–
فرزان هم دیگه شورت زری رو تا انتها از پاش در آورد و اونو هم به سمتی پرت کرد .. حال دادن به یک زن و حال کردن با اون هم خیلی می چسبه . چه لحظه های خوشی رو با زری در حموم داشتم . اگه اونو آب بندیش نمی کردم معلوم نبود حالا چه بازی در میاره ! سینه هاش ومیک زدن لبام و حرکاتش نشون می داد که حسابی حشری شده هر لحظه آماده پذیرایی از کیر فرزانه . فرزان شستشو برد بالا و به علامت موفقیت یه لبخندی زده و منم یه بوس براش فرستادم از این که تونسته در مقابل سر سختی اسب سر کشی مثل زری از میدون به در نره . فرزان سرشو گذاشته بود لاپای زری و به سرعت سرشو از این سمت به اون سمت حرکت می داد . وقتی لبامو از رو لبای زری بر داشتم حالا این اون بود که دستاشو رو سینه هاش قزار داد و با اونا بازی می کرد .. ولی چشاشو بسته بود ..