داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

یکسال با نیلوفر

سلام اسمم بهزاد والان بیست وشش سالمه
داستانی روکه میخوام براتون بگم داستان آشنایی من ونیلوفره که بیش از یکسال باهم بودیم
من دانشجوی سال آخرمکانیک توی دانشگاه تهران بودم وباچندتاازدوستام توی خوابگاه زندگی میکردیم من چندوقتی بودکه برنامه نیم بازروروی گوشیم نصب کرده بودم وگاه گداری چت میکردم
یه روزیکی ازدوستام اومد پیشم وگفت چیکارمیکنی منم بهش گفتم برنامه چت نصب کردمومواقعی که حوصله ام سرمیره میرم تو چت که اونم کنجکاوشدوگفت واسه منم میتونی نصبش کنی ومنم نصب کردم واونم شدجزبچه های نیم باز
یه روز اومدپیشموگفت بایه دختره توچت آشناشده وشمارشوگرفته ولی هرکاری میکنم نمیادببینمش
میگفت دختره براش خالی بسته که میخوادبره خارج وازاین حرفاولی درعوض میخوادبایکی آشناش کنه که حسابی بهش حال بده
دوستم ازدختره شماره اونیکی روگرفته بودویه روزهمینجوری بهش زنگ زداونم صحبت کردوخلاصه چندوقتی باهم بودن
تااینکه یه روزعلی همون دوستم که گفتم اومدپیش منوگفت داره انتقالی میگیره بره اهواز آخه بچه اهوازبود بهم گفت شماره نیلوفر رو بهت میدم هواشو داشته باش
منم شماره روگرفتم
یه صبح جمعه بودزنگ زدم به نیلوفرسلام واحوالپرسی وگفت شما
منم خودمومعرفی کردموگفتم که شمارتو همینجوری گرفتم
راستش بعدازاولین بارکه زنگ زدم بهش دیگه جوابمونداد
یه روزسر کلاس بودم که اس دادسلام شما چند بار زنگ زدیدمیشه معرفی کنیدمنم گفتم ببخشیدچندوقت پیش اشتباهی شمارتون روگرفتم
گفت میتونم اسمتون روبپرسم منم گفتم قبلاخودمومعرفی کردم اسمم بهزادبیست وچهارسالمه
اونم گفت منم نیلوفرم بیست وپنج سالمه ازآشنایتون خوشوقتم
اس دادن وزنگ زدنامون شروع شداولش بخاطرسرگرمی باهم اس بازی میکردیم ولی یواش یواش به هم وابسته شدیم
یه روزبهم گفت میخوای هموببینیم منم گفتم خیلی اشتیاق دارم ببینمت
قرارگذاشتیم یه روزصبح که من کلاس نداشتم برم ببینمش
بهم گفت که من یه دوست دارم به اسم سارامیریم خونه اونااولش قبول نکردم ولی بعدبه اصرارگفت که نترس چیزی نمیشه وخلاصه قبول کردم بریم خونه دوستش
اینم بگم که من ونیلوفرخیلی باهم راحت شده بودیم وحرفای سکسی میزدیم وگاه گداری سکس تل میکردیم
خلاصه روزملاقاتمون رسیدمن حسابی به خودم رسیدموبهش زنگ زدم اونم آدرس دادگفت توخیابون اول ببینمت اگه خوشم اومدازت بعدش میام میبینمت
رفتم محله تهرانپارس آدرس بهم دادگفت دم یه بنگاه مسکن وایسا
منم چنددیقه ای اونجاوایساده بودم دیدم خبری نشدنیلوفرهم تلفنشوجواب نمیدادخواستم برم دیدم یه خانم چادری وکاملا محجبه ازپشت بهم سلام کردوگفت آقابهزاد
منم که جاخورده بودم سلام کردموگفتم بله نیلوخانم که خندیدوگفت بله باهم دست دادیم وبهم گفت بیادنبالم رفتیم داخل یه کوچه بهم گفت میتونم دستتوبگیرم منم ازخداخواسته گفتم حتماچندقدمی رفتیم جلوتردیدم یه خانم دیگه وایساده بودتامارودیدسلام کردونیلومعرفی کردکه ایشون ساراهستن وقراره بریم خونشون
راستش اولش حس خوبی نداشتم ولی نیلوفرروکه نگامیکردم میگفتم به قیافش نمیخوره که بخوادکارخلافی انجام بده
رفتیم خونه سارانیلوفربهم گفت چنددیقه بشین الان میام ساراهم چای ومیوه آورد
یهونیلوفرکه رفته بودتوی اتق اومدبیرون دیدم یه تاپ تنشه باشلوارواومدنشست پیش من
من خیلی جاخورده بودمودست وپاموگم کرده بودم که بهم گفت چیه آقابهزادترسیدی منم گفتم نه فقط جاخوردم آخه شماخیلی محجبه بودیدگفت مگه چیه مگه من دل ندارم چنددیقه پیشم نشست من کاملا بدنم داغ شده بودسارابهمون گفت اگه حرفی داریدبریدتواتاق راحت باشید
سارابچه رشت بودوکاملا لحجه داشت ونیلوفربچه تبریزبود
کاملا سفیدباقدی بلندوتپل بود
مارفتیم تواتاق یکم صحبت کردیم دست نیلوفرروکه گرفتم دیدم اونم خیلی داغه ازش پرسیدم چراانقدداغی که جواب دادبه همون خاطرکه توداغی
تااینوگفت بغلش کردمولبشوگرفتموشروع کردم بخ خوردن لبش
یهوخودشوکنارکشیدوباصدای لزون گفت چیکارمیکنی دیوونه منم گفتم خیلی وقته منتظره این فرصتم یکم لباشوخوردموسینه هاشومالیدم که دوتامون حسابی رفتیم توحس بهش گفتم میخوای لخت بشیم من توروبمالم توام منواولش قبول نکردولی من خیلی اصرارکردموگفتم خیلی حشریم خوابوندمش ودرازکشیدم روش دستموبردم توشورتش دستم خیس خیس شدآروم شلواروشورتشوکشیدم پایین وسرکیرمومالیدم به کوسش خیس خیس بود
اونم حشری شده بودشدیدگفت چیکارمیکنی گفتم میخوام اول توروارضاکنم گفت بکن توش
یهوجاخوردم
خیلی حشری بودم گفتم مگه اوپنی گفت آره بکن توش که منم سرکیرموگذاشتم داخل کوسشوفشاردادم توش کوسش تنگ بودوخیلی هم داغ وشهوتی داشتم ارضام میشدم که یهواون گفت دارم ارضامیشم وقتی ارضاشدمنم سریع کشیدم بیرون وآبموریختم روی شکمش
یهوبه خودش اومدوگفت خیلی بدی وچرااینکاروکردی وپاشودخودشوجمع وجورکردمنم تواین فکربودم که چرااوپن بود ازش پرسیدم چرااوپنی
گفت من شوهردارم
قلبم وایساد عرق سردی ازکمرم اومدپایین
خیلی جاخوردم
گفتم چرابهم چیزی نگفتم که اونم گفت نمیخواسته کاربه اینجابرسه
خیلی ازخودم بدم اومدوباعصبانیت زدم بیرون
تاچندروزنه جوابشودادم نه تماس گرفتم
یه روزیه شماره ناشناس بهم زنگ زدجواب دادم دیدم نیلوفره بهش گفتم فراموش کن ودیگه زنگ نزن
گفت توروخداقطع نکن من همه چیزوبرات توضیح میدم
منم گفتم چیوتوضیح میدی تویه جنده ای وازاین حرفا
گفت شوهرم چدوقته منوبچه اموول کرده ورفته
گفتم بچه هم داری گفت آره یه پسره پنج ساله
داستان زندگیشوبرام تعریف کردگفت شوهرش عاشق یه زن دیگه شده وچندماهیه که ول کرده ورفته
گفت من وقتی تورودیدم عاشقت شدموازاین حرفا
راستش منم خیلی ازش خوشم اومده بودوبهش وابسته شده بودم
دوباره باهاش شروع کردمواس وزنگ واین حرفا
یه روز اس داد دلم برات تنگ شده میای ببینمت
گفتم باشه بیاتابریم بیرون
گفت نه آدرس خونه امواس میکنم بیاخونه
راستش منم خیلی ازسکس باهاش لذت برده بودم
قبول کردموآدرس روبرام فرستاد
رفتم خونش وباهم کلی حرف زدیم وگفت من ازوقتی دیدمت عاشقت شدمومنم گفتم منم ازت خیلی خوشم اومده
شروع کردیم به لب گرفتن آروم آروم لباشومیخوردم بعدرفتم سراغ گردنش آروم رفتم پایین روسینه هاش وای سینه هاش محشربودن سفیدوتپل وقتی میخوردمشون داشت آه وناله میکردیهوازش پرسیدم راستی پسرت کجاست
اونم گفت گذاشتمش خونه سارا
دوباره سرموگذاشتم روسینه هاشوحسابی خوردم
بعدرفتم سراغ کوسش
کوس تپل وسفیدوبدون مویی داشت
تازبون زدم به کوسش یه آه کشیدوگفت جووون بخورش برام بخورشوبکنش حسابی باحرفاش حشری ترم میکرد
آروم اومدم توچشماش نگامیکردم شهوت توشماش موج میزدسرکیرموگرفتوگذاشت توکوسش وای چقدداغ بود
گفت بکن این کوس لامصبو دیوونم کرده ازبس کیرمیخوادمنم تاته فروکردم توکوسش تندتندتلمبه میزدم چندبارارضاشد منم دوبارآبم اومد
اونروزخیلی خوش گذشت کم کم نیلوخیلی بهم وابسته شده بودوهمش میگفت بیاباهم ازدواج کنیم ومنم میگفتم توکه طلاق نگرفتی هنوز ومیپیچوندمش
یه روز که رفتم پیشش گفتم ازعقبم میخوام گفت نه اصلاحرفشونزن
منم کلی خواهش والتماس ازاونم انکار تااینکه گفتم اصلامیرموبیخیالت میشم که مجبورشدقبول کنه
کونش خیلی تپل بود با یه سوراخ تنگ وصورتی باورتون نمیشه حتی یه موهم توبدنش نبودرفت روغن بدن آوردگفت خیلی نامردی حداقل بااین چربش کن منم روغن روریختموچربش کردم حسابی کیرمم حسابی چرب کردموگذاشتم درسوراخ کونش آورم فشاردادم توش وای خیلی تنگ بودتونمیرنت که یه فشارمحکم تردادم اونم یه جیغ کشیدوبه خودش پیچید
حالاکیرم توکونش بود حالانکن کی بکن تندتندداشتم میکردم نیلوهم جیغ میزدوآبم داشت میومدکه همشوریختم توش
چندوقت بعدکه میرفتم پیشش همش کونشوطرفم میکردومیگفت عزیزم ازکونم میخوای منم ازخداخواسته میگفتم حتما
جوری شده بودکه اولای سکسمون بایداول ازکون میکردمش بعدکوسشومیکردم
یه روز بهم اس دادوای بهزادکونم خیلی میخاره گفتم چراعزیزم گفت کیرتومیخواد
نیلوفرکونی شده بواونم حسابی
دیگه کونشوانقدکرده بودم گشادشده بودوفقط دوس داش آبموبریزم توکونش
یکسال به همین منوال گذشت راستش نیلوفرانقدمنودوس داشت که حاضر شد سارا رو هم بیاره تا من بکنمش
یکی ازدوستاشم آوردومن کردم بهم میگفت فقط ازم جدانشو
یکسال بعدمن درسم تموم شدوراهی اهوازشدم
نیلوفرمیخواست دق کنه
ومنم…

نوشته:‌ بهزاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها