داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

تولدی دویاره 18

یکی دوروز بعد رفتم به پاتوقش . اونو ندیدم . از این و اون خبرشو گرفتم ظاهرا یکی دوبار گروه امر به معروفه اونو گرفته بودند . ناامید شده بودم ولی بالاخره بعد از چند روز این ور و اون ور گشتن یافتمش . اسمش بود شیفته .  شی میلی که  واسه خودش دنیایی داشت و می تونست هم مردا رو بگاد و هم زنا رو . ولی نمی دونستم واقعا احساسات درونش چیه . منو که دید اولش نشناخت و ترسید ولی خودمو بهش معرفی کردم و جریانو گفتم -چیه شیفته چرا نمیری خونه تون -هیشکی منو آدم حساب نمی کنه واسم شخصیت قائل نیست . من واسه همه مرده ام . -ببینم نکنه یه وقتی معتاد شی . ببین من درکت می کنم دوستت دارم . -پول یه سیگارو داری بهم بدی ;/;  می تونی از عقب بکنی تو کونم . -اگه واسه اینه که پول در آری کمکت می کنم . اگه می خوای حال کنی بهت حال میدم و می کنم تو کونت . هر جور دوست داری . فقط ازت میخوام کمکم کنی . یه کاری میخوام انجام بدم که به کمکت نیاز دارم -پس بگو کارت گیره واسه همین اومدی سراغم . همه شما مردا مث همین . فکر خودتونین . به خودتون اهمیت میدین . هیچکس و هیچ چیز واستون اهمیتی نداره . همه آدما این جورین . فکر کردم که دلت واسم سوخته .-ببین شیفته من دوستت دارم واست احترام قائلم . حالا یه کاری از دستت بر میاد بخوای واسم انجام بدی تازه بهت پول هم میدم گناهه ;/;  باشه حالا که تو این بر داشتو داری من ازت چیزی نمیخوام . بیا این ده هزار تومنو داشته باش . بازم بهت سر می زنم . اینم شماره موبایل من . من خودم درد کشیده ام نامرد نیستم . می دونم چی می کشی . داشتم می رفتم که خودشو رسوند بهم و گفت بیا بریم کارت دارم . رفتیم تو یه خونه ای و یه آلونکی که موش هم رغبتی نمی کرد که اونجا زندگی کنه . بغلم کرد و بوسید -ممنونم که به من اهمیت میدی . ممنونم که منو به خاطر خودم میخوای و دوستم داری . شلوارشو کشید پایین و گفت بیا با کیرت بکن تو کونم . نگاش کرده و نمی دونستم چیکار کنم -نمیخوای واسش پول بدی . مجانی بکن -ببینم اگه میخوای زیر بار منت من نباشی من همچین فکری نمی کنم -نه هانی منم میخوام حال کنم . منم دل دارم .-ببینم شیفته نکنه یه وقتی بخوای کون منو هم بکنی . من گی نیستم ها . دوست ندارم کون بدم . -نه من همچین فکری نمی کنم . تو هنوز شیفته رو نشناختی . شیفته شیفته آدمای بامرامی مثل توست . هیچی هم بهم ندی من جونمو واست میدم . چون می دونم که تو درکم می کنی . به عنوان یه انسان بهم نگاه می کنی . بهم حال بده . بذار تو کونم . بذار لذت ببرم . خیلی وقته هیشکی منو نگاییده . نمی دونم چرا . شاید واسه اینه که وقتی دارن منو میگان کیر منو می بینن که از اون زیر آویزونه .. اونو بوسیدم و سینه هاشو میک زدم و کیرمو کردم تو کونش . خیلی راحت رفت . اونم مثل یه زن داشت حال می کرد . نمی دونم این جور گاییدن و گاییده شدن چه لطفی واسش داشت . ولی همینو حس می کردم که با تمام وجودش داره لذت می بره . چقدر به محبت نیاز داشت . خونواده اش طردش کرده بودند و اون عشق می خواست زندگی میخواست . راستی گناه اون چی بود ;/; گناه هدیه چی بود . گناه اونایی که نفس می کشن و نمی تونن زندگی کنن چیه ;/; موقع گاییدنش هر چند بهم لذت هم می داد تا می تونستم سعی می کردم شور و حال خودمو نشون بدم . آب کیرمو هم تو سوراخ کونش خالی کردم . بعدش جریانو واسش تو ضیح دادم و اونم بهم قول کمک داد . اینو هم بهم گفت که یه رزمی کاره و این جور زندگی کردن باعث شده یه خورده بره تو این مسائل تا کسی حالشو نگیره -خوب شد شیفته این جوری میشه چنگیزو چهار میخه اش کرد . رفتم واسش لباس خریده و تر و تمیزش کردم . هنوز پوند هایی رو که از انگلیس آورده بودم بیشترشو داشتم . هرچند پدرم با همه بیرحمی هاش بازم بهم پول می داد و سخت نمی گرفت . برنامه رو واسه یکی از این شبها جور کردیم . منم یه بهونه ای آورده و به مامان هایده گفتم که امشب جایی دعوتی هستم . اونم با این که می ترسید قبول کرد که من برم تا شاید این جوری جامعه منو راحت تر قبول کنه . هر چند دیگه کاملا مرد شده بودم.همه مون آماده بودیم . لحظات انتقام فرارسیده بود . خوب که غذامونو خوردیم و گفتیم و خندیدیم مرسده زنگ زد واسه چنگیز که زودتر بیاد خونه که یه دزد تو یه گوشه از خونه قایم شده و اون می ترسه .. من مرسده و کوکب رو طناب پیچشون کردم و به اتفاق شیفته شی میل منتظر چنگیز شدیم . مرد خونه خودشو خیلی زودتر از اونچه که فکرشو می کردیم رسوند . به محض این که پاشو از در گذاشت داخل شیفته جلوش ظاهر شد و اون که یه زنو دید اولش فکر کرد دوست مرسده هست هر چند قبلا ندیده بودش ولی تا بیاد به خودش بجنبه شیفته دستشو گرفت و اونو یه دور گردوند و محکم انداختش زمین . من و شیفته دست و پاشو بستیم و بردیمش طرف اتاق حالا دیگه یواش یواش وقت انتقام  بود و ما باید کارمونو شروع می کردیم . چنگیز با تعجب به من نگاه می کرد . باورش نمی شد که همسایه قدیم داره با اون این رفتارو می کنه . -خب چنگیز خان چه طوری ! شنیدم به زنت مرسده گفتی که قبل از عروسی خلاف نداشتی . ببینم دخترای بیچاره رو بردن به یه خلوت و به زورکردنشو چی میگن . چنگیز با ایما و اشاره می خواست که دهنشو باز کنیم تا جواب بده -ببینم هدیه یادته که دوبار بهش تجاوز کردی ;/; سرشو به علامت نفی تکون داد -عوضی اون هدیه منم منی که امروز مرد شدم و اون روزا از ترس نمی تونستم حرفی بزنم . جریانو مو به مو تعریف کردم . هر چند همه رو می دونست ولی خواستم پیش بقیه مفتضحش کنم . سرشو انداخت پایین و من رفتم سراغ خوار مادرش و شیفته هم رفت سراغ خود نامردش … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها