داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

تولدی دوباره 40

دیگه حوصله هیچ کاری رو هم نداشتم . فقط تو خیابونا قدم می زدم . و به این فکر می کردم که  من و اون دو دنیای متفاوت از هم داریم و نمی تونم به اون دل خوش کنم . همون جوری که اون وقتا  دوستی و صمیمیت با اون واسم یه رویا بوده حالا هم عشق اون واسم یه رویاست . بی خود فکر می کردم که اون می تونه منو به رویاهام برسونه و آخرین اندوه و حسرت گذشته و خاطره تلخمو از بین ببره . نمی دونم چرا اون روزا خیلی دوستش داشتم . شاید  جور گناهمو می کشیدم شاید تقاص کارای بدی رو که انجام داده بودم پس می دادم . رابطه با مرسده کوکب و فک و فامیلا .. ولی حالا چی .. اونا رو وقتی انجام داده بودم که سمانه ای نبود . مثل دیوونه ها به این و اون تنه می زدم و عین مجنون شده بودم . مجنون سر به بیابون گذاشته بود و من در یه خیابون شلوغ و پر ترافیک قدم می زدم . از این سمت به اون سمت اصلا توجهی به ماشینا نداشتم . نمی دونم  هیچ ماشینی   بهم نمی خورد . یکی دو نفر سرشونو آوردن بیرون   و منو بستن به فحش . یکیشون گفت هی داداش مگه عاشقی ;! این یکی زده بود به هدف . راست می گفت من عاشق بودم . خوب تشخیص داده بود . یه وقتایی که به یکی متلک مینداختن و می گفتن عاشقی شاید درک نمی کردم که چی میگن ولی حالا خودم به خوبی متوجه بودم که درد عاشقی چیه .. سمانه بد جوری بهم توپیده بود . شاید حق با اون بود ولی من ازش انتظار این بر خوردو نداشتم . وقتی رفتم اون طرف خیابون یهو دیدم یکی جلوم ترمززد نه .. خدای من .. سمانه .. اینجا چیکار می کرد . اون که باید توی مطب می بود و به بیماراش می رسید . نتونستم سوار نشم . درسکوت به سمت نامعلومی می رفتیم . -فکرکردم حالت خوب شده نمی دونستم اخلاق بچه ها رو پیدا کردی . اصلا فکرشو کردی الان چند تا مریض  رو جا گذاشتم و به یه بهونه اومدم سراغ تو ;/; چند بار گمت کردم . مگه هر جایی میشه دور زد و تو هر خیابونی میشه رفت ;/; -چرا اونایی رو که باید بهشون مشاوره می دادی به امان خدا ول کردی -واسه این که باید به یکی از مریضای دیگه سرویس می دادم . -که این طور ممنونم خانوم دکتر -نگفتی واسه چی یه میلیون ازم نگرفتی .. این روزا یه شوهر واسه زنش یه همچین کاری نمی کنه .. -ولی یه عاشق واسه عشقش می کنه .. یه لحظه رنگش پرید و اگه به خاطر ترس از تصادف نبود سرشو مینداخت پایین . چند دقیقه رو به جلو و در سکوت همچنان می رفتیم . -نشنیدم چی گفتی ;/; .. اصلا بهش نمیومد که فیلم بازی کنه -خیلی خوبم شنیدی  . اگه متوجه نمی شدی همون موقع ازم می پرسیدی .. زنگ زد به مطب و به منشی گفت که یه جوری از بیمارا عذر بخواد و عذرشونو بخواد . یعنی من این قدر براش مهم بودم که اون این کارو برام انجام داده بود ;/; دو تا چک تضمینی صد تومنی از جیبم در آورده و گفتم خانوم دکتر اینم خسارت امروزتون . اگه بیشتر میشه بفر مایید . -پولو بهم پس داد و گفت هنوز چهار تا بعد از ظهر دیگه بهت بدهکارم . -پس این جوری میخوای جبران کنی ;/; نمی دونستم این مسیر هایی رو که انتخاب کرده ما رو به کجا می رسونه . اصلا نمی تونستم مسیر ها رو تشخیص بدم . ماهرانه کوچه پس کوچه ها رو پشت سر میذاشت و سر انجام جلو خونه اش وایساد .. -بیا بالا کارت دارم . من دوست ندارم مدیون کسی باشم . دلم گرفته بود . یعنی اون راستی راستی نشنیده که من چی بهش گفتم ;/; اون احساس منو درک نکرده ;/; اون نمی دونه و نفهمیده که من با تمام وجودم عاشقشم /; در برابرش احساس ضعف می کردم . دلم بدجوری گرفته بود . نمی دونستم می خواد چیکار کنه .. -هانی خان تازه که تو ماشین بودیم یه چیزی بهم گفتی که ادامه اش ندادی -شما که نشنیدی -تو هم که فهمیدی من شنیدم .. -یه چیزی گفتم همین جوری از رو شکم سیری -ولی من فکر کردم تو گرسنه اته -وقتی دیگران سیر باشن منم مجبورم سیر باشم خانوم دکتر وقتی که یه مریض میاد پیش شما می تونه صادقانه حرفاشو بزنه . درسته ;/; -خب معلومه .. -پس منم صادقانه به شما میگم که دوستتون دارم . عاشقتون هستم . ولی دنیای ما با هم فرق می کنه . یه اشتباهی کردم که متوجه اشتباهم شدم . شما نشنیده بگیرین -یعنی دیگه عاشق اونی که بودین نیستین ;/; آدم به اونی که علاقمنده این جور کتابی و رسمی اظهار عشق می کنه ;/; -اگه طرفش یه پزشک و مشاوری باشه که جز به خودش به هیچی فکر نمی کنه آره . -خود خواه . من به خاطر کی امروز مطبو ول کردم ;/; -به خاطر این که حس کردی تلاشت رو یکی از بیمارا اثر نکرده واسه این که اعتماد به نفستو بالا ببری و روحیه ات کسل نشی اومدی دنبالم . . یه جوری بهم نگاه کرد که خشمو توی چشاش می دیدم . مثل یک ماده پلنگ زخمی شده بود . انگاری می خواست گازم بگیره و منو بدره . اشتباه نکرده بودم .. بهش گفتم غرورت اجازه نمیده که شکستو قبول کنی . اینو که گفتم آنچنان سیلی به گوشم نواخت که یه لحظه سرم گیج رفت . سرمو انداختم پایین . سمانه خیلی بدتر از اون روزا شده بود . … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها