داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس به سبک هوش سیاه

در ابتدای امر خواهان آنم که بگویم : برام فرقی نداره کسی باور کند یا نکند ، فحش دهد یا ندهد ولی ی چیز مهمه که داستان باید خواننده رو جذب کند همین! اسمم بردیا هست، 18 سالمه و در زمینه کامپیوتر یکمی تخصص دارم. پوستم سبزه ، قدم 172 و هیکل خیلی ساده ای دارم و وزنمم 62 هستش. داستان دقیقا بر می گرده به 1 سال و 7 ماه پیش، دقیقا زمانی که تو اوج کنجکاوی در رابطه با مسائل جنسی بودم.

تو کوچه مون سنم در میان پسرا از همه بیشتر بود و اکثر اوقات را باهم تو کوچه فوتبال می کردیم. تو یکی از اون روزا تو حین فوتبال دوستم میثم یه پاس داد و منم که کنار دروازه بودم شوت کردم و یک راست خورد به صورت یکی از دخترای همسایه ( سارا ) و اونم بعد کمی گریه هرچی فحش و ناسزا بلد بود سربنده خالی کرد. همه بروبچ شروع کردند به مسخره کردن من و منم که حرفی برا گفتن نداشتم سرمو پایین انداختم و رو به سارا کردم و گفتم ببخشید و توپ رو برداشتم و با دست پرت کردم به سمت سجاد و همگی یکجا نشستیم و شروع کردیم به خندیدن. من حواسم نبود و نمیدونم چی شد که یهو گفتم : اگه من کاری نکردم که خودش جلو همه ازم عذر بخواد.که این حرفم سوژه شد واسه اونا و گفتن هرکی حرفشو عملی نکنه مرد نیست.حالا من موندمو یک هدف که نمی دونستم باید چطور عملیش کنم. شب شد و یادم افتاد از اون حرفی که تو ی داستان خوندم، مهم ترین نقطه ضعف دخترا آبروشون هست که اگه بتونی ی جوری آتو گیر بیاری هرکاری بگی میکنند. تو همین اوضاع و احوال بود که رفتم پای کامپیوتر و دنبال راهکار بودم ، بعد دو یا سه ساعت بالاخره ی جرقه به ذهنم خورد که ی جوری به عکسای کامپیوترش دسترسی پیدا کنم.ولی نه می شد برم خونشون و اصلا نمی شد پای کامپیوترش برم بشینم. این بود که به سرم زد با فلش عکسای کامپیوترش رو بردارم.ی نرم افزار هست به اسم ( usb grabbe ) که به محض وصل شدن فلش به هارد یک کامپیوتر و باز کردن اون برنامه تمام هارد کامپیوتر رو آنالیز می کنه و تمام عکس ها رو با سرعت 3 مگابایت برثانیه تو فلش کپی می کنه.توی فلشم نرم افزار را ریختم و داخل همون پوشه بازی های کم حجم باحالی که داشتمم ریختم.

دو روز بعدش داداش خردسالش بهمن اومده بود تو کوچه و صداش کردم که بیاد و گفتم بهمن بیا چندتا بازی باحال ریختم تو فلش برو براخودت بریزشون.اوضاع طبق نقشه پیش می رفت و دو ساعت بعد دیدم زنگ خونمن خورد و رفتم بازکردم دیدم بهمنه و فلش داد و کلی تشکر و مررسی گفت و منم گفتم خودتو زیاد لوس نکن و فلشو بده. (هدف من تا قبل گرفتن فلش فقط مجبور کردن سارا به گفتن ببخشید جلو همه بروبچ بود چون قول داده بودم و میدونید که وقتی بقیه روت حساب باز کردن و بعد ناامید بشن دیگه حرفت براشون سند نیست.) با بدو بدو و کلی هیجان رفتم پای کامپیوتر و فلش رو زدم به کیس و منتظر شدم بالا بیاد.پوشه رو بازکردم و از حالت مخفی درش آوردم. باور کردنی نبود کلی عکس توش بود و چندتا عکس با شورت و سوتین، دهنم تا 20 دقیقه باز مونده بود آخه قد بلند و با پوستی به رنگ برف و موهای خرمایی و سینه های گنده که بهش میخورد 75 باشه! همه چیز جور شده بود ولی هدفم عوض شد و دیگه برام خود سارا مهم شده بود و میخواستم به خودش نزدیک بشم تا بتونم اون بدن خوش تراشش رو از نزدیک لمس کنم. اون 15 سالش بود و بعد اون قضیه شوت کردنو داغون شدن صورتش دل خوشی از من نداشت و نمی دونستم که باید چطور نزدیک بشم بهش. خونه این ساراخانم دقیقا رو بروی ما بود و هر روز راس ساعت 6.50 دقیقه بیرون میامد برا رفتن به سوی مدرسه و منم جوری تنظیم کرده بودم خودمو که همون موقع بیرون بیام. چند روز این طور بود که کم کم شک کرد و روزای بعد تند تند راه میرفت و فقط میخواست زودتر ازم دور بشه تا اینکه یه روز فقط به پشت سرش نگاه میکرد و به جلوش توجهی نداشت پاش به جدول گیر کرد و محکم خورد زمین و چنان گریه هایی می کرد که فقط کسی ندونه فکر میکرد گلوله خورده، منم با سرعت رفتم و بهش گفتم حالت خوبه که میگفت نه ، پاهام درد می کنه و منم کمکش کردم بلند شه بره تو پیاده رو.شلوارشو بالا دادم و دیدم خون میاد تا خون دید دستامو محکم گرفت و خواست داد بزنه که با اشاره بهش گفتم هیییسسسسس ، و نمیدونم چی شد و دیگه ناله نکرد و منم تا دم در خونشون بردمش و برگشتم به سوی مدرسه. همش به فکر پاهاش بودم که چقد سفید و بدون مو بود،نمیدونم کی ساعت 2 شد و برگشتم خونه ، ناهار خوردم و ساعتای 4 بود که رفتم بیرون بعد حدود 20 دقیقه ای دیدم اومد جلو درشون تا به درختاشون آب بده و منم فرصت رو غنیمت شمردم و رفتم از احوالش جویا شدم که کلی تشکر بابت صبح کرد و یکم مهربون شده بود باهام.یکم که حرف زدیم گفت گوشیم نرم افزار چتش بهم ریخته میشه درستش کنی که فهمیدم خانم چت باز تشریف دارند و ی فکر به ذهنم رسید و گفتم غروب برات از اینترنت دانلود میکنم برات میارم. غروب با چندتا عکس ناجورش تو فلش اومدم تو کوچه و دقیقا ساعت 6.50 بود که اومد ازم گرفت و براش تو یه فایل تکست نوشته بودم عکسات تو فلان سایت لو رفته و منم امروز اونا رو گیر آوردم و میخواستم به بابات نشون بدم که گفتم اول خودت بدونی بهتره و درضمن اگر میخوای اطلاعاتت رو پاک کنی از تو اینترنت من بلدم و این شمارمه (…092) .

بعد 40 دقیقه زنگ زد و گفت تو رو خدا به کسی نگو و اگه میشه تو رو جون هرکی دوست داری از نت پاک کن و برات جبران می کنم و … کلی حرفای دیگه که دقیق یادم نیست.من گوشیو قطع کردم و بعد 20 دقیقه پیام دادم که جمعه بیا خونمون تا ببینم چیکار میتونم برات بکنم. جمعه همه قرار بود برن کوه پیاده روی و منم به بهانه درس نرفتم و ساعت 3 بعد از ظهر زنگ به صدا در اومد و ی خانم چادری امد تو بله خود سارا بود.تا دم در اومد و کلی خواهش کرد و گفتم بیا تو، اون فکر میکرد قراره کاری باهاش کنم و به همین خاطر نمی اومد. بعد من بهش گفتم به من چه پس؟ و خداحافظ. بعد اومد تو.میدونستم باید بهم اعتماد کنه پس کاری باهاش نداشتم و براش عکساشو از تو ایمیل خودم پاک کردم (اصلا نفهمید ایمیله) بعدش کلی تشکر کرد و یکم بهش نصیحت کردم و بعدش رفت. از شبش باهم اس ام اس بازی می کردیم و دیگه بهم اعتماد کرده بود و بعد ی هفته بهش گفتم : ناقلا چرا اون عکسای خوشگلتو تو نت گذاشته بودی سارا: باور کن من نزاشتم پس کی گذاشته؟ اصلا وللش.سارا خیلی خوشگلیا سارا : بردیا بیا درموردش حرف نزنیم واقعا که خوب جوابمو دادی!بای سارا: آخه خجالت می کشم خوب خوشگلی دیگه اصلا من میخوام بخورمت سارا: پررو، کجا اونوقت منو میخوای بخوری؟ سارا: بردیا دوستم داری؟ اوممممممم صبر کن، فکر کنم عاشقتم سارا: واقعا؟؟؟؟ زبون دای 3 متر ما اینیم دیگه. سارا: محمد ولی خداییش دوست دارم.بوس شب خوش گلم بوسسسسسسس شبت کهکشانی

بله جمعه هفته بعد طبق همیشه همه رفتن کوهننوردی و من ماندم تنها ، بهش اس دادم میای پیشم تنهام اولش گفت نه و نمیامو کار دارم ولی بعد یکم اصرار و ناز کردن اومد.با یه لباس آبی اومده بود نشست رو مبل و از درساش می گفت و منم گفتم بیا آشپزخانه هرچی میخای بردار و اومد یک لیوان آب خورد و داشت میرفت که دست انداختم دور کمرش و بهش گفتم سارا جان بنظرت من چطور ادمیم؟گفت خیلی موزی تشریف داری که منم تظاهر کردم بدم اومده و نشستم رو مبل و نگاهش نکردم.بعد دو دقیقه اومد بغلم و گفت محمد ناراحت شدی؟ اومممم ی بوس تا شاد شی.وقتی بوس کرد منم بی اختیار سرشو گرفتم و لباشو مماس لبام کردم و دو یا سه دقیقه لباشو خوردم.اونم کمک داشت ضربان قلبش زیاد می شد و منم همینطور آخه تا الان تجربه نداشتم و تو فیلما ی چیزایی دیده بودم. یکی از دستام رفت رو سینه های تپلش و یکم نازشون کردم ولی گفت فقط لب منم گفتم باشه ولی شروع کردم به خوردن لباش و حسابی خوردم که دیگه داشت اختیارشو از دست میداد و دوباره دست انداختم که دیگه هیچی نگفت و از رو لباس مالیدمشون.دیگه تند تند نفس می کشید و از تپش قلبش ، بدنش داشت می لرزید و منم روسری و مانتوشو کندم و رسیدم به تاپش و اونم کندم اگه اشتباه نکنم سبز بود تاپش و زیر تاپ سوتین نداشت منم مثل قحطی زده ها شروع کردم به خوردن تا اون موقع که به ساعت نگاه کردم 15 دقیقه گذشته بود و سارا هم دیگه تو حال خودش نبود و دستمو بردم رو شلوار جینش و کندمش وتا زانوش آوردم پایین و فقط تا چوچولش یه شورت بنفش باقی مونده بود که اونم آوردم تا رو زانو هاش.وای کوسش بدون مو بود قشنگ خوردمش که دیدم یهو بدنش منقبض شد و یک آه کوچولو همراه با جمع شدن پاهاش انجام داد. فهمیدم به ارگاسم رسیده و بهش گفتم نمیخوای منو لخت کنی که گفت من حال ندارم ولی باشه. همه لباسامو کند به غیر شورتمو که خودم کندم و وقتی دیدش گفت این چند سانته گفتم 16 سانته.بعدش گفت میشه باهاش بازی کنم و دست انداخت مثل عروسکا باهاش بازی کرد . میخواستم بدم بخورتش که گفت بدم میاد و گفتم پشتت رو کن که دیگه ناراحت شد و گفت نخیر من نمیخوام ، گفتم چی شد گفت درد داره من میخوام برم ولی به هر جور زبون بازی که بود نگرش داشتم و رفتم کرم آوردم و زدم دور سوراخ کونش.قشنگ اول با انگشت کوچیکم و بعد با دو انگشت و در نهایت با سه انگشت سوراخشو نوازش دادم که گفت کیف میده و بعدش سر کیرمو گذاشتم اول سوراخش و آروم کردم توش که دیدم یکم آه آه کرد ولی بعد ساکت شد و منم تا ته کردم توش.1 دقیقه نگهش داشتم و آروم عقب جلو کردم تا اینکه از رو شهوت دیدم داره میگه بکن بکن… منم شروع کردم به تند تند کردن و با دستمم کوسشو می مالید و بعد 8 یا 9 دقیقه آبم اومد و ریختم تو کونش .وقتی کیرمو در آوردم اونم دیگه ارضا شد. یک ربع کنار هم خوابیدیم و بعدش رفتم پای کامپیوتر و یک آهنگ ملایم گذاشتم و شروع کردیم باهم رقصیدن.10 دقیقه ای رقصیدیم لخت لخت و بعد اون لباس پوشیدیم و رفتیم بیرون. بعد اون زمان باهم سکس می کنیم ولی هر یک ماه یبار البته همه بچه ها هنوزم که هنوزه میگن تو به حرفت عمل نکردی که منم حرفی ندارم که بهشون بگم.

نوشته: بردیا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها