدی . وقتی کیرت رفت تو کوس یه زن دیگه همه سد های بچگی رو شکستی . آقا شدی . منم خوشبخت ترین مادر روی زمینم . یه پسری دارم که درکم می کنه . پس از فرو رفتن کیر تو کوس هنوز رومو طرف معین نگرفتم تا ببینم چه حالتی داره و چطور هیجان و احساسات خودشو بروز میده .. چند دقیقه گذشته بود ولی هنوز هیجان همون دقیقه اولی رو داشت که کیرشوتا ته کوسم فرو کرده بود و منم بهش گفتم جوابمو آماده کرده به شاهپور میگم نه . -حالا دیگه می تونی با همه جام ور بری . پشتمو بمالی . عزیزم همون جوری که بارها و بارها منو مالوندی . می تونی با سینه هام ور بری . -مامان ماااامااااان کیرم داره می ترکه . حس می کنم مث یه شمع داره تو کوست آب میشه . -عزیز دلم کوس منم همچین حسی داره .-مهسا جونم بگو چیکار کنم تا تو بیشتر حال کنی و راضی باشی . -از وقتی بابات رفته هنوز حالم خوش نبوده ولی تو داری این خوشی رو به من بر می گردونی . نمی دونم چه جوری یواش یواش باید خودت قلق منو بگیری حالا شاید تو این آب و این وضعیت ناگهانی که داریم اون جوری که باید و شاید نتونی ارضام کنی . -مامان من هرکاری می کنم . هرکاری می کنم تا خوشحالت کنم . تا نیازی به غریبه ها نداشته باشی . هرچی تو بگی . اشک از چشاش سرازیر شده بود و زار زار می گریست . یادم میاد واسه باباش و روز اولی که خاکش کرده بودند این قدر گریه نگرده بود . وابستگی عجیبی به من داشت . منم با گریه هاش اشک می ریختم . مجبور شدم یه دور بزنم و روبروش قرار بگیرم وسرشو گذاشتم رو سینه های درشتم که از هوس داشت می ترکید . با این حال دست نوازش رو موهای خیسش کشیدم و اشکاشو پاک کردم . -معین تو فقط به خاطر این که من ازدواج نکنم این کارو با من کردی یا به من و بودن همه جوره با من نیاز داری ;/; -مهسا جون من که نمی تونم دروغ بگم هردوعلتش . به خاطر هر دو که به هم وابسته ان . ولی بیشتر به خاطر تو و خودم . این که منم دلم می خواد با تو باشم . با تو حال کنم و تو هم حال کنی . من نمی خوام یه مرد دیگه ای جای بابام بیاد و تازه کنار تو هم بخوابه و شاید تو به خاطر اون گاهی وقتا مجبور شی که تحویلمون نگیری . ازش خواستم که دیگه گریه نکنه . سرشو بالا آوردم . -معین جون این که میگن مرد نباید گریه کنه درست نیست . گریه عقده های آدمو می شوره و آرومش می کنه . ولی زیادی گریه کردن هم نشون دهنده شل بودنه آدمه . حالا دلت نمیخواد از این لحظه های خوشت استفاده کنی ;/; -مامان گریه های من بیشتر از روی شادی و ناباوری بوده .. و این که دل شکسته من به مرادش رسید -وهمین طور مادر دل شکسته تو . نمی خوای مامانتو ببوسی ;/;  یه ماچی به صورتم داد و رفت عقب -اوهوی پسرم . حالا که خاطرت آسوده شد همین ;/; مهسا از اون آبداراشو می خواد که بترکونه و خودمون ندونیم کجا منفجر شده . دوست نداری مادرتو با عشق و هوس و هیجان ببوسی ;/; -چرا خیلی دلم می خواد ولی گفتم شاید خوشت نیاد . -دیوونه دوست داشتنی من .. لبای داغ و پر هوس خودمو به لبای تشنه و آماده اش نزدیک کرده و همدیگه  رو ابتدای استخر و داخل آب بغل زدیم . همین جوری که بغل زده داشتمش لحظه به لحظه کوسم بیشتر خیس می کرد و بیشتر طالب کیرش شده بود که در همین لحظه صدای زنگ اومد . -مامان کی می تونه باشه .-فکر کنم آقا شاهپور باشه . اومده جواب بگیره . دوباره صورت معین مثل گچ سفید شده بود و قلبش به شدت می زد . من از آب رفتم بیرون و خودمو با حوله یه سره پوشوندم و کاملا حجابی شدم . -معین تو برو یه گوشه ای من چهار تا کلام حرف باهاش بزنم و بر گردم .-ازکجا می دونی اونه . -خواهرش که خیلی از وقت شناسی داداشش و این که سر قول و وعده اش هست می گفت . بچه ها هم که کلید دارن . -مامان تو رو خدا پشیمون نشو .. یه وقت بهش بله نگی ها .  –چی میگی معین من تازه نیمساعت پیش شوهر کردم . مگه مرض دارم برم زن شاهپور شم . . ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها