داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زنی عاشق آنال سکس 2

ببینم بچه ها این پسرا قراره تا صبح همین جا بمونن ;/; -آره -کجا می خوابن ;/; -وردل ما دختر دایی -الان این سه تا پسر با یکی از ما دخترا طرف میشه .. سحر من روم نمیشه عادت ندارم . -تو که تا حالا می گفتی خیلی از پسرا میان نزدیکت و در میرن و کشته مرده شون بودی چی شد ;/; حالا که داری میون یک کار انجام شد قرار می گیری این جوری داری جا می زنی ;/; -ببینم کار به جاهای باریک هم می کشه ;/;  -مونا جون من خسته شدم تو یه خورده جواب این آتنا رو بده -آتنا جون اگه قرار بود بشینیم با هم حرف بزنیم خب با هم می رفتیم پارک . این همه دختر و پسر دارن توی پارکها قدم می زنن کسی نیست بهشون بگه بالای چشمتون ابروست . اگه دوست داری همین جا قول و قرار ازدواج رو بذاریم ..سحر : اونا هم با کیرشون امضا می زنند . -یه خورده بیشتر تو ضیح بدین ممکنه چه کارایی انجام شه ;/; ..سحر : چند بار بهت بگم مونا جون نشونش بده . مونا شلوارشو پایین کشید و کونشو به طرفم قمبل کرد و دو طرفشو باز کرد و گفت اون سوراخ بالا رو می بینی اگه تونستیم اینو تحویل بدیم شاهکار کردیم .- سهیل و سامانو می شناسیم بچه های خیلی خوش تیپ و خوش بدنی هستند . اگه بدونی چقدر کیرشون کلفته . با مونا بیشتر دوستن ولی اون دفعه آبرومون رفت هر کاری کردیم کونمون  از ترس باز نمی شد . -ولی سحر جون کیر کوچولو ی فرزاد و محسن رو خوب قبول کرده بود -آره ولی چشامون داشت در میومد . من همش فکر می کردم که امشبه رو نیان . گفتن اگه امشبه رو هم بخواهیم بازی در بیاریم کونمونو جر میدن .. -من می ترسم . ولی این پسره سیروس رو نمی دونم  اگه کیرش کوچیک تر باشه من میرم طرف اون .مونا چقدر بی ادب شده بود . -خیلی بی تر بیت شدین شما دو تا . اصلا سابقه نداشت که جلوی من از این کارا بکنین . -حالا که سابقه داره از این به بعد بیشتر می بینی . تازه  تا ساعاتی دیگه اپن سکس داریم . این که بخوای بری قایم شی نداره .. -نگین بچه ها من از هیجان نمی دونم چیکار کنم . نکنه کسمونو آتیش کنن . سحر : باید از خدات باشه که آتیشت کنند تا خودشون آتیشتو بخوابونن . من که دلم می خواست با من این کارو می کردند تا زن اونی که این کا رو با هام کرده می شدم . می دونستم چه جوری بپیچونمش  . – پاشین بچه ها شامو آماده کنین . یه خورده حاضری و یه خورده غیر حاضری که سه تفنگدار الان می رسند .. من واسه این که جایی رو داشته باشم یه خورده نرمش کنم رفتم دستشویی . کسم خیس شده بود . از این که از همون اول یکی به همین نیت میاد اون جا و منم سهم یکی از پسرا میشم از هیجان و شادی و نوعی استرس نمی دونستم چیکار کنم . یعنی اگه به کون آدم کرم بزنن راحت تر کیر میره داخلش ;/;. نمی دونستم با چی تمرین کنم . انگشتمو گذاشتم روی سوراخ کونم و آروم آروم با سوراخ بازی کردم . هنوز یک بند انگشت رو داخل کون نفرستاده بودم که درد شدیدی رو در خودم احساس کردم .  .. دل تو دلم نبود .جلو دخترا بی اختیار دستم می رفت رو سینه هام و لای پام . هر کاری اولش سخته . پسرا باهام چیکار می کنن ;/; یعنی من می تونم از پسش بر بیام ;/; آبرو ریزی نمیشه ;/; نه من باید از پسش بر بیام و راحت هم بر میام . من باید تلاشمو بکنم . باید بجنگم . مبارزه کنم . خنده ام گرفته بود از کی تا حالا کون دادن شده بود مبارزه کردن نمی دونستم . بی اراده انگشتم می رفت طرف کونم . من چه طور جلوی مونا و سحر لخت شم و خودمو در اختیار یکی از پسرا بذارم . دخترا می گفتند هنوز کجا شو دیدی ;/; اونا واقعا کجا رو دیدن که این جور ازش حرف می زنند . بالاخره پسرا در زدند . رنگ و روم زرد  شد به زحمت بر خودم مسلط شدم .. -آتنا نرو حیاط استقبالشون .پررو میشن .فکر می کنن چقدر منتظرشون بودیم بی خیال باش . به جای سه تا پسر دو تا اومدند . سهیل و سامان . اونا ازطرف سیروس عذر خواهی کرده  گفت که عموش داره از مکه میاد و در کار های تدارکات مهمونیه . یک دفعه پیش اومد. دخترا پسرا با هم دست دادیم . راستش حالم گرفته شده بود . با این که استرس خاصی داشتم نسبت به کسی که می خواد منو بکنه ولی می دونستم که همون چند دقیقه اول بهش عادت می کنم  . اندام سحر و مونا خوشدست و موزون تر از اندام من بود . دخترا حالا فقط با شورت و سوتین بودند ولی من هنوز با تی شرت و دامن بودم . یه تی شرت سبز و دامن مشکی کوتاه و فانتزی تنم بود . سهیل کمی از سامان قد بلند تر بود . اونا هم خودشونو بر هنه کردند و با یه شلوارک می گشتند . فقط من بودم که یه نصفه حجابی داشتم . وقتی از کنارشون رد می شدم دامنمو می دادند بالا و یه نگاهی به کون تقریبالختم مینداختن . سامان : مونا امشب دیگه آماده این ;/;مونا شام حاضره ;/; -اول یه دسر قبل از غذا می چسبه تا غذاهای اصلی بچسبه . دلم می خواست از اونا فاصله می گرفتم . اعصابم بهم ریخته بود . من بد اندام نبودم ولی به نسبت کشیدگی اندام  …اونا راحت تر تونستن پسرا رو به طرف خودشون بکشونن .. با این حال داشتم صحنه رو ترک می کردم که دیدم سهیل که سحر رو در آغوش کشیده در حال بوسیدن لباش بود متوجه این حرکتم شده با اشاره دستش میگه که بمونم . .. من با یه فاصله ای از اونا بر روی صندلی نشستم .. پسرا شلوارکشون رودر آوردند . اون زیر یه شورت هم پاشون بود . داخل شلوارشون عین کوه ورم کرده بود . .نمی دونم با من چیکار داشتند چون سهیل رفته بود سراغ سحر و سامان هم به مونا پیله کرده بود . چه اندامی داشتند این پسرا ! کاش بغلم می زدند . دوتایی شون که بهتره بگم چهار تایی شون  قسمتی از کاناپه و مبل رو اشغال کرده بودند . سهیل چه جور در حال بوسیدن سحر بود و سامان هم کیرشو در آورده اونو به دهن مونا نزدیک کرده بود . دخترای پررو ازم خجالت نمی کشیدند . من فقط حسرت می خوردم و اعصابم خرد بود . من خیلی خوشگل بودم یه خورده ازشون چاق تر بودم . رفتم یه گوشه ای که به اونا مسلط باشم و اونا راحت منو نبینن . حسودیم شده بود . دلم می خواست برم وسط اونا . ولی اگه دخترا خیطم می کردند چی . حاضر بودم کیر هر کدومشونو بذارم تو دهنم واسشون ساک بزنم آبشونو بخورم . حاضر بودم کونمو جر بدن . فقط قبولم داشته باشن . بهم اهمیت بدن . من هوس داشتم . دیگه خود ارضایی و استشها دردی رو دوا نمی کرد … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها