داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

هرکی به هرکی 20


پریسا و آرمیلا از اونایی که در حال گاییدنشون بودند درخواست کردند که محل عشقبازی رو تغییر بدن و دیگه نتونستن تحمل کنن که من خیلی راحت جواب متلکهاشونو میدم . منم کیرمو به طرف کوس منصوره جون هدف گرفتم . محمود خان شوهر منصوره در فاصله چند متری ما قرار داشت . دختر دایی نازم یه لبخند ژکوند نمایی زد که از صد تا لبخند نقاشی داوینچی هم با معنا تر بود . کیر راهشو پیدا کرد و هر چه این کیرو که طبق آخرین متراژ سانت طولش بود به طرف داخل کوس منصوره می فرستادم اون می گفت بیشتر نترس دردم نمیاد . من پوست کلفت تر از اینام . پسرعمه من حریصم . چقدر کیف می کنم . محمود بی عرضه شاهد باشه که هر چیزی لیاقت می خواد . منصوره اعتماد به نفس عجیبی پیدا کرده بود . دیگه از کسی خجالت نمی کشید . احترامی که من و کیر من بهش گذاشته بودیم اونو سر حالش کرده بود و اون علاوه بر لذتی که می برد یه غرور خاصی هم بهش دست داده بود در همین حالتی که کیرم تو کوس منصوره بود و داشتم می گاییدمش دیدم یه دست مردونه ای رو شونه هام خورد که یه لحظه ترسیدم نکنه یکی از پشت بخواد بذاره تو کونم . آخه ما که اینجا لز بازی وگی نداریم . تا بیام به خودم بیام دیدم که دایی محسن صورتمو بوسید و گفت شیری که خواهرم بهت داد حلالت مرد . تو این دخترمو دوباره شادش کردی . این کیر آب رفته ما حریفش نمی شد وگرنه خودم زود تر از اینا بهش روحیه می دادم بعدش رفت سراغ دخترش و صورتشو لبو سینه هاشو بوسید و گفت خیلی خوشحالم منصوره جون خوش بگذره . دختر دایی نازنین هم واسه قدر دانی و این که از باباش عقب نمونه کیر معمولی بابا رو یه لحظه گرفت تو دستش و بوسه ای بر سرش زد و باباهه رفت .-آریا جون از این حرکتم که ناراحت نشدی که -اصلا از این حرفا نزن . باباته و احترامش واجبه . تازه با کیر اونه که تو درست شدی . جای دور هم نمیره اگه بخواد یه وقتی باهات حال هم بکنه . مدتی اونو به همین حالت گاییدم . سالن فقط شده بود فریاد هوس این دختره یا بهتره بگم زنه . خیسی کوسش که رو کیرم می نشست نشون می داد که همه اینها از هوس زیاده . سگرمه های در هم رفته شوهرش نشون می داد که اونم هنوز نتونسته خودشو با بخشنامه وقرار دادی که امضا کرده وفق بده -منصوره جون عزیزم می تونم یه خواهشی ازت بکنم -آریا تو جونمو بخواه -می دونم خسته میشی ولی قمبل می کنی من از پشت کونتو ببینم بذارم تو کوست ;/; -هر کاری دوست داشته باشی واست انجام میدم عشق من عزیز دل من .. وقتی اون پشت به من کونشو روبروی کیرم قرار داد از هیجان به خودم می لرزیدم . انگاری دو تا کونو کنار هم قرار داده باشی . اینجوری راحت تر سوراخش توی دید من قرار می گرفت .. یه خورده دچار حسرت شده بودم نمی دونستم چیکار کنم . هم دلم می خواست کونشو بکنم هم کوسشو . ولی آبمو چیکار کنم . هرکی رو می گاییدم دوست داشتم تو کوسش یا کونش خالی کنم ولی این که نمی شد . آدم از پا میفته . سردرد می گیره نمی تونه تموم شیره جونشو که از دست بده هنوز خیلی ها مونده بودند که اونا رو نگاییده بودم این وضعیت اصلا مفید به حال نبود . یا آدم باید خودشو هلاک کنه یا از خیر بعضی کوسها بگذره . یه فکری به ذهنم رسید که تصمیم گرفتم در فاصله بین عملیات صبح و بعد از ظهر یه چند خطی بنویسم و اونو بندازم داخل صندوق پیشنهادات . شاید این جوری یه فرجی بشه . چاره چیه این جوری که پیش می رفتیم هیچی از ما مردا باقی نمی موند . با دو تا دستام لاپای منصوره رو از عقب باز ترش کرده و اونم یه خورده پاهاشو تا اونجایی که می تونست به دو طرف مایل کرد وخیلی راحت کیرمو کردم تو کوسش وحالا نزن کی بزن . صدای شلپ شلیپ تماس کیر من با کوس دختر دایی و بر خورد ناحیه بالای کیر من با کون اون فضا را پر کرده ومحوطه همه شده بود سوت و کف و هورا .. همه به هیجان اومده بودند پدر بزرگ که یه گوشه ای ایستاده بود و با تماشای صحنه های ورود و خروج کیر من به کوس منصوره در حال جلق زدن بود . تو این آشفته بازار داشتم به این فکر می کردم که آیا داخل بخشنامه جایی هم نوشته شده که جلق زدن اکیدا ممنوع یا نه … منصوره از هوس زیاد در حال هلاک شدن بود و منم بهش امون نمی دادم -.اییییی آریا من همین سکسو دوست دارم .دوست دارم همیشه همین جوری کوس بدم . کوس بدم و حال کنم . عاشقتم آریا  .سینه هاشو از پهلو می مالیدم به هر جای بدنش که دست می زدم هوسش می رفت بالاتر . زندایی فائزه خودشو به نزدیک ما رسونده بود -آفرین آریا ادامه بده ادامه بده دخترم به من رفته چشاش داره خمار میشه این باز و بسته شدن نشون میده که ارگاسمش نزدیکه خم شدن روی این هیکل و در گوشی حرف زدن سخت بود . می خواستم بهش بگم که اگه اجازه میده بعد از ارگاسم اون آبمو خالی نکنم . با این که خیلی لذت می بردم می تونستم جلو آبمو بگیرم و بذارم برای سانس بعدی . برای چند لحظه ای جمعیت از دور و بر ما کنار رفتند منصوره همچنان فریاد می کشید . خنده دار اینجا بود که یه چند متری حرکت کرده بودیم و به گوشه دیوار رسیده بودیم و اون دو تا کف دستشو محکم به دیوار فشار می داد و منم با همون شدت می کردمش تا این که دستاش افتاد پایین و فهمیدم ارضا شده .. به همون صورت موندیم -نمی خوای خالی کنی ;/;من تشنه امه -منصوره جون میشه یه خواهشی ازت بکنم ;/; می دونم ناراحت میشی اگه ممکنه آبمو خالی نکنم . در عوض یه پیشنهاد دارم . می دونم خلافه ولی دیگه اینجا همدیگه رو نکنیم هفته ای یه بار هر وقت محمود خان خونه نیست همدیگه رو می کنیم . الان حالم یه جوریه ازت لذت می برم . دارم کیف می کنم . ببین چقدر دوستت دارم . دارم این تقاضا رو ازت می کنم -میگی من به شوهرم خیانت کنم ;/; باشه قبول می کنم به شرطی که توی این مهمونیها بازم به من اعتماد به نفس بدی . امروز آبتو خالی نکن ولی باید منو توی این مهمونی ها بکنی . نمی دونم اصلا دلم نمیومد دلشو بشکنم . داداش آرین نزدیکی من قرار داشت -داداش صبح تا الان چند بار آب کیرتو خالی کردی -یدفعه .رفتم زیر گوشش و طوری که کسی نشنوه ازش خواهش کردم که اگه میشه یه سرویس بریزه تو کوس دختر دایی , من بعدا یه جوری جبران می کنم هر چند به اندازه کافی تو کوس زنش آب ریخته بودم بازم خدا پدرشو بیامرزه این یه تیکه رو مردانگی کرد و روی منو زمین ننداخت و من رفتم و اون وکالتا از پشت کمر منصوره رو گرفت و با این که کیرش به اندازه کیر من نبود یه جوری اونو فرو کرد تو کوس منصوره ودختر دایی رو سیراب کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها