داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

جواب معاینه پزشکی آبجیم

سلام دوستان من این داستان رو از زبون یکی از دوستان و کاربر خوب انجمن کیر تو کس نوشتم
که برام تعریف کرده بود و بدون کوچکترین تغییر در خاطرات بجز
امیدوارم لذت ببرید:

بی صبرانه منتظر بودیم که دختر خاله نامزدم سحر زنگ بزنه و خبر و جواب معاینه پزشکی خواهرم و مامانم رو بده
من پویا هستم ۲۱ ساله از کرج
و نامزدم سحر ۲۰ ساله از کرج
راستش
داستان اینجوریه که من برادر ندارم و فقط یه خواهر به اسم پگاه دارم
پگاه ۲۸ ساله شه
مجرد و شاغل
با موهای مشکی
و پوست گندمی
و اندام مورد علاقه کص تور کن ها
پگاه اندام حشری کننده ای داره
سینه های سایز ۸۵ و کمی افتاده و شکم صاف صاف و کونی عجیب قلنبه
قلنبگی و طاقچه ای بودنش دوتا دلیل داره
یکی اینکه ارثیه و برده به مامانم
و
دوم اینکه مرتب و با پشتکار هر روز حرکات ورزشی فیتینس انجام میده و خصوصا حرکات بیشتر مربوط به کون رو
کون گنده و پستونای گنده اش با بدن لاغرش یه داف انگشت نما ازش درست کرده

یه بار داشت ورزش میکرد ، دوستش زنگ زده بود متوجه نشده بود، بعد که دوباره زنگ زد و پرسید چرا جواب نمیدی ؟؟؟
گفت داشتم ورزش میکردم…‌‌‌‌
من تو اتاق ام بودم
اول فکر کردم تلفن خونه ست، بعد گوشی اتاقم رو چک کردم دیدم نه
تلفن خونه رو وصل کردم به لبتاپ ام د مکالمه ها رو خودکار ضبط میکنه
لای در اتاقم رو باز کردم لاشو و گوشم رو تیز کردم
.ببینم با کی حرف میزنه
انگار دوستش میگفت چه حوصله و حالی داری هر شب هرشب ورزش میکنی ؟
پگاه با خنده گفت واسه این که این لامصب رو گنده اش کنم خخخخخخ
دوستش نمیدونم چی گفت
پگاه گفت: ببین همه مردا عاشق کون گنده ان ، کون گنده ضامن آینده یه دختره، ببین اگه من با همین کون یه شوهر پیدا نکردم پشم کص همه بریزه …

اونروز متوجه شدم که چرا مث یه ورزشکاری که میخواد بره المپیک طلا بگیره ، آبجی خانمم هر شب یا صبح زود ورزش میکنه

سحر با هام خیلی راحته شاید بیش از حد
هرچی دلش میخواد میگه و ترسی نداره
فحش به خودم که روال عادی صحبت کردن شه و هرچی فحش بار مامانم و پگاه میکنه وقتی تنهاییم
خدایی جلو شون خوب ادا مودبا رو در میاره
خوب از داستان دور شدیم خواستم یکم آشنا شید با من و خانواده ام

من: حالا مطمئنی خانم دکتر همه چی رو به دخترخاله ت میگه ؟
سحر: اره بابا افسانه میگفت بهترین دوستش و از این دختر پاره ها بوده دکتر شده و خیلی پایه ست
من: دختر پاره مگه میتونه پزشکی بخونه ؟؟ پاره خخخخ
سحر: خیلی خر خون بوده ولی قاطی اراذل بوده تو مدرسه
من: الان رسیدن؟ تا جیحون چقدر طول میکشه با مترو؟؟
سحر : وایسا پیام بدم به آبجی جنده ات بیینم کجان؟؟
سحر: شرط ببندیم سر کص پاره آبجی جنده ات؟ جرات داری؟ کونی؟
سحر :چیه ؟ جرات نداری؟ مگه ادعات نمیشه آبجیت دختره و کص اش اوپن نیست ؟ من از روز اول دیدمش فهمیدم چی به چیه
من : چی مثلا؟
سحر: ااا جواب داد لاشی خانم
جووون تو مطب ان نفر بعدی میرن تو
من : ایول…
سحر: مثلا اینکه پستونای قد زن بچه شیرده اش رو که دیدم فهمیدم از بچگی حسابی مالوندنش و میک زدن سینه هاشو انقدر شده
و بازم بگم؟
من: نه بابا ارثیه مال مامانم همین طوری بوده دختر خونه بوده
سحر: گمشو بابا ، کون گنده اش حتما کیر ندیده؟ هان؟؟؟ چاک کص اش که همیشه معلومه همه جا، یعنی این همه سال یکی نکرده جررررش بده؟؟؟
من: ( سکوت )
سحر: زودباش دیگه شرط ببند رو آبجیت اگه به پاکدامنیش اعتقاد داری.
من: نه مطمئنم ولی شرط بندی چیه دیگه
سحر: شرط بندی اجباریه بابا کونی، بخوای نخوای شرط بسته میشه
حالا خودم طی میکنم اصلا
سحر: چیه نترس یه چیزی میگم قنو تو کونت آب شه از خوشحالی

( یکم مکث کرد و چشماشو‌تنگ کرد )
سحر: آهان ، اگه بردی یه سکس ۳ نفره با نفرسوم داف، یه داف توپ
ردیف میکنیم حال کنی
چیه؟ نیشت باز شد کصکش پدر ؟

( یه نیشگون از رون پام گرفت در حد گازانبر همیشه جاهاش کبود میشه انقدر محکم میگیره و یه دونه زد پشتم)

من: ااااااای آخ نکن دیگه، خخخخ عالیه پایه ام

سحر: خوب حالا اگه باختی!!!
باید به مجید بزی کون بدی خخخخخ

( مجید بزی یه پسر حدود ۳۰ ساله
خل وضع و شیرین عقل
ولی داغ و حشری
پوست تیره و آفتاب سوخته
با بدنی تنومند و قد بلند و چهارشونه
و کیری سیاه و گنده
که اگه زن یا دختر خوشگل و ردیف بیینه در میاره تو خیابون یه گوشه جق میزنه
چندبار هم بچه های کوچیک رو زوری کرده که خونریزی کرده بودن
و
یه بار هم یه بز رو داشته میکرده که مچ شو گرفتن و لقب بزی هم واسه همونه
و همیشه تو کوچه و محل ول میگرده )

من : هان ؟؟؟
سحر: هان و کیر همون مجید بزی
چیه نیشت بسته شد؟ واسه
به دست آوردن چیزای خوب باید ریسک کرد گلم، سکس سه نفره فکر کردی الکیه؟
خخخخخخخ
اخ اخ اگه ببازی به ارواح خاک بابام

باید بخوابی زیر مجید بزی
اون روز داشت پشت سرمون میومد ، کون مامانت رو دیده بود، کصخل تموم شد بیچاره، کیرشو در آورد شروع کرد زدن، ندیده بودم چه کیری داره خیر سر پدرش ، بالای ۲۰ سانت و سیاه
خخخخخخخ
( گوشیش زنگ خورد )
سحر : افسانه ست ‌‌‌‌… علو سلام چطوری؟ … اهان… نه بابا نمیگم به پویا … نه نه ، مرسی فدات شم، برو برو … زنگ بزن، خدافظ…
سحر: دکتره پشت خط بود و زنگ زده به افسانه و گفت زنگ میزنه میگه

( رفتم تو فکر سکس ۳ نفره، یعنی سحر میزاره یکی رو کنارش بکنم؟ خودش تازه کص جور میخواد بکنه
یعنی مطمئن که میبره
حالا اگه برد چی؟
مجید بزی یعنی باید ترتیب منو بده؟؟
اوووه با اون دسته بیل اش جاکش )

و چنددقیقه بعد :
افسانه زنگ زد
و
سحر یه سیم هندزفری رو داد بمن و اومد چسبید بهم
افسانه : سلام عمرا باور کنی خداییییی
سحر: بگو تو رو خدا
افسانه: تنهایی ، پویا نفهمه
سحر : نه رفت بیرون
( علامت هیس رو با انگشتت و‌دماغش بهم اشاره کرد که هیچی نگم)
‌سحر: خوب بگو عوضی
افسانه: خواهر شوهرت کص اش پلمپ و پلمپ فابریک
سحر: چی؟؟ عمرا؟؟؟ کثافت راستشو بگو اذیت نکن؟
افسانه: به خدا میگم ولی تا دلت بخواد از پشت داده ، مشکلش و درد اش هم الکی به شما گفته بود ، انقدر از پشت سکس کرده که عفونت کرده و خارش داره
المیرا ( دکتر ماما ) میگفت هنوز مقعدش باز مونده بود ماهیچه هاش
و وضعیت اش مث فاحشه های شهر نو ست نه به بکارت اش نه به گودی چاه مقعدش
( خنده ای که به خاطر پلمپ بودنش رو لبم نشسته بود با حرفای بعدیش خشک شده بود، چشام گرد و همدیگرو نگاه میکردیم )
سحر : …
افسانه: مامانش ولی انگار ته اش باد نمیده
اونم خواسته بود معاینه بشه همین طوری و چک شه بد نیس
المیرا میگفت فکر کردم شاشیده
شورت اش خیس خیس بود
عمل زیبابی کرده و کلسترول میگن چی میگن خخخخخخ همون چوچول خودمون رو اضافه شو بریدن و کص اش رو تنگ کرده و سکس نداشته خیلی وقته هم جلو و هم عقب
و چوچول اش رو پیرسینگ کرده ولی حلقه و … نداشته فقط سوراخش رو دیده و پرسیده چرا انقدر ترشح دارم؟
المیرا پرسیده همسرندارید؟ گفته چون دلش همسر میخواد
میگفت خیلی حشر ش بالاست و وقتی انگشت کرده تو کص اش
چیزی نمونده بوده ارضا شه
و…

نوشته: صبا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها