داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

رسم خانوادگی

سلام، این داستان واقعی خودمه، فقط اسم شخصیت‌ها رو عوض کردم، امیدوارم ازش لذت ببرید و اینکه قضاوت نکنید مارو، به هر حال هر فرهنگی ارزش های خودشو داره و نمیشه مطلق گفت کار درست چیه، کار غلط چیه، اگر چیزی رو خودمون نمی‌پسندید دلیل بر اشتباه بودن نیست!
از معرفی خودمون شروع میکنم، من بهروزم، متولد ۶۷، تهران، پدرم ایرانی هستش و مهندس راه و ساختمانه، مادرم لهستانیه، پدر و مادرم تو ترکیه باهم آشنا شدن و ازدواج کردن، پدرم ۱۰سال از مادرم بزرگتره، وقتی من به دنیا اومدم مادرم ۱۸ سالش بود، پدرم همیشه تو سفر بود واسه شغلش و معمولا ۲.۳ ماه یکبار چند روز میومد خونه و من مادرم اکثر اوقات باهم تنها بودیم، و طبیعتا خیلی وابسته به هم، مادرم کلا آدم راحتی بود از نظر پوشش و رفتار با بقیه، وقتایی هم که خونه تنها بودیم لباس راحت می پوشید، تاپ و دامن های کوتاه، یا شلوارک کوتاه، از بچگی هم خیلی بهش وابسته بودم، تمام روز باهاش بودم، حتی شبا هم پیشش میخوابیدم، حمام هم خودش منو میبرد، این مقدمه آشنایی با ما بود، حالا بریم سراغ اتفاق اصلی!
سال ۸۳ بود، منم دبیرستان بودم و تو دوره بلوغ، چند سالی بود که کم کم از مادرم فاصله گرفته بودم و کمتر بهش نزدیک میشدم، تا حدی مسائل جنسی رو درک کرده دودم ولی خیلی چیزی سرم نمیشد!تابستون بود و رفته بودیم شمال، ویلای خودمون بودیم، بابام چند روز اومد، بعد رفت و ما خودمون موندیم، شب مامان گفت بریم شنا، گفتم باشه، مایو پوشیدیم و رفتیم کنار استخر، مادرم شراب هم آورد، من چند باری ناخنک زده بودم ولی نه زیاد، بهم گفت دیگه بزرگ شدی میتونی بخوری، ولی فقط تو خونه، خوشحال قبول کردم، چندتا گیلاس ریخت خوردیم و رفتیم تو آب. یه کم شنا کردیم و اومدیم بیرون نشستیم کنار استخر رو یه تاب بزرگ، مامان دوتا گیلاس دیگه شراب ریخت و شروع کرد حرف زدن، گفت که تو دیگه مرد شدی و باید وارد دنیای مردا بشی، یه کم مقدمه گفت و بعد گفت یه موضوع مهمی رو میخواد بهم بگه ولی باید قول معروف تا ابد یه راز بینمون بمونه، منم قبول کردم، گفت که اصالتا جیپسی هستند و نژادشون به جیپسی های شرق اروپا برمیگرده و فرهنگ و رسوم خاص خودشونو دارن که شاید واسه بقیه عجیب باشه، گفت تو فرهنگشون پسرا تو ۱۶ سالگی و دخترا تو 14 سالگی ازدواج میکنن، ولی قبل ازدواج آموزشهای لازم رو بهشون میدن، دخترا توسط یه نفر از خانواده پدری و پسرا توسط یه زن از خانواده مادری که معمولا خاله باشه اموزش جنسی میبینن که موقع ازدواج به مشکل نخورن،گفت اگر اونجا بودیم الان باید خاله ات راه و رسم سکس رو یادت میداد و بعدش هم ازدواج میکردی، ولی از شانس بدت ما اونجا نیستیم و اینکه اصلا خاله نداری چون من خواهر ندارم! من مات و مبهوت و ساکت نشسته بودم، هم برام ماجرا جذاب بود و هم شرم آور، تو اون سن، فکر اینکه یه زن باهام سکس کنه بدجور احساساتیم میکرد، از طرفی به نظرم شرم آور بود! بعد گفت خوب نظرت چیه؟دوست داشتی اونجا بودی؟ با فامیلای من؟ گفتم آره خوب، جالب بود، ولی خوب مگه نگفتی خواهر نداری؟! چه فایده داره؟ زد زیر خنده گفت ای کثافت شیطون، پسر خودمی واقعا! مشکلی نداشت، اگر کسی خاله نداشت یکی دیگه انجام میداد، فقط باید از خانواده مادر باشه، اگر اونجا بودیم بالاخره درست میشد، ولی متاسفانه من هیچکسو ایران ندارم، خودم هستم و تو! البته مادر هم میتونه اینکارو بکنه ولی معمولا نمیکنه و میسپره به فامیلاش، مگر اینکه مثل ما فامیلی وجود نداشته باشه! یه لحظه قلبم تند شد، این حرفا بد جوری تحریکم کرده بود، این حرف دیگه بدترش کرد، حس عجیبی داشتم، ترکیبی از شور جنسی دوران بلوغ، شرم، تعجب، ترس…
هیچی نگفتم، گفت نظرت چیه؟اگر پسر خوبی باشی و ازت راضی باشم میتونم کمکت کنم!هیچی نگفتم، گفت خجالت نکش، خجالت نداره، یه چیز عادیه، همه انسانها دارن، اگر اونجا بودیم شب اول ازدواجت موقع اولین رابطه ات ما و فامیلای زنت هم بودیم و تماشا می کردیم، اینجا یه کم همه چیزو سخت میگیرین، سخت نگیر ما به روش خودمون زندگی میکنیم، فقط یادت باشه نباید هیچکس این چیزا رو بفهمه، چون ممکنه اتفاقای بدی بیوفته، قول میدی؟ سرمو تکون دادم، گفت حرف بزن بگو قول میدم، گفتم باشه قول میدم، گفت آفرین پسرم، حالا پاشو بریم داخل، و یادت باشه امشب هر کاری گفتم بدون سوال انجام میدی، باشه؟هرکاری!گفتم اوکی!
رفتیم داخل، رفت حمام و چند دقیقه بعد برگشت، بهم گفت برو حمام خوب خودتو بشور، موهای زائدت رو هم بزن، بلدی؟ گفتم اره، رفتم حموم، حسابی شهوتی شده بودم ولی از طرفی حسای عجیب داشتم از همه بیشتر ترس و شرم، نمیدونستم باید چیکار کنم، صدام زد تموم نشد، گفتم چرا، خودمون خشک کردم، لباس پوشیدم و اومدم بیرون، گفت بیا تو اتاق خواب، رفتم دیدم جلوی میز ارایش با حوله نشسته، داره آرایش میکنه، گفت دو تا گیلاس شراب بریز، ریختم دادم بهش، خوردیم، گفت مستی؟گفتم تقریبا. نگام کرد گفت چشات قرمزه، بسته، برا من بازم بریز، براش ریختم، دوتا دیگه خورد، شروع کرد تو همون حالت حرف زدن، گفت سکس بزرگترین لذت زندگیه، خجالت نداره، فقط مهم اینه دو طرف راضی باشن. البته باید بلد باشی تا هم خودت لذت ببری هم پارتنرت، هم کسی آسیب نبینه، کار سختی نیست، انسان غریزی یه چیزایی بلده، فقط باید تمرین کنی، گفت تا حالا حتما فیلم سکسی دیدی دیگه؟ جواب ندادم، گفت میدونم دیدی، خودم تو کامپیوترت دیدم، بد نیست واسه آشنایی، ولی اونا فیلمه، کاراشون واقعی نیست، نباید مثل اونا سعی کنی انجامش بدی، شرایطش باید فراهم باشه.
اولین موضوع یه پارتنر مناسبه، که راضی باشه و بخواد این کارو بکنه، بعد محل مناسبه، یه مکان دنج و آروم و امن نیاز داری، و بعدش لوازم بهداشتی خصوصا کاندوم، میدونی چیه؟ راستش نمیدونستم، اون موقع مثل حالا همه چیز در دسترس نبود، اطلاعات کم بود، گفتم نه، گفت یه وسیله ای هست که مردا میذارن رو التشون موقع سکس، هم مانع انتقال بیماری میشه، هم مانع بارداری ناخواسته،هرگز قبل ازدواج بدون کاندوم سکس نکن، هرگز.
بعد پاشد، اومد رو تخت دراز کشید، بهم گفت بیا کنارم دراز بکش مثل بچگیات، با خجالت رفتم کنارش، بغلم کرد و گفت دستاتو بنداز دور گردنم، با خجالت و معذب گذاشتم دستمو رو گردنش، گفت نه اینجوری، درست، راحت باش، خجالت نکش، خودتو رها کن، به هیچی فکر نکن، مشکلی پیش نمیاد من مواظبتم، قول میدم خوش بگذره، فقط هر کار میگم به دقت انجام بده، حالا قشنگ بغلم کن، بغلش کردم، صورتشو آورد جلو صورتم گفت اول همیشه با بوسیدن شروع کن، بعد لبامو بوسید،گفت تو هم ببوس. منم آروم بوس کردم، بعد لباشو گذاشت رو لبام و آروم شروع کرد لب گرفتن، بعد لب پایینو با لباش گرفت، من ناخودآگاه لبامو جمع کردم، گفت قرار شد خودتو رها کنی، نکنه بدت میاد من لباتو بخورم؟گفتم نه، گفت پس راحت باش، لباتو باز کن بذار لب بازی یادت بدم و شروع کرد لبامو خوردن، من هم لذت می‌بردم هم همچنان معذب بودم ولی بی‌حرکت بودم، کیرم هم راست شده بود و پرآب، خودمو جمع کرده عقب که کیرم نخوره بهش، لبامو که خورد گفت تو هم باید بخوری ولی چون بار اولته فقط یاد بگیر، بعد پاشد نشست، به من گفت بشینم، نشستم روبروش، تی شرتم رو از تنم در آورد و یه کم بدنمو مالید، داشتم دیوونه میشدم، گفت پاشو وایسا، میترسیدم وایسم، کیرم بدجور راست بود، اگه پا میشدم قشنگ معلوم میشد، پا نشدم، دوبار گفت وایسا دیگه، گفتم نمیشه، گفت چرا؟گفتم نمیشه دیگه، یهو زد زیر خنده گفت آهان، نترس، مشکل نیست، طبیعیه، ما واسه همون کار اینجاییم پسر جان، پاشو وایسا خجالت نکش، با خجالت دستمو گرفتم جلو کیرم و پاشدم وایسادم، دستمو گرفت زد کنار گفت راحت باش، شلوار گرمکن پام بود، گرفت با شرتم همزمان کشید پایین، یهو جا خوردم، ناخودآگاه خودمو جمع کردم، دستمو گذاشتم رو کیرم و نشستم، گفت چی کار میکنی، نترس، دستمو گرفت، ولی روم نمیشد تکون بخورم، گفت این کارا چیه، پاشو ببینم، گفتم روم نمیشه، گفت غلط میکنی، هرچی اصرار کرد پا نشدم، گفت اصلا یه کار میکنیم، چشماتو ببند، دراز بکش، هیچ کاری نکن، بسپرش به من، فقط تکون نخور، با زور قبول کردم، دراز کشیدم، چشامو بستم و دستمو گذاشتم کنارم، شروع کرد با دستش بدنمو امسال کردن، گردنم، بعد سینه هام، بعد شکمم، بعد یهو کیرمو گرفت، باز خودمو جمع کردم ولی نذاشت کاری کنم، نگهم داشت گفت فقط تکون نخور، بی‌حرکت شدم، گفت چقدرم بزرگه کیرت بیشرف، و خندید، بعد شروع کرد مالیدش، بعد گفت اگه خواستی ارضا بشی مشکل نداره، راحت کن خودتو و فقط لذت ببر، بعد دستشو خیس کرد و شروع کرد کیرمو مالیدن،رزیر چشمی نگاهش کردم، یهو نگام کرد و چشم تو چشم شدیم، گفت حال میده، چیزی نگفتم، یهو ارضا شدم، مثل فواره آبم پاشید بیرون، اون هم همزمان کیرمو میمالید، حسابی آبم اومد،چند لحظه مکث کرد، بعد خوابید کنارم بغلم کرد، گفت آروم باش، چند تا بوس آروم کرد منو، بعد گفت پاشو برو دستشویی خودتو بشور بیا زود کار داریم،‌پاشدم رفتم خودمو شستم، اومدم تو اتاق، نمیدونستم چی کار کنم، همه حسای قبلی رو داشتم به اضافه یه لذت فوق العاده، حس غریبی داشتم، باز صدام کرد، دستمو گذاشتم رو کیرم رفتم تو، گفت کجایی پس، گفتم اینجام، گفت بیا هنوز شروع نشده، بیا پیشم، رفتم پیشش، دراز کشید رو تخت، حالشو باز کرد، گفت بیا بغلم کن، دراز کشیدم بغلش، فقط یه،شرت نازک پاش بود، گفت بچسب بهم، چسبیدم بهش، یه کم روم باز شده بود، کمرشون مالیدم، اونم منو مالید و لب گرفت ازم، بعد گفت حالا باید سینه هامو بخوری، بلدی؟گفتم نه، گفت بگیرش تو دستت، نوکشو عین آب‌نبات میک بزن، من رفتم رو سینه هاش و شروع کردم، یه کم میک زدم، بعد گفت ارومتر، حالا زبون بزن نوکشو، منم زبون زدم، چند دقیقه ای خوردم براش، بعد گفت بسه، پاشو، نشستم کنارش گفت خالا آروم شورتمو دربیار، اول مکث کردم، گفت منتظر چی هستی، برو بین دوتا پام بشین، شورتمو آروم دربیار با خجالت رفتم شستشو گرفتم، چشامو بستم و درش اوردم، خندید گفت چشاتو باز کن، باز کردم گفت خوب نگاش کن، اصل کار اینجاست، دستتو بده من، دستمو گرفت، با زبونش خیس کرد گذاشت رو کسش، گفت با انگشتت بمالش، شروع کروم مالیدن، هی با دستش جای انگشتمو عوض میکرد، یهو گفت همینجا، انگشتتو خیس کن، همینجا رو بمال،واسش چوچوله، منم خیس کردم شروع کردم مالیدن، اونم حشری شده بود، قرمز شده بود و صداش دورگه شده بود، لپاش گل انداخته بود، تاحالا اینجوری ندیده بودمش، مخصوصا که مامانم خیلی پوستش سفید بود، قرمزیش خیلی به چشم میومد…
یه کم مالیدم گفت بسه، پاشو، پاشدم، خودش هم پاشد، بهم گفت دراز بکش، دراز کشیدم از کشو بغل تخت یه چیزی آورد بیرون گفت این کاندومه، همیشه با این سکس کن، بازش کرد، گفت یاد بگیر چه جوری استفاده میکنن و کشیدم رو کیرم، بعد گفت حالا بی‌حرکت دراز بکش، پاشد وایساد روم،نیم خیز شد روم،کیرمو گرفت با دست کرد تو کسش و آروم نشست روش یه جیغ زد وگفت خیلی کلفتی عوضی و تا نصفه کرد توش، من انگار رو ابرا بودم، نمیدونستم چیکار کنم،فقط لذت میبردم، شروع کردن بالا پایین کردن، یه دقیقه ای تلمبه زد که دیدم دارم ارضا میشم، از حالتم فهمید گفت راحت باش بذار بیاد و آبم اومد، پاشد از روم، کاندوم رو گرفت درآورد گفت زود خودتو بشور بیا، رفت دستشویی و برگشتم، منگ بودم، نمیدونستم چه حسی دارم، گفت زود بیا تا سرد نشدم، رفتم جلو، گفت دراز بکش، کیرمو یه ذره مالید دوباره راست شد، کاندوم گذاشت روش و دوباره نشست روم، این دفعه تا ته کرد توش و یه جیغ بلند زد و تو همون حالت موند، ترسیدم،گفتم چی شد؟گفت هیچی، نترس، کیرم خیلی کلفته، دردم اومد، الان باز میشه،گفتم چی باز میشه؟گفت کسم! بعد شروع کرد آروم تلمبه زدن، این دفعه زود ارضا نشدم، چند دقیقه ای تلمبه زد، بعد گفت میتونی تو بکنی؟گفتم اره، پاشد، به پشت خوابید،پاشو باز کرد، گفت بیا جلوم، حالتمو تنظیم کرد و گذاشت کیرمو تو کسش و گفت حالا بزن، شروع کردم زدن، گفت بخواب روم، خوابیدم روش و تلمبه زدم، گفت تندتر، تندتر زدم، یهو شروع کرد لرزیدن، ترسیدم، گفتم چی شد؟گفت هیچی بکن تو، تند بکن، منم کردم، چند لحظه بعد یه آه بلند کشید و لرزید، گفت بسه ،همونجوری موندم، گفت درش بیا، درش اوردم،گفت ارضا شدم، گفتم حالا چی کار کنم؟گفت هیچی، دوست داری بازهم ارضا شی؟ هیچی نگفتم، گفت بیا جلوم بشین،رفتم جلوش، دولا شد روم،کاندوم رو درآورد و شروع کرد برام ساک زدن، تا کیرمو گذاشت دهنش همه تنم لرزید، اوج لذت رو حس کردم، اونجا فهمیدم ساک زدن اگر پارتنر بلد باشه خوب ساک بزنه بهترین لذت دنیاست،زیر یه دقیقه ارضا شدم و ناخودآگاه سرشو با دستم فشار دادم پائین سمت کیرم موقع ارضا شدن، آبم ریختم تو دهنش، بعد سریع دستمو برداشتم،خودمم شوک بودم از کارم، پاشد، دستمال برداشت تف کرد تو دستمال و زد زیر خنده، گفت بیشرف با مامانت سکس خشن میکنی؟هیچی نگفتم، گفت عیب نداره، بیا اینجا بغلم کرد و چند دقیقه باهم دراز کشیدیم، گفت پاشو عزیزم برو دوش بگیر، چطور بود خوش گذشت بهت؟گفتم مثل یه رویا بود، بهترین شب عمرم بود،گفت واسه منم عالی بود، حالا دیگه مرد شدی، مرد خودم، فقط راز دار باش، از این یه بعد مال خودمی، خندیدم، گفت حالا برو دوش بگیر بیا، خسته شدیم، پاشدم رفتم سمت حموم، و اینجوری من مرد شدم و رابطه ام با مامانم شروع شد و یه جورایی شدیم پارتنر هم…
(ادامه دارد)

نوشته: بهروز

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها