داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مادر فداکار 5


امیر همین جوری که خاله اش می خواست کوسشو واسش میک می زد -آخخخخخخخ پسسسسسسسرررررر راست می گفت مامانت تو واسه خودت یه مردی شدی جووووووون هلاکم کردی . کوسمو به آتیش کشیدی . جووووووون بخورررررششششش چه حالی میدی . کوسشو به طرف بالا و پایین حرکت می داد و امیر هم که شوق و ذوق خاله اشو می دید و پا به دنیایی میذاشت که واسش تازگی و هیجان داشت و بی نهایت لذت بخش بود بر تلاشش می افزود .-می میرم خاله جون واسه خیسی های کوست -بگو الهام جون .. بگو بگو .. خاله اتو داری غم نداشته باش . هر وقت بخواهی در خدمتتم . اووووووخخخخخ چقدر حال میدی . وروجک تو که داغونم کردی . هیچی نمیشه باید نشون بدم که منم می تونم و اهل حالم . هنوز تا صبح کلی وقت داریم که با هم حال کنیم . دلم نمیاد کوسمو از رو دهنت ور دارم ولی خب تو هم دل داری نباید این قدر خود خواه باشم . اوووووخخخخخ نمی تونم . امیرجونم  .. ادامه بده لیسش بزن . من کیرتو می خوام . با این حال الهام از جاش بلند شد و سریع شلوار امیر رو از پاش بیرون کشید . حالا من واست ساک می زنم . ببین که خالت چه ساک زن حرفه ایه . شوهر خالت خودشو کلی می کشه و هدیه واسم می گیره تازه دو دقیقه واسش از این کارا می کنم ولی تو تا هر وقت بخوای کیرتو لیس می زنم می خورمش جوووووون . کیر امیر تیز و کلفت و دراز شده بود و به دنبال کوس الهام جونش می گشت . اصلا تصورشو نمی کرد که خاله اونو بگیره و بذاره تو دهنش . نو جوون بیچاره ای که تا به حال طعم کوسو نچشیده بود و به این صورت به کیرش حال داده نشده بود خودشو محکم به تخت فشار می داد . از اون طرف المیرا که شاهد صحنه بود واسه یه لحظه رو زمین ولو شد و نتونست این صحنه ها رو ببینه وفقط حسرت کش اون بشه …. این که کیر بچه منو آبش کرد تا کی می خواد به این شیوه ادامه بده .. اوخ یعنی هوس این قدر بده . به یاد نوجوونی خودش افتاده بود که چقدر با خودش ور می رفت حالا هم دست کمی از اون موقع نداشت . اون موقع هم از نعمت کیر محروم بود وحالا هم ازش دور مونده بود . باز حداقل در این فاصله سالها شوهر داری کرده بود ولذت سکسو چشیده بود . دوباره سرشو گرفت طرف اتاق . امیر رو خاله اش سوار شده بود وچه جورم مثل حرفه ایها داشت اونو می گایید . رحم نمی کرد . نفهمیده بود که آیا آب کیرشو تو دهن الهام خالی کرده یا نه . چون هر وقت اون برای مرحوم شوهرش ساک می زد شوهرش سریع آب کیرشو می ریخت تو دهن المیرا . پیش خودش فکر می کرد شایدم امیر به باباش رفته . با توجه به این که اون توی سکس تازه کار و بی تجربه هم بود و همه این مسائل واسش تازگی داشت . از اون طرف امیر پاهای الهامو به دو طرف بازشون کرده بود وکیرشو محکم می زد به ته کوس خاله وبیرون می کشید و با هریک از این ضربات دل المیرا می رفت . اونم دلش می خواست . اونم احساس کمبود می کرد ولی نمی تونست از پسرش چنین تقاضایی بکنه . اون صفا و صمیمیت و عشقی که بین اون و امیر وجود داشت خیلی بالاتر از این ها بود و مطمئن بود که امیر هم اگه تمام فامیلهاش حتی اگه مادر بزرگشو هم بکنه باز راجع به مادرش یه احساس عاطفی خاصی داره که راضی نمیشه با اون سکس داشته باشه . داشت به این فکر می کرد که آیا این کار امیر خوبه یا نه . اگه راضی به گاییدن مامانش می شد بهتر بود یا نه . چون می دونست با این افکار به جایی نمی رسه از ذهن خود دورش کرد ودوباره به سکس خاله و خواهر زاده توجه کرد . انگار هر بار که نگاه می کرد چشمش به پوزیشین جدید می خورد .. از اون طرف امیر مثل گرگهای گرسنه افتاده بود به جون خاله اش . اونو دمر کرده بود و دو تا قاچ کونشو به دو طرف باز کرده زبونشو می کشید رو سوراخ کونش وبا کف دستش با کوس الهام بازی می کرد -آههههه الهام جون الهام جون . من دارم می سوزم . تنت چقدر داغه -حس می کنی امیر ;/; با تمام وجودت می بینی ;/;لمسش می کنی ;/; کوس ناز و تپل و سالم و تن و بدن گوشتی و گرم و آماده رو می بینی وخودم مال خودتم اگه منو بخوای و دنبال هیشکی دیگه نباشی -الهام جون کیرم در بست مال کوسته . فدایی خاله جونم . دوستت دارم . المیرا از هوس و شایدم از حسادت داشت منفجر می شد . حس می کرد این حق اونه که باید جای الهام باشه ولی دوست داشت پسرش یادگار شوهرش تمام امید زندگیش از اون راضی باشه و دنبال دختر مردم راه نیفته .. تازه پس از عملیات هم باید کلی ممنون دار الهام می بود که تونسته پسرشو سر حال بیاره و سبکش کنه .. حالا یه خورده کیر امیر داخل کوس الهام مشخص تر بود . الهام قمبل کرده امیر گذاشته بود تو کوسش . زیاد نمی تونستند جیغ بکشند . هر دو تاشون می دونستن که المیرا با خبره از این که امیر و الهام با هم مشغولن ولی حساب النازو می کردند . اون یه دختر بود و باید مراعات حالشو می کردند و هر بار که امیر کیرشو فرو می کرد تا ته کوس خاله اش مامان المیراش هم دستشو تا اونجایی که جا داشت فرو می کرد تو کوسش و با بیرون اومدن و بر گشت کیر از کوس اونم دستشو از کوسش بیرون می کشید . حس می کرد که این محرومیتها آخرش پدرشو در میاره . اونو به مرز افسردگی وجنون می رسونه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها