داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کس لیسی شرطی

میدونین راستش من نمیخوام مثل بعضیا 1 داستان بنویسم که خودم توش پولدارم و کیرم 60 سانته همه فامیل بهم کس دادن وقتی میرم تو دخترا همه میمیرن برام و…

1 دختر تو فامیل هست که خیلی باحاله با 1 بار مالیدن کس داد بهم. راستش 1 داستان جالب دارم از سکس منو دختر خاله مامانم که 1 سکس خیلی کوچولوئه:
روزا همینجوری داشت میگذشت منم تازه 13 سالم بود بهترین دوستم دختر خاله مامانم بود که به اختصار میگفتم دختر خاله اسمش مریم بود 11 ساله بود من تازه اون زمون یک دونه ps1 با هزار زحمت و مشقت و 10 سال پول جمع کردن خریده بودم تو خونواده ام به منقل معروف بود.(آخه مثل تریاک بود واسمون) چند تا بازیم داشتم که مهم ترینشون ((تیکن)) بود منو دختر خاله مریم همیشه جلو چشم بزرگا بازی میکردیم.بچه که بودیم اتل متل بزرگ که شدیم ps1 خلاصه بعضی وقتا روی بستنی شرط میبستیمو خلاصه منو دختر خالم از دنیا بیخبر بودیم کلا تو باغ سکس و اینا نبودیم ولی من خیلی از لای پاهش که به شلواراش میچسبید خوشم میومد دوست داشتم 1 روزی بگیرم لیسش بزنم نمیدونستم چه چیز با ارزشیه.خلاصه من که 1.5 سال بود سونی 1 خریده بودم دیگه عادت داشتم هر روز با مریم شرطی از رو چرت و پرت بازی کنم هیچوقتم مثل بعضیا تنها نمیشدیم که انگولکش کنم راستش هیچوقت سینه هاش نمیزد بیرون و اینا… خلاصه بعد مدتها 1 بار ما تو خونه تنها شدیم فکر کنم در طول مدت زندگیم کلا ده یازده بار باهاش تنها شده باشم خلاصه همه برو بچ خونه رفته بودن بیرون خرید اون تنها بود خونه ولی من که قرار بود کلاس باشم کلاسم کنسل شد و خلاصه اومدم خونه داشت مثل همیشه بازی میکرد منم با خنده رفتم گفتم هاااان داری واسه شکست آماده میشی؟؟؟؟گفت آره واسه شکست تو.خلاصه وقتی گفتم سر چی بشرطیم گفت هر چی تو بگی منم 1 کم فک کردم و یادم افتاد چه آرزویی داشتم…خلاصه گفتم اگه من ببرمت هر کاری بگم میکنی اگه تو بردی برعکس.قبول کرد و گفت ولی دیگه نگیا بالشمو باید 2 ساعت زیر سرم نگه داری (آخه تجربه داشت) منم گفتم هر کی زیرش بزنه بی عرضه است. خلاصه من هاوارنگ شخصیت مورد علاقمو برداشتمو بعدش تیممو انتخاب کردم. اونم ادی رو برداشت و بعد آدمای دیگه وقتی بازی میکردیم به لای پاهاش فکر میکردم که چی هست لاشون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دست اولو دومو بردم بقیش یادم نیست ولی آخرش من بردمش.داشتم از خوشحالی میمردم.خلاصه بعد 1 ساعت بحث که تقلب کردیو اینا آخرش قبول کرد که هر چی بگم قبول کنه منم الکی داشتم فکر میکردم وقتی میخواستم بگم که میخوام لای پاهاتو بخورم زبونم قفل میشد دستام میلرزید و خلاصه نمیتونستم بگم مری خیلی دختر مغروری بود یعنی بیشتر از من پسر بود اونجوری که اون نسبت به مامانش غیرتی میشد من نمیشدم خلاصه بعد 1 کم فکر گفتم میخوام 1 کار بد بکنیم…گفت که حتی فکرشم نکن برات از جیب بابات پول بردارم… گفتم نه … گفت چی؟؟؟گفتم میخ…میخوا…میخوام…میخوام زیر شرتتو ببینم. 1 هو عصبانی شد و اخم کرد گفت بیخود من از این کارا نمیکنم.منم گفتم چرا؟؟؟؟گفت نههههه…من گفتم بی عرضه ترسو جرات هیچ کاری نداری… با حالت مسخره گفتم بی عرضه ترسو ترسو ترسو بی عرضه 1 هو گفت خودتییییییی…نمیدونم چه تاثیری روش گذاشت چی شد قبول کرد چی شد که نگفت مامانم گفته که نازمو نشون هیچکی ندمو… که گفت باشه اما 1 شرط داره.گفتم چی؟؟؟؟ گفت توام باید لای پاهاتو نشونم بدی که چیه که بعضی وقتا باد میکنه رفتیم تو اتاق کناری و مری گفت باهم لخت میشیم گفتم باشه و 1و2و3 وقتی من شلوار خونرو دادم پایینو اونم شلوارشو داد پایین وقتی پاهای ظریفشو دیدم دیوونه شدم میخواستم برم نازشون کنم بعد میخواستم بگم شورتتم دربیار که نگاهم افتاد به بلوزش گفتم حالا بلوزا وقتی بلوزو دادیم بالا و در آوردیم سینه های کوچیک تازه رشد کردشو دیدم رفتم نزدیک و گفتم اونم در بیار ولی هیچ کاری نمیکرد منم دیگه نمیتونستم صب کنم و رفتم طرفش سریع شورتشو گرفتمو کشیدم پایین نمیذاشت که با کشیدن افتاد رو زمینو شورتشم در اومد وای چه صحنه خوبی بود گفت که توام در بیار وقتی دستمو زدم به شرتم دودولمو که دیگه باد کرده بود حس کردم وقتی شورتمو در آوردم اونم زل زده بود به کیر کوچول من رفتم پیششو نا خود آگاه حمله کردم به پاهاش با زور بازشون کردمو گفتم بذار ببینمش بعد 1 ساعت جر و بحث قبول کرد لبامو گذاشتم رو کسشو میک زدم واااای چه خوب بود؟؟؟لاشو وا میکردمو لیس میزدم بعد 1 کم گفت نکن قلقلکم میاد اونقد ادامه دادم که خوشش اومده بود خیلی دوس داشتم کیرمو بهش بمالم وقتی مالیدم به کسش احساس خوبی بود اونقد انگولک ش کردمو اونقد مالیدم که آبم اومد(شکر رو کسش نریخت) گفت این چیه؟؟؟؟؟؟گفتم نمیدونم گفت مریض شدی؟؟؟؟؟گفتم نه… ولی دیگه نمیخواستم کوس بخورم.خدا رو شکر شانسی سوراخشو نکردم وگر نه آبرو ریزی میشد و … وقتی لباس پوشیدیم هر دوتامونم در فکر فرقایی بودیم که بینمون بود اون آب سفید چی بود؟؟؟؟؟؟؟و…خلاصه بعد مدتی اون باباش فوت کرد و از پیش ما رفتن ولی دوران خوبی بود 1 خونه 2 طبقه بود که همیشه یه جا بودیم.من از اون وقت به بعد مریمو دوس دارم شایدم باهاش عروسی کنم اما اگه کوسشو کس دیگه بکنه دیوونه میشم. نظر بدین ولی فهش ندین اگه دادینم بدینا راحت باشین.

نوشته: unknown

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها