اسم من امیره یه سالی هست که ازدواج کردم. با همسرم توی دانشگاه اشنا شدم ترم سوم بودم که الهام دیدم از پله ها که میومد بالا همینجوری نگام خیره شد بهش ی دختر بور با موهای بلند اندام متوسط نگاهمو کشوند سمت خودش یه چند ثانیه ای نگاش کردم رفت دقیقا تو کلاسی ک دوستم رضا اونجا بود منم ک کلاسم تا بعد از ظهر بود صبر کردم تا کلاسش تموم شد خیلی تا شب ذهنم درگیر کرده بود این مسئله ذهنمو. ی جورایی دوست داشتم بدستش بیارم شب ب رضا پیام دادم گفتم فلانی میشناسی؟ گفتش اره دوست نسیمه گفتم میشه به دوس دخترت بگی مارو باهم اشنا کنه؟گفت اره خبرشو بهت میدم خلاصه بعد چند روز ما چهارتایی با هدف اشنایی رفتیم فودکورت اونجا بود که دیگه مطمعن شدم دلم گیره ولی خب یکم خجالت میکشیدم حسمو بگم بعد از اینکه غذارو خوردیم یکم یخمون اب شد شروع کردیم صبحت از درس و دانشگاه برگشتنی من با الهام چون هم مسیر بودیم تا یه جایی رفتیم و بعد باهام خدافظی کرد همش حس میکردم قبول نمیکنه اخه رضا بهم گفته بود چند باری با یکی از پسرای دانشگاه دیدتش منم زیاد دیگه امید نداشتم . وقتی رسیدم خونه یه دوش گرفتم اومدم روتخت دراز کشیدم وقتی چشممو باز کردم دیدم دوساعته ک خوابم برده بود بلند شدم به بهونه خرید رفتم سیگار بکشم ک دیدم گوشیم پیام اومد بازش کردم دیدم الهامه نوشته :تو واقعا از من خوشت میاد؟منم که منگ بودم تازه از خواب پاشده بودم بعد دویقه نوشتم اره راستش ولی نتونستم بگم . ایموجی خنده فرستاد گفت دانشگاه میبینمت منم شب همش رویا پردازی میکردم ک الان باهم هستیم و از این حرفا چن روز بعد ک رفتم دانشگاه گفت راستش من با ی پسری چن روز دوست بودم در حد اینکه چن بار منو برده رسونده و یبارم دستمو گرفته گفتم عب نداره هر کسی یه تجربه ای داره و ممکنه خیلیا کارا کرده باشه به هرحال باهم اوکی نبودین کات کردین تو چهرش دیدم از اینکه همراهش بودم خوشحال شد. دیگه کم کم منم جرعت پیدا کرده بودم بهش گفتم من ازت خوشم میاد گفت میدونم از نگاهت معلوم بود بعد ک رابطه ما شروع شد شروع کرد از زندگیش برام تعریف کردن و اینکه چن سال قبل ی دوس پسر داشته ازش بزرگتر بوده و بعدا کات کردن باهم و میگفت که باهاش هیچ رابطه ای نداشته ولی همش ی سوال ذهنمو درگیر کرده بود مگه میشه ی دختر ب این سفیدی و نازی تاحالا سکس نداشته ولی خب همش ی چیزی تو ذهنم میگفت توکه مطمعن نیستی بالاخره برام زیاد اهمیت نداشت بعد یه هفته باهم تو خونه قرار گذاشتیم بالاخره اومد گرمش بود ی لیوان اب براش اوردم گفت اجازه هست تو اتاقت لباسمو عوض کنم اتاق بهش نشون دادم رفت لباسشو عوض کرد ی تیشرت و ی شلوار پوشیده بود اومد کنارم نشست جوراباشو در اورد من ی لحظه توجهم جلب شد سمت پاهای سفیدش نمیدونست من فتیش پا دارم. جورابشو که دراورد دیدم پاهای سفیدش با لاک قرمز دلبری میکنه خیلی خوشم اومد از اینکه پاهای تمیزی داشت بعد از یکم گپ زدن نزدیک هم شدیم شروع کردم لباشو بوسیدم اونم معلوم بود هاته لبامو گاز میگرفت شروع کردم لباسشو دراوردن اونم شلوارمو کشید پایین تا چشمش افتاد به کیرم یهو انگار دلسرد شد اخه کیرم کوچیکه ولی چیزی نگفت ادامه دادیم بردمش روتخت شورتشو دراوردم ی کص سفید بهم چشمک میزد حسابی کصشو خوردم گفتم میخوام بکنمت گفتم از جلو نه رفتم سراغ کونش ی لیس زدم دیدم واقعا تنگه کیرمو اروم اروم گذاشتم دم سوراخش ی فشار دادم سرش رفت تو همش ناله میکرد میگفت میسوزه منو بیشتر تحریک میکرد کم کم همه کیرم رفت تو کونش ی چنتا تلمبه زدم گفتم داره میاد نتونستم از شهوت خودمو کنترل کنم ابمو ریختم تو کونش اونم سریع رفت دستشویی خودشو تخلیه کرد این سکس ما چند ماهی ادامه داشت تا ی روز انقد حشری بودیم نفهمیدم چیشد ب خودم اومدم دیدم دارم تو کص الهام تلمبه میزنم وای انقد لذت داشت ک یادم رفته بود پرده داره خلاصه بعد ی ساعت فهمیدیم چه غلطی کردیم چند ماه سر این موضوع همش دعوا میکردیم و تهدیدم میکرد و از این حرفا… خلاصه بعد دوسال تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم خب من دوسش داشتم ولی چون تا بحثمون میشد تهدیدم میکرد ازش دلخور بودم از سرکوفت هایی ک بهم میزد از اینکه میگفت تو پردمو زدی همش استرس داشتم بعد اینکه عقد کردیم پنج ماه بعد خونه گرفتیم رفتیم سر زندگیمون همه چی خوب بود ولی یکی دوباری تو دعوا برا اینکه تحقیرم کنه بهم گفته بود کیرت کوچیکه منم کم کم این برام شده بود یه کابوس تو نت سرچ میکردم میدیدم کیر خیلیا بزرگه ولی مال من کوچیکه ناراحت میشدم بگذریم یه سالی ک از زندگیمون گذشت ی روز ک پورن میدیم دیدم طرف یکیو اورده خونه با زنش سکس میکنه کیرم ب طرز عجیبی سیخ شد تعجب کردم اخه من ادمی بودم تو خیابون یکی ب الهام نگاه میکرد دعوامیکردم ی چن روز همش از این فیلما میدیدم دیگه ازش خوشم اومده بود ی شب قبل سکس ب الهام گفتم اجازه میدی یه خیار بیارم بکنم تو کصت اونم خندیدـ گف دیونه خلاصه راضی شد خیارو تا نصف کمتر کردم تو همش میگف دربیار درد میگیره منم زیاد حال نکردم بعد اون شب پیش خودمگفتم بذا ببینم از کیر کلفت خوشش میاد یانه قبل اینکه برسم خونه تو نت سرچ کردم کیر کلفت بعد همونجوری اومدم از صفحه بیرون رسیدم خونه گفتم الهام من میرم دوش بگیرم لطفا از کارتم برام شارژ بگیر از حموم اومدم تا منو دید گفت چرا سرچ کردی کیر کلفت بعد با یه حالتی ک مثلا خجالت میکشه سرشو کرد اون ور مونده بودم بدش اومده یا نه ازاینکه سرچ کردم به هر حال شب ک باهم سکس میکردیم همینجوری ک اروم اروم کصشو میمالیدم گفتم جون الهام دوس دارم کیر کلفت تورو بکنه اره؟؟؟اونم میگفت اره .همین منو بیشتر تحریک میکرد که بیشتر دنبال این چیزا باشه چجوری شده بود تا همین چند وقت پیش بلند موقع سکس میگفتم الهام کیر کلفت تو کصت اونم همش خودشو جم میکرد بعد تو این مدت همش میگفت دیگه سرچ نکنیا مثلا با حالت جدی ولی من خیلی میترسم از اینکه ی جوری بهش بگم نمیدونم واکنشش چیه؟؟؟؟هنوز مطمعن نیستم از این طرف میگم بعد ارضا شدن اگه کسی الهام بکنه پشیمون میشه از این طرف دوس دارم یکی تو کص الهام باکیر کلفتش تلمبه بزنه!!! واقعاهنوز نمیدونم چیکار کنم چجوری بهش بگم. من این داستان نوشتم تا کسایی ک تجربه دارن یااینکه میدونن خانوما واکنششون چیه راهنمایی کنن
نوشته: امیر