سلام من رضا 19 هستم.تابسون 92 به مشهد رفتم روز اول برای رفتن به بیرون به داخل آسانسور رفتم.ما طبقه 3 بودیم یه طبقه 2 ک رسید آسانسور ایستاد و دختری خوشگل وارد آسانسور شد.دختره سن بالا میزد حدودا 21,22 به خودم گفتم خو نمیشه کاری کرد.
شب به هتل آمدم به اتاق رفتم و برای استفاده از اینترنت هتل به لابی آمدم.کمی که نشستم باز اون دختر با دوستتش به لابی اومد من در حال صحبت با دوستم بودم که اون دختره صاف اومد جلو من رو دراور نشست.همینجور ک داشتم با گوشی حرف می زدم یهو دیدم دختره چراغ قوه گوشیا روشن کرد و ب سمت من گرفت و بلند بلند می خندیدن.میهماندار اومد بهشون چیز گفت. خلاصه اون شب یه آمار درس حسابی داد.فرداش من باز داشتم میرفتم بیرون که دیدم اونا با مامانی و باباش با دوستش دارن میرن تو هتل منا که دید یه خنده ناجور کرد. منم سریع بر گشتم تو هتل دیدم نشستن تو لابی. من محلش نذاشتم تا بره بالا, وقتی سوار آسانسور شد ک بره بالا منم سریع از پله ها رفتم طبقه 2 همین ک در آسانسور باز شد من نفس زنان جلوشون بودم دختره جا خورد من گذاستم تا نفسم جا بیاد.یهش گفتم ببخسید این شماره منه من ازتون خوشم اومده اگه دوس داشتین باهام تماس بگیرین. گفت نه شرمنده گفتم حالا بگیر اگه نخواسی ز نزن گف باش. منم با خدافظی رفتم.
دو ساعت بعدتو راه بودم ک یه اس اومد دیونه دم آسانسور دوربین بود حالا بد بخت میشیم چرا این کارا کردی.منم خندیدم و گفتم عیب نداره نترس بدبخت نمیشی. یکم حرف زدیم بعدا که رفتم هتل بش اس دادم بیا بریم بیرون کارت دارم گف نمیتونم بیام و از اینجور حرفا.خلاصه راضیش کردم و بردمش بیرون ی چن ساعتی خوش گذروندیم اما تنها کاری که کردم ازش لب گرفته بودم مامانش ز زد گف بیا کارت دارم.رفتیم هتل. یه چند بار دیگه بردمش بیرون.جفتمون برا یه هفته تو هتل بودیم روز 5 گفت نمیتونم بیام منم گفتم حداقل بیا تو لاوی گف باش بعد رفتم هتلو زیر و رو کردم یجا دنج و خوب پیدا کردم طبقه آخر.هتلا داشتن درس میکردن راه پله شا بسته بودن بش گفتم بیا راه پله طبقه 5 گف باش. اومد اونجا یکم حرف زدیم لب گرفتیمو حسابی مالوندمش و حشریش کردم.کم کم دسش رف رو کیرم اونجا نمیشد کاری کرد گفتم بسه اینجا نمیشه گف طوری نی.حسابی زده بود ب چشاش.تو اتاقم ک نمیشد بردش.تو هر طبقه ی دست شویی بزرگم بود.رفتم تو دست شویی بش گفتم بیاد اونجا.اونم ک کاملا حشری شده بود بدون فوت وقت اومد اونجا.منم نشسته بودم رو صندلی به رفیقشم گفته بود وایسه دم در کیشیک بده.اومد تو منم رو صندلی نشسته بودم همینجور ک اومد تو درا پشتش قفل کرد. اومد نشست رو پام یکم لب گرفت منم اسپری تاخیری گرفته بودم و تا قبل اینکه بیاد زدم.کم کم ساک زدن و شروع کرد لامصب حرفه ایم بود.بعد ساک زدن نشوندمش رو صندلی و لباس و شلوارشا در اوردم مه مه هاشا خوردم و بعدم کسشا خوردم. نوک کیرما ک میکشیدم به کسش جفتمون دیونه میشدیم.کیرما گرفت گف پرده ندارم بکن توش لامصب.اینا ک گفت انگار دنیارا بم دادن منم بش رحم نکردم ناجور کردمش اونم حال کرده بود.بعد 45دقیقه 1 ساعت آبم اومد اونم برا بار دوم ارضا شد.آبما ریختم رو شیکمش و ممه های خوشگلش. یه لب درس حسابیم گرفتیم و اومدیم بیرون دوستشم داش با گوشیش بازی میکرد و اعصبانی بود.اون دو روز دیگه هم برنامه همین بود.وقتیم ک داش میرف باز کردمش اینبار از کون آبمم زود اومد.اون روز برا بار دوم بود میکنمش.با کلی گریه و ساک و لب خدافظی کرد و رفت.اون بهترین سفرم بود.دیگه بهم کم اس دادیم تا اینکه بعد 3 ماه گف بابام اصفهان یه هفته ماموریت داره میام اونجا. منم از خدا خاسته گفتم تشریف بیارین وقتی اومد از قبلشم خوشگل تر شده بود منم یه مکان جور کردم 4 روزشا بردمش اونجا و باز کردمش تا حالا همچین کسی ندیده بودم حسابی کردمش و رفتن تا سفر بعد.امید وارم همتون از این سفرا داشته باشین.
نوشته: رضا