داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان تقسیم برسه 10

عزیزم ببین داشتم می گفتم یه مسائلیه زنونه . اونو که نمیشه مطرح کرد . یه چیزاییه که تو هنوز زوده اونا رو بدونی من چه جوری بگم . تازه یا قبلا هم یه جورایی گفتم نیاز هایی که زن اونو با مردای … اصلا ولش . -پس مامان می خوای ازدواج کنی . دیگه ما رو دوس نداری ;/; از ما خسته شدی . باشه عیبی نداره ما هم یه خدایی داریم . -عزیزم هنوز نه به باره و نه به داره .. -ولی این جوری که بوش میاد خیلی راحت به بار می شینه -معین اصلا کی گفته با من بحث کنی ;/; من اگه بخوام کاری انجام بدم که دیگه اختیار دار نمی خوام اینو که گفتم ساکت شد و راهشو گرفت و در حال رفتن بود که دستشو کشیدم و گفتم این جوری می خوای از مادرت حمایت کنی ;/; مگه نگفتی واسه این اومدی پیشم که من تنها نباشم . حالا هم که چیزی نشده . فردا که نیامدست فریاد نکن . من که هنوز تصمیمی نگرفتم . به جای این که نشون بدی من می تونم به تو و کلا به بچه هام تکیه کنم این جوری داری ازم فرار می کنی ;/; -بیا پیشم دراز بکش یه خورده کمرمو بمال ماساژم بده خوابم بگیره خیلی خسته ام . -عادت نداشتی زیاد رقصیدی .. می دونستم این حرفش یه نوع متلکه . می خواستم بذارم زیر گوشش ولی دلم سوخت . یه لحظه خودمو گذاشتم جاش . اگه من جای این بچه ها بودم و یه همچین وضعی پیش میومد چه انتظاری داشتم ;/; از بزرگتری که واسم باقی مونده بود چی می خواستم . کمی با این افکار خودمو آروم کردم و تمرکز کردم تا از تماس دستای پسرم با بدنم لذت برده خستگیم در بره . از گردنم شروع کرده بود و بعد شونه هامو هم با یه اسلوبی ماساژمی داد که خوابم گرفته بود . نمی دونم خواب بودم یا بیدار حس کردم که دو تا دستاشو گذاشته رو سینه هام و داره با یه فشار خاصی باهاشون ور میره . چشام باز و بسته می شدند . حس می کردم که باید در بیداری باشه . هر بار که چشام باز می شدند لذت زیادی رو در تمام تنم و دور سینه هام پخش شده احساس می کردم  . دوست داشتم به این کارش ادامه بده . همونجا زوم کرده بود و ول نمی کرد و دوست داشتم که در همون حالت بمونه . واسه یه لحظه حس کردم که می خواد دستشو از رو سینه هام ور داره و جا عوض کنه .. نهههههه هنوز زود بود . بازم می خواستم که همونجا نگه داشته باشه . واسه همین کف دو تا دستامو گذاشتم پشت دو تا دستاش و اونو به سینه هام فشردم . چه لذت شدیدی ! چه هوس و اشتیاق داغی و چه هیجانی ! اون حالا باید ضربان تند قلبمو از زیر سینه ام احساس می کرد . دستام شل شده بود چشام سنگین شده و پلکام رو هم افتاده بود . چند لحظه بعد یا چند دقیقه بعد دوباره چشام باز و هوشیار شدم . دستاش یه خورده پایین تر رفته و داشت پهلوهامو می مالید و از اونجا یواش یواش رسید به باسنم . باسنی که با یه شورت خیلی نازک پوشش داده شده بود و می شد گفت نیازی هم نبود که اون شورت تقریبا دکوری هم پام باشه . این یه تیکه به عنوان یه پرده حیا خود نمایی و انجام وظیفه می کرد . دستاشو آورد پایین و پایین تر . حالا رو کپل و قاچای کونم بود . جایی که حس می کردم حتی بیشتر از سینه هام نیاز به دست کاری داره . اونم خیلی بهتر از اونی که فکرشو می کردم داشت باهاش حال می کرد و حال می داد . آتیشهای نیمه خفته من دوباره زبونه کشیده بودند . شعله آتیش هوس رفته بود بالا داغ داغ شده بودم . کوسم عرق کرده بود . از این آتیش  داخل و دور و برش خیس خیس شده بود . متوجه بودم که این قسمت از بدنمو خیلی بیشتر داره باهاش ور میره . دلم نمی خواست اینجا رو زود ول کنه -معین عزیزم اینجا رو زیاد ماساژبده . حس می کنم این قسمت خیلی  کوفته و خسته هست .. خودم خنده ام گرفته بود . آخه مهسا تو که زمین بیل نزدی این قدر خسته باشی . رقصای تند هم که انجام ندادی . حس کردم که  معین و دستاش دوست دارن که یه پیشرفتهایی داشته باشن . بی خیال شده بودم و راستش دلمم این جوری می خواست . می خواست که انگشتشو فرو کنه تو کوسم . گیج شده بودم . وقتی تو بغل شاهپور بودم دلم می خواست اون تا مینم کنه تا از این طرف در برم و وقتی هم که پسرم این جور داشت باهام حال می کرد و حال می داد دوست داشتم که قال قضیه همین جا کنده شه و دیگه مجبور نباشم روز از نو و روزی از نو بکنم و یه زندگی دیگه تشکیل بدم که آخر و عاقبتش نامعلومه .. بیچاره کوس زبون بسته ام که همش داشت اشک می ریخت و تکلیف خودشو نمی دونست . الان دیگه با تمام حس و وجودم می خواستم که بکنه تو کوسم . با خودم می گفتم معین بکن منو. بذار تو اون سوراخی که می دونم می خوای . اگه خواستی می تونی تو کونمم بذاری . هر جا فرو کنی راهگشایی . نترس کمکت می کنم . مادرت غرور داره . انتظار نداشته باش که به دست و پات بیفتم تا این کارو انجام بدی . این کارو بکن تا من بتونم تصمیممو بگیرم . بدونم که سایه یه کیری بالا  کوسمه . اینجوری حس کنم که یه مردی هست که می تونه  وظیفه مهم شوهر داری رو انجام بده . بازم یه بهونه ای تراشیده و شورتمو از پام در آوردم -عزیزم اگه حس می کنی خفه ای تو هم می تونی آزاد باشی خجالت نکش . ما که با هم این حرفا رو نداریم و بین ما فاصله ای نیست . می خواستم این جوری شجاع ترش کرده و خجالتش بریزه . اونم معطل نکرد . شورت خودشو در آورد . سعی داشت کیرش به من نچسبه . بهش گفتم معین جون حالا می تونی دوباره یه ماساژی به سینه هام بدی . واسش یه نقشه داشتم . اون این کارو انجام داد و من کون قمبل کرده امو به وسط تنش چسبونده طوری که با کیرش تماس گرفت . کیرش درست رفت رو درز و چاک کونم . لرزش بدن و تپش شدید قلبمو حس می کردم . یه خورده خودمو حرکت می دادم که ببینم چیکار می کنه . ضربان قلب اون خیلی شدید تر از ضربان دل من شده بود . می دونستم در یه حالت دو دلی عجیبی قرار داره . پاهامو و چاک کونمو باز تر کرده کیر یه تکیه گاه بهتر و بیشتری پیدا کرد -مامان هنوز فکراتو نکردی ;/; بازم میخوای شوهر کنی -معین بستگی به تو داره .. می خواستم بگم بستگی به این داره که تو کیرتو فرو کنی تو کوسم یا نه . حتی پارو از این فراتر گذاشته دستمو از زیر رسوندم به کیرش و اونو محکم به جفت سوراخام چسبوندم تا یه حرکتی بهش بدم . از این ارفاق بیشتر چی می خواست . چند بار بازی کردن و ور رفتن با کیرش باعث شد که آبش رو درز کونم خالی شه . کوس لب تشنه ام فقط رنگ و بوی آبو رو خودش حس کرد و نتونست که اونو بچشه . معین خودشو خالی کرده بود . قسمت نشد یا خجالتش میومد یا هر چیز دیگه ای که کیر ش بازم نرفت تو کوسم و من با یه کمر سنگین و تنی پر هوس با خشم چشامو رو هم گذاشتم و با این ور اون ور کردنهای زیاد نفهمیدم کی خوابم برد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها