داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

هر کی به هر کی 136

اون روز مامان واسم سنگ تموم گذاشته بود . تمام دل و جیگرشو ریخته بود بیرون . من نمی دونم چرا با این که این قدر با کیر های مختلف حال کرده بود بازم کیر من واسش یه ارزش دیگه ای داشت .  یه چند روزی که گذشت یه ابلاغیه از دست مادر بزرگ پری به دستم رسید که روز جمعه ناها ررو به طور اختصاصی برم پیشش  .. حتما بازم کسش به خارش افتاده بود . در ضمن بهم گفت که یک سور پرایز هم واسم داره و ازم خواست که روز قبلش اگه دوست دختری چیزی  از این دست دارم باهاش سکس نکنم . ولی این از اون شیطونا بود . مادر جون پری رو میگم . حس می کنم یه جورایی می دونست که الیا جونم به خودش سختی نمیده . مگه خودش نبودکه  وقت و بی وقت باید اونو می گاییدم . وقتی که روز جمعه رفتم خونه شون دیدم که  مثل دفعات قبل زیاد خودشو خوشگل نکرده . -چه عجب مادرجون عزیزم . پریوش خانوم خوبم که امروز خودشو زیاد تر گل ورگل نکرده هر چند برای من تو همیشه خوشگل ترین و ناز ترینی -خوبه حالا نمی خواد این قدر زبون بازی کنی . اتفاقا امروز باید با دو تا حال کنم . تو نفر دوم هستی .. با این که مادر بزرگ سنی ازش گذشته بود و شصت رو هم رد کرده بود هر چند چهل پنجاه نشون می داد ولی از این که به غیر از من خودشو وابسته به یکی دیگه کرده باشه حرصم می گرفت -پری جون حالا دیگه من نمی تونم تامینت کنم دست به دامن غریبه ها میشی ;/; -فدات شم آریا جون . من یک قطره از اون آب حیاط کیرت رو به صد تا مرد دیگه هم نمیدم . اتفاقا اگه الان به خودم نرسیدم واسه اینه که ابتدا باید برم زیر کیر یکی دیگه بعد که می خوام با تو باشم اون وقت بیا و ببین که پری چی شده . عزیزم تو هم وضعی مث منو داری . حالا قبلا اول با هم حال می کردیم حالا گذاشتم آخر کار که شیرینی اون بیشتر باشه . -البته اگه قند زیادی دلمونو نزده باشه . -ببین آریا جون بهمن جوجه رو که می شناسی . پسر دختر عموی بابات میشه . اون با سوزان که یه لقب خوبی هم داشت از دواج کرده . امروز دو تایی شون ناهار اینجان . باید براشون کارت ورود به جلسه صادر کنیم .. وااااااااییییی این سوزان سوزن با اون هیکل لاغر و استخونی خودش چقدر این ور و اون ور می کرد که من باهاش سکس کنم . البته مستقیما بهم نگفت که اونو بکنم ولی تلفن پشت تلفن ..عشوه گری پشت عشوه گری . مثل یه پسر دنبالم راه میفتاد . -آخرشم بهش گفتم که من دوست دختر دارم و نمیشه و از این حرفا . همین یه ماه پیش اونو خیابون دیده بودم . هنوز از دواج نکرده بود . راستش هفته قبل که بابا اینا عروسی دعوت بودند سرم لای کتابم بود که حداقل دیپلم رو بتونم بگیرم و اهمیتی هم ندادم به این که عروسی کیه چون یک ایل و طایفه ای میشه این خونواده ما که حسابش از دستمون در رفته . بهمن جوجه هم که اونم لاغر تر از زنش .. فکر نکنم دو تایی شون صد کیلو بشن . -خب آریا جون شیرینی بده شدی . -نمی دونم ولی با این کیر کلفتی که دارم فکر کنم استخونای سوزان سوزن رو بشکنم . -در عوض منو بگو با این کیر سگ نشان بهمن چیکار کنم . -از کجا می دونی پری جون نکنه قبلا تست کرده باشی -آریا این چه حرفیه که می زنی . فقط تو می تونی از این شوخیا باهام بکنی . راست می گفت . من به پشتیبانی این کیر  گاهی از مرز هم رد می شدم . در حالی که هنوز بزرگتر ها که می خواستند با پری جون حرف بزنن با یه احترام و کرنش خاصی در مقابلش می ایستادند .-آریا جون سوزان بهم گفت که کیر شوهرش سیزده چهارده سانت بیشتر نمیشه و خیلی هم نازکه . -حالا بهش مجوز میدی ;/; -چرا ندم . یه خورده آزمایش هوازی و توانایی کمر و قدرت جلوگیری ازش می گیرم ولش می کنم . ظاهرا باید خیلی چابک باشه .. دقایقی بعد بهمن جوجه و یه زنی وارد شدند . -قبل از این که بهمون برسن پرسیدم پری جون این زنه کیه -این همون سوزانه دیگه . وای چقدر خوشگل شده بود . پنج شش کیلو گوشت گرفته بود و بهش میومد . یه نگاهی بهم انداخت و لبخندی زد و پشتش هم یه ابرو بالا انداخت . مانتوشو که در آورد دیگه هوش از سرم پرید . حواسمو پرت کردم و بی خیال نشون دادم که طاقچه بالا نذاره . یه پیرهن کوتاه یه سره که بالاتر از زانوش بود و خیلی چسبون به تنش کرده طوری که نوک سینه هاش کاملا مشخص بود . سوتین نبسته بود . وووووییییی شاید شورتم پاش نکرده بود . دهنم آب افتاد . گاییدن اون منو یاد کردن آنی مینداخت . آخخخخخخخ چه حالی می داد  یه زن یه هفته عروسی کرده رو با اون کس  تنگش و در حضورمادی و معنوی شوهرش بکنی .. پس از خوش و بش کردنهای اولیه و خوردن یه مختصر  غدای قبل از ناهار تصمیم گرفتیم که  امتحانو بر گزار کنیم . چون پری جون معتقد بود که بعد از ناهار آدم خوابش می گیره با شکم سنگین هم سکس خوب نیست . غذای بابا بزرگ آرمانو دادیم و اونو گذاشتیم به حال خودش . اون دو تا رفتن یه اتاق دیگه و من و سوزان تنها شدیم . -چیه آریا فکر نمی کردی یه روزی منو این جوری ببینی  ;/; خب دیگه چشم بزرگون تنگه دیگه ….. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها