داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

تولدی دوباره 54

سمانه عزیزم نههههههه .. فکر نمی کنی زوده ;/; -می خوای بذاریم برای فردا شب .. دست انداختن از این بهتر و جالب تر نمی شد . شورتمو کشید پایین .. وقتی دستشو گذاشت رو کیرم حس کردم که برای اولین باره که می خوام سکس کنم . منم شروع کردم به در آوردن لباس خواب سمانه جونم . راستش دلم نمیومد که اونو به این زودی لختش کنم . خیلی وسوسه انگیز شده بود . ولی می ترسیدم بازم یه متلک دیگه بارم کنه . چند دقیقه بعد فقط یه شورت نازک و خیلی فانتزی پای سمانه بود . سمانه خوشگل من . حداقل استرس پاره کردن و بر داشتن بکارت اونو نداشتم . حالا اون دراز کشیده بود و من روش تسلط داشتم . -سمانه دوست دارم باهات حال کنم . نمی خوام به این زودی  کیرمو فرو کنم توی کست .. -ببینم نکنه می خوای تا فردا شب طولش بدی .. -حالا یه ساعتو که  جا دارم . چقدر امشب دستم میندازی . -چه دست انداختنی عزیزم . اصلا هم این طور نیست . آحه منم هوس دارم منم دلم می خواد . منم نگرانم . -حالا میذاری حالمونو بکنیم یا نه ;/; حقش بود که با هم قهر باشیم -هانی بد جنس تو که داشتی خودتو واسه من می کشتی . همین حالا هنوز هیچی نشده دلتو زدم ;/; هنوز کاری نکرده ;/; -خب شاید اگه مزه شو بگیرم بهتر شم -من همینو دارم میگم .. من به کار خودم ادامه دادم . دهنمو گذاشتم رو شورت زن خوشگلم .. شورت خیس شده از هوسشو گذاشتم توی دهنم . با یه آهنگ تو دهنی رفته بودم به استقبال سکس -هااااااانیییییی چیکارم داری می کنییییی پاهاشووسط بدنشو به طرف بالا حرکت می داد تا کسش با دهنم تماس بیشتری داشته باشه .. اونم از این که کوسشو میک بزنم خوشش میومد .. دیگه وقت پایین کشیدن شورتش بود .. دستاشو گذاشته بود رو سینه هاشو باهاشون ور می رفت . -اوووووهههههه نههههههه عزیزم .. هر کاری می کنی بکن .. یه کاری بکن دیگه .. منو از این حال در بیار .. -چی میگی سمانه میگی ولت کنم ;/; -نههههه نهههههه ادامه بده .. شورتشو در آوردم .. آخخخخخخ چه کوس کوچولویی داشت . ناز بود . هیکل تپل با کوسی ناز و کوچولو و تپل .. انگشتو رو اون خط وسط کسش گذاشته باهاش بازی می کردم . این بار بین کس اون و دهن من می تونست که  فاصله ای نباشه .  . حالا دیگه هر دومون کاملا بر هنه بودیم . سکس با عشق .. لذتی با آرامش زندگی با یک دنیا عشق .. سکس به پایان می رسد اما عشق ادامه دارد .. آفرین به تو هانی هنگام عملیات واسه خودت یه پا ادیب شدی . بعد از این که با وسط کس سمانه بازی کردم انگشتمو دور کس گردوندم-جاااااان .. چقدر تازه و براق و سفیده . جون میده تا فرداشب تستش کنم و بعد برم سر اصل مطلب .. -هانی نه .. نه … باهام این کارو نکن . بیشتر آتیشم نزن . خواهش می کنم . دهنمو رو کس عشق گلم همسر قشنگم سمانه قرار دادم . -سمانه جوون جوووووووون این چیه که تو داری .. کس یه نوزاده ..  لبه های کسو به دو طرف می کشیدم اصلا چوچوله هاش حالت نداشت . اندازه اش کوچولو بود . با این حال زبونمو می کشیدم روش و بیشتر قسمت بالاشو که می تونستم یه خورده شو تو دهنم جا بدم و بکشمش میک می زدم .. -بخور بخوررررشششش .. ولم نکن .. ولم نکن .. پاهاشو به دو طرف صورتم فشار می داد و منم فشار روی کسشو زیاد تر می کردم . -هانی دیگه وقتشه .. وقتشه که کیرتو بکنی توی کسسسسم .. منو بکن .. بکن .. رنگش پریده بود . هیجان داشت . طوری نشون می داد که انگاری   این اولین سکسشه و تازه می خواد راه کسش باز شه .. هرچه بود من اونو با این شرایط قبول کرده بودم  واسم مهم نبود که در گذشته چیکار کرده .. خودمو بالا کشیدم . به چشای خوشگلش نگاه کردم . کیرمو گذاشتم وسط کس سمانه و لبامو به لباش چسبوندم . خواستم با یه فشار کیرمو بکنم توی کسش که دیدم داره میگه آهاااااییییییی پسر کجا با این عجله دیر اومدی و زود می خوای بری ;/; -چی داری میگی سمانه خودت این همه عجله داشتی که کیرمو بکنم توی کست . حالا واسه ما ناز داری ;/; -پسر مگه نمی دونی که یه زنی وقتی که برای اولین بار می خواد سکس کنه و یه چیزی هم به نام پرده بکارت اون داخل داره باید جنتلمنانه اونو کرد ;/; .. اون با یه جمله همه چیزو برام تشریح کرد .. مثل نویسنده ای که می خواد همه چی رو تشریح کنه تا هیچ معمایی واسه خواننده هاش نذاره با یه عبارت همه چی رو گفت .. گفت که یک دختره بکارت داره با کسی سکس نداشته . یعنی این که اصل اصله .. -سمانه .. جدی میگی ;/; باورم نمیشه .. دروغگو .. دروغگوی دوست داشتنی .. بهترین دروغی بود که در عمرم شنیدم . یعنی اون دروغی رو که گفته بود من دختر نیستم . در حالی که دختر یا دوشیزه بود  -و لذت بخش ترین دروغی که در تمام عمرم گفتم . البته من عادت به دروغگویی ندارم . می خواستم تو رو امتحانت کنم . ببینم تا چه حد دوستم داری . ببینم باهام راه میای یا نه . ببینم منو به خاطر خودم می خوای یا یه سری اصول دست و پا گیر دیگه .. -سمانه خوشحالم خوشحالم .. -واسه این که من دوشیزه ام ;/; -نه … واسه این که در امتحان تو قبول شدم . البته واسه دوشیزگی تو هم که بی نهایت خوشحالم ولی در هر دو صورت من یکی واست جون می دادم و میدم -ولی به اندازه من خوشحال نیستی .. منی که بهترین انتخاب زندگیمو داشتم . منی که  مرد زندگیمو از همون اول همراه خودم دیدم . مردی که به خونواده اش گفت که داره با یک زن از دواج می کنه .زنی که بکارت نداره در حالی که داشتم و تا این لحظه هم دارم من آک آکم پاک پاکم .. فوری از رو کسش بلند شده و رفتم لباس بپوشم برم بیرون -کجا داری میری می خوای عروس خانومو بذاری بری ;/; -باید این خبر خوشو به مامان و بقیه بدم .. -بیا این جا حافظ خان ..همه خبر داشتند جز خواجه حافظ شیرازی …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها