داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

تصور نسترن

سلام دوستان
من با سایت انجمن کیر تو کس یکی دو ماهه آشنا شدم اما تقریبا معتادش شدم.
خاطره ای که میخوام بنویسم سکسی کامل نیست اما حداقل واقعی هستش و توی عید برام اتفاق افتاده.
اسمم یاسین هست و 17 سالمه و اهل تهران. تنها فرزند خوانواده هم هستم. چهره ام هنوز مردونه نشده و البته قیافه م بد نیست.
وضع مون بد نیست و پدرم وکیل هست .
یه دوستی پدرم داره به اسم اقا مرتضی که از زمان دانشگاه با هم بودن و الان هم رفت و آمد خوانوادگی داریم.
اهل شمال هستن.
جای دیدنی هست.
خودشون کرج زندگی میکنند اما یه خونه توی یکی از روستاهای اسالم دارن. این روستا لب دریا هست و زیباییش هم اینه که بکر و دست نخورده هست و اصلا جای توریستی نیست. حتی ساحلش هم ایمن سازی نشده.
یکی دو بار تا به امسال اونجا رفته بودیم.
اقا مرتضی دو تا دختر داره یکی ش دبستانی هست و اون یکی هم راهنمایی به اسم دنیا و مونا. اسم همسرش هم نسترن هست.

امسال هم عید رفتیم خونشون توی شمال. وقتی رسیدیم اونجا شب بود و شام رو خوردیم و من خسته بودم رفتم طبقه بالا که در اختیار ما گذاشته بودن خوابیدم.
صبح از خواب که بیدار شدم بعد از صبحانه رفتیم لب دریا.
هیچ کسی نبود لب آب. گفتم که یه روستا لب دریا که از جاده اصلی هم خیلی فاصله داشت .برای همین توریستی نبود. من و بابا و آقا مرتضی رفتیم توی آب. هوا سرد بود. اونهایی که منطقه اسالم رفتن میدونن. اونجا مثل بقیه مناطق ساحلی نیست که زیاد شرجی باشه.چون نزدیک اونجا کوه هم هست و حتی تا خلخال و اردبیل یک ساعت بیشتر فاصله نداره.برای همین سرد بود.
یکی دو ساعت تو دریا بودیم و ظهر برای ناهار رفتیم .ناهار رو خوردیم و رفتم یکی دو ساعت استراحت کنم.
از خواب که بلند شدم سرم داشت میترکید و از سر درد نمیتونستم تکون بخورم. دیدم گلوم هم بدجوری درد میکنه و سرفه هم دارم.
به زور مامان رو صدا زدم. از اتاق کناری اومد و دید حالم بده.
عصر بابا و اقا مرتضی بردنم شهر پیش دکتر.
وقتی برگشتیم شب شده بود .شام هم میل نداشتم یه سره رفتم بالا و گرفتم خوابیدم.
صبح با صدای مامان از خواب بلند شدم .با بی حالی پرسیدم چی شده.؟ گفت داریم میریم شهر برای خرید. میای؟
گفتم نه حال ندارم.شما برید. همون لحظه صدای نسترن خانم اومد و به مامانم گفت مریم خانم شما برید. من حواسم به یاسین هست. مادرم هم خیال ش راحت شد و رفت.
باز دو سه ساعتی خوابیدم . وقتی بیدار شدم نزدیک ظهر بود.
بدنم درد میکرد.لباس برداشتم که برم یه دوش بگیرم. نزدیک حموم که شدم دیدم صدای آب از توی حموم میاد.
فهمیدم نسترن رفته حموم.
من رفتم توی فکر.حتما میدونین که پسرایی به سن من که تازه بالغ شدن قوه تخیلشون قوی هست .
برگشتم توی اتاق و داشتم پیش خودم تصور میکردم نسترن رو.
بعد چند دقیقه صدای در حموم اومد که دیدم.فهمیدم اومد بیرون.
منم دوباره لباس رو برداشتم که برم حموم . توی راه نسترن رو هم دیدم.
تا حالا اینقدر بهش دقت نکرده بودم.
چهره زیبایی داشت.اما چیزی که خیلی نسترن رو خاص میکرد رونهای کشیده و بلندش بود. چون قدش تقریبا 170 بود رونهاش خیلی قشنگ بودن.
منم تا حالا ندیده بودم هیکلش رو چون جلوی بابام با چادر میومد. اما الان دیدم یه شلوار استرچ آبی تنگ پوشیده بود که پاهاش توش خودنمایی میکرد. یه پیرهن مردونه هم پوشیده بود.پیرهنش گشاد بود برای همین خیلی اندام سینه ش معلوم نبود. فکر نمیکردم اینقدر راحت جلوی من بیاد.
همه اینها توی یک لحظه اتفاق افتاد.
سلام کردم.نسترن هم جواب داد. بهش گفتم بدنم درد میکنه میخواستم اگه میشه برم یه دوش بگیرم.
اونم گفت عیبی نداره اما الان من حموم بودم آب سرد شده یه ده دقیقه صبر کن.
منم برگشتم توی اتاق و روی تخت خوابیدم.پتو رو هم کشیدم روم و از روی شلوار کیرم رو میمالیدم.آخه خیلی جذاب بود .
بعد چند دقیقه یه دفعه دیدم نسترن در اتاق رو زد و اومد تو. منم خودم رو قبلش سریع جمع و جور کردم.با همون لباس ها هم بود.بدون روسری.موهای مشکی بلندی داشت.خیلی جذاب بود.هم چهره ش هم هیکلش.
یه لیوان شیر و یه مقدار بیسکوییت آورده بود برام. تشکر کردم.نشست روی تخت و حالم رو پرسید. منم گفتم خیلی بهترم اما احساس کوفتگی میکنم.
گفت بری حموم یه دوش بگیری بهتر میشی.
بعد از درسای دبیرستانم پرسید و اینکه برای کنکور برنامه دارم یا نه.آخه خودش دبیر شیمی دبیرستان بود.
مشغول صحبت بودیم و که یه لحظه متوجه شدم از یکی از دکمه های وسطی پیرهن مردونه ای که پوشیده بود باز هست و بدنش و قسمتی از برآمدگی سینه ش معلومه. سرم رو سریع انداختم پایین. یه لحظه که نگاهم به بدنش افتاد خودش فکر کنم فهمید. منم خیلی خجالت کشیدم و سرم رو پایین انداختم و خودم رو بیسکوییت ها مشغول کردم. چون جای مادرم بود و نمیخواستم احساس کنه مجذوبش شدم اگر چه واقعا مجذوبش شده بود.
اما دیدم آروم دکمه ش رو بست.فهمیدم متوجه شده.یه چند لحظه توی سکوت بودیم و بعد بلند شد و لیوان شیر رو برداشت و از اتاق بیرون رفت.
منم لباسهام رو برداشتم و رفتم حموم.
از وقتی هم که بعد حموم دیده بودمش پیش خودم میگفتم میرم حموم با فکر و تصور نسترن یه حالی میکنم.
توی حموم لباسهام رو که توی سرحموم در آوردم و وارد فضای حموم شدم یه چیزی دیدم که کلی کیف کردم.
یه شرت و سوتین توری مشکی که از روی دوش آویزون بود.معلوم بود برای نسترن هست.
شرت رو گذاشتم روی کیرم و سوتین رو هم بو میکردم و یه حال مشتی با تصور نسترن که روی کیرم بالا پایین میرفت توی شرت و سوتینش کردم.آخرشم آبم ریخته شد رو شرتش.
ای کاش میتونستم یه سکس کامل با نسترن داشته باشم.
دوستان لطفا، خواهشا، جون مادرا تون فحش ندید. خودتونم هم سن من بودید با تصور زنها حال میکردین.
ممنون

نوشته: یاسین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها