داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

نادر و نازنین 108

 ادامه چت هفتم ژانویه
نازنین : اما من دوست داشتم بچسبم بهت
سرمو رو شونت بذارمو نگاه منم; غرق زیبایی ها بشم
زیبایی هایی که شاید تو از دیدن ذوق من تعجب کتی چون جشمت پر شده ازشون
نادر : و من مثل حالا سرمو مینداختم پایین تا اون چند قطره اشکی رو که چشامو تر کرده و یکی شون از سمت راست بینی ام در حال غلتیدنه رو نبینی
شاید چشام ازشون پر شده باشه ولی بازم دلم می خواد در کنار تو ببینمشون
من بچه که بودم خیلی می دیدم
روستاهای اطراف .. رود خونه هاش .. درختاش .. مزارع سر سبز برنج
شالیزار رو در مرداد ماه و اواخر تیر دیدی ;
طبیعت مثل یک سفره سبزه ;
موقع بر گشتن از تهران
روزه .. خیلی راحت میشه جنگل و رود خونه و آبهای شفافو دید
جنگل باز جنگل فشرده .. جنگل سبز .. جنگل پاییزی همه جورش هست
جنگلی که انگار  نهایتی نداره
نازنین : و خوش به حالت که میبینیشون
نادر : کاش تو هم کنارم می بودی و می دیدیشون
کاش اصلا یه روز خیلی بیشتر از اینا وقت می داشتیم و می رفتیم به اون سمت ولی خیلی دیر میشه
نازنین : ای کاش.
نادر : جاده هزاز خیلی متنوع هست
یه جا حالت جنگلی کوهستانیه یه جا  صاف تر میشه
اگه جاده سر و ته می شد ..می شد
نازنین : واقعا; لعنت به این تهران بی سرو ته
اما نادر اینبار که اومدی بریم سمت امامزاده داوود
نادر : آدم می تونه میون انبوه درختان محو شه به جاده نگاه کنه به رود خونه به سکوت .. به عشق ..
به دلبر نازنین
نازنین : اونجا هم قشنگه
نادر : کدوم جاده هست طرف جنوبه ;
یا کرج
نازنین : البته جنگلی نیست اما زیباست
نه سمت شمال غربیه; به سمت کن سولوقون
نادر : هر جا تو بگی با هات میام
نازنین : نمیدونم شنیدی یا نه;
نادر : میشه دستتو لمس کرد ;
چی رو ;
نازنین : اسم کن و سولوقون رو
نادر : کن رو شنیدم
سولوقون ..کرجه ;
نازنین : از کرج هم فکر کنم راه داره
اما من از همین اتویان همت میرم
اتوبان
نادر : یه همچین اسمی رو به نظرم میاد با جناق آریا شهری ام نژادا مال یه همچین جا هایی باشن .. قون ..قون .. داشت
🙂 نازنین : قون قون
خدا نکشتت نادر
نادر : یعنی یه جایی که آخرش غون قون داشت
آها یادم اومد
بر غون
که آلو های مشهوری هم داره
نازنین : اونجا رو بلد نیستم
نادر : من خودم نرفتم
نازنین : دلم باقالی میخواد نادر
نادر : الان تو خیابونای ما
با قلی رو کنار لبو می فروشن
نازنین : میبردیتم باقالی بخری برام;
انادر : البته همیشه نه ها
نازنین : نادر جدی ی سوال;
نادر : منظورم سر خیابون خوراک زمستونی
نازنین : سوال
نادر : بفر ما
عزیزم بپرس عشقم زندگیم نفسم هستی من
نازنین : اگه اونجا بودم پایه بودی مثلا ی روز بریم بابلسر لب دریا یا صبح زود بریم سمت سیسنگان و اینا برگردیم;
نادر : وااااااییییییییی .. چه عالی میشه ! یعنی ساکن این جا بودی ; یا کلا برای گردش ;
چه شاعرانه می شد .. البته روزایی مثل امروز که هوا گرم و معتدل بود خیلی می چسبید
نازنین : مثلا منم اونجا ساکن بودم
نادر : لپور یا لفور که یه جنگل دنجیه که حالا کمی سرد تره به نسبت شهر ما
همون جایی که من ذهنیت خودمو از داستان جنگل به اون جا اختصاص دادم
پنجاه کیلومتر دور از شهر ماست
ولی خیلی جا ها رو میشه رفت
مهم اینه که پیش هم باشیم
دستتو می گیرم .. اگه اجازه بدی تو چشات نگاه می کنم .. بهت میگم نازنینم …. هر چی رو دوست داری از تو چشام بخون
شاید بهم بگی که منو حس می کنی حتی نیازی به خوندن نیست
برات باقلی می خریدم
با نمک گلپری
که فشارت پایین نیاد
نازنین : نادر دوستت دارم
نادر : یعنی من زنده موندم و یک بار دیگه این جمله رو ازت شنیدم ;
وقتی تو کنارم باشی ..برام جنگل و کویر و کوه و دشت و دریا ….همه جا سر زمین خوشبختیه
حالا می تونی حس کنی که چقدر دوستت دارم ;
می تونی حس کنی که تو رو واسه خودت می خوام ;
می تونی حس کنی که وقتی میگم بی تو واسه تو می میرم
و با تو واسه تو زنده هستم چی میگم و چه معنایی داره ;
عزیزدلم .. ناز من … عاشقتم
سلام
هستی ;
خوشگل من این دور و برایی ; عزیز دلم
نازنین : اومدم
نادر : سلام خوشگل ناز من
خوش اومدی
صفا آوردی
حالت چطوره ;
روبراه شدی ;
این نتت اومده ; انگار سکته چتت بیشتر شده
لپ تاب رو هم استفاده کنی تابلوست حتما
بگو خودت چطوری
چه حالتی داشتی رفتی سرم زدی ;
سرت گیج می رفت ; ضعف داشتی ;
فشارت پایین بود ;
نازنین : الا اون واحد حرف میزنن ما میشنویم انقدر دیوارها نازکه
نادر : نادر اذیتت کرد
بگو من نادرو بکشم
الان ده تا قرص دارم
نازنین : نمیدونم چه مرضی آنتن گوشیم وای فای اش انقدر ضعیفه
اومدم از تخت بیام پایین سرم گیج رفت افتادم
گفتم گشنمه دیدی
…..بردم درمونگاه نزدیکه فشارم ۶ بود
سرم زد
نادر : عشق اگه عشق باشه هر گز جدایی خرابش نمی کنه
فعلا سکوت می کنم .. بعد از روز مرگبار دیروز امروز آن چنان آرامشی داشتم به بر کت وجود تو که یهو گرم افتاده تا پست گذاشتم .. یک داستان تموم کردم
یک تقاضای تاپیک دادم..(داستان من همانم )
همش به خاطر روحیه ای بود که تو به من دادی
در عوض دیروز اصلا وارد سایت نشدم
من این چت ها رو ایمیل می کنم
نازنین : اما خودت خوب میدونی که من از اجبار بدم میاد
نمیگم چیزی اجباریه ها نه!
نادر : هر دومون از یه شوک اومدیم بیرون تو الان تازه سرم زدی منم چند روز عذاب کشیدم
تو رو قسم به اون جمله دوستت دارم
خواهش می کنم
من حرفی نمی زنم
سکوت می کنم
من فقط اینو می دونم که وقتی تو در آغوشمی انگار هیچ غمی حس نمی کنم
انگار دنیا برام یه رنگ دیگه ایه
بذار این حس قشنگ واسه هر دومون بمونه
عشقو کسی بهت تحمیل نکرده
عشق توی دلت نشسته بود
تو که هنوز توی خونه اولش نیستی
مراحل زیادی رو طی کردیم

اددامه دارد …ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها