داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زنی عاشق آنال سکس 151

دلم می خواست منم در مقابل جذابیت اون پسر,  هیکل لختمو نشون بدم . ولی سیاوش باید متوجه می شد که من به این آسونی ها تسلیم بشو نیستم .  چرا اون این جوری نگام کرد . از من و از جون من چی می خولست . نه .. نه …. این جور هوس داشتنای من نمی تونه به این معنا باشه که من یک زن بد و بد کاره هستم . چرا همش از این گونه افکار میاد به سراغم . اون دفعه هم به خودم گفتم که من یک زن بد نیستم .  دوست ندارم این جوری باشم . حساب من از حساب جنده جدا ست . با این که یه زمانی هم وجه تشابه زیادی بین خودم و اونا احساس می کردم . جنده اونه که توی خونه نشسته باشه یا بره به خونه دیگران و تنشو  بفروشه یا کرایه بده . ولی من دارم حال می کنم لذت می برم . اون ممکنه در روز حتی با ده نفر هم باشه . ولی من اگه در طول روز با یک نفر باشم سعی می کنم که از همون یک نفر به اندازه ده نفر لذت ببرم . یاد گرفته بودم که وقتی دارم از یکی لذت می برم دیگه زیاده از حد به دیگری فکر نکنم . ولی گاه می دیدی که نمیشه و یه جورایی باید خودمو قانع می کردم که به اون چیزی که می خوام می رسم و هدف دور از دسترس نیست . منتها میدانی واسه شلیک باید وجود داشته باشه . من اون میدونو چه جوری می تونستم پیدا کنم . چه جوری ! حالا اون پسر داره چیکار می کنه . کاش بیشتر باهاش حرف می زنم .
جبار : خیلی خسته نشون میدی آتنا . نکنه خونه متوجه چیزی شده باشن . اگه این طوره  کمتر اذیتت کنم ..
 -نه عزیزم . رفته بودم توی فکر . لذت می بردم . داشتم کیف می کردم از این که تو داری هنوزم با عشق و حال با من سکس می کنی . طوری کونمو می خوری که انگاری تازه داری اونو می کنی و الان  به وصالش رسیدی ..
-مگه تو هیجان کیر منو نداری ; همون حسو در مورد من نداری ;
 -چرا عزیزم . جبار جون . همون هیجانو در من به وجود میاره همونی که برای بار بار اول که تصویرشو برام فرستادی تعجب کردم و راستش تصور اونو کردم که یک زن چه جوری می تونه اونو بگیره .. ولی راستشو بگو تو از حال کردن با کون من خسته نشدی ;
 جبار مثل عاشقا حرف می زد . حرفای  با احساسی که از ته دلش خارج می شد و از طرفی اینو هم می دونستم که اون یه علت دیگه هم داره که این جور با محبت و عشق داره با هام حرف می زنه و این که دوست داره علاقه خالصانه خودشو به من نشون بده و منو موندگارم کنه .
جبار : مگه آدم از خوردن و نفس کشیدن خسته میشه که من از عشقبازی با هیکل تو و حال کردن با کون تک تو خسته شم ..
 -پس حال بده . یه کاری کن که تا می تونم عشق کنم . مثل همیشه لبخند به لبم بیار . جبار خندید .
-چی شده عزیزم ..
جبار : هیچی گفتی لبخند به لبم بیار یادکیر افتادم . من و دوستام یه مدت  به کیر می گفتیم لبخند و به دوست دخترامون می گفتیم دوست دارین لبخند به لباتون بیاریم ;
 -جبار تو که داری بازم از دوست دخترات حرف می زنی .
جبار : این مال دوران نوجوانی بود . فقط خواستم یه چیزی گفته باشم . تازه گفتم مگه آدما از نفس کشیدن  خسته میشن ; از خوردن و خوابیدن خسته میشن ; جبار هم از کردن کون آتنا و بوسیدن سوراخش خسته نمیشه ..
 -پس بخواب جبار . بخواب یعنی درازبکش تا  کونمو بذارم رو سرت ..

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها