داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

مامان تقسیم بر سه 41

کیر مبین همچنان داخل کوسم قرار داشت . اون می خواست کیرو از توی کوسم بیرون بکشه ولی نمی تونست .  فشار رو به عقب زیادی رو متحمل می شد . ولی من همچنان اونو قفل کرده داشتم و نمیذاشتم که از جاش تکون بخوره . اون خیلی ترسیده بود .. چند بار می خواست یه حرفی بزنه ولی هر دفعه یه چیزی مانعش می شد . تردید داشت ولی نه باید یقین می داشت که من بیدارم . چون یه آدم خواب که این جور پاهای طرفو فشار نمیده .. با ترس و لرز چند بار گفت مامان بیداری ;/; بیداری ;/; .. نمی دونستم چی بگم . اگه بگم آره شاید فرار کنه . اگه حرف نزنم ممکنه با فشار کیرشو بکشه بیرون و اگه هم به همین صورت ادامه بده شاید نتونه ار گاسمم کنه . دیگه موش و گربه بازی بس بود . بهترین لحظه ای بود که می تونستم همه چی رو رو کنم . لحظه لحظه پیروزی من بود و من باید اینو بهش نشون می دادم و بعد همه چی رو بر عکس می کردم یعنی به نفع خودم . تصمیم گرفتم یه حرفی بزنم .  چند نفس عمیق کشیده تا از نظر روحی بتونم بر خودم مسلط شم -اگه بگم آره چیکار می کنی . -این بار اون بود که سکوت کرده بود . نمی دونست چی بگه . نمی تونست معذرت بخواد . چی می گفت .. می گفت کیر اشتباهی رفته تو سوراخ ;/; مگه موشکه که هدفشو پیدا کنه ;/; مثلا می گفت من زمین خوردم افتادم روت ;/; واسه این که ذهنشو آماده کنم از این که اون تنها نیست و یکی دیگه هست که ازم بهره مند میشه گفتم -متاسفم برات تو هم لنگه داداشتی . البته می دونستم یه چیزایی رو بوبر دار شده . کسی که این جور تیز همه چی رو زیر نظر داره امکان نداره من و معین سوتی نداده باشیم و اون نفهمیده باشه . تصمیم گرفتم با سیاست بر خورد کنم -مامان من نمی خواستم این طور شه .. -حالا که شده .. بعد صدامو بردم بالاتر . هم با عصبانیت و هم با نیاز طوری که واسش راه فرار نذارم و اونو وادار کنم که به کارش ادامه بده -مبین می دونی تو چیکار کردی ;/; حالا لحظه به لحظه صدامو می بردم بالاتر و بیشتر داد می کشیدم .. تو فکر نمی کنی با این کارت یه زنو تحریک می کنی و نیاز اونو زیاد می کنی .. باعث میشی یه سنگینی خاصی رو احساس کنه ;/; -مامان فکر می کردم تو خوابی ;/; خنده ام گرفته بود و ته دلم از این رک گویی و گستاخی اون خوشم اومده بود . -مامان من اشتباه کردم-چه اشتباهی !فشار میاری رو آدم و نصفه کاره می خوای ول کنی ;/; فکر نمی کنی این کارت زشت تر از خود کار بد اصلیت باشه ;/; -من حالا چیکارکنم -تمومش کن . یه کار رو که نیمه کاره انجام نمیدن . من بچه تر بیت نکردم که این جوری باشه .. از پشت داری بهم خنجر می زنی ;/;  حالا خودش راستی راستی هم داشت خنجر می زد . پاهامو شل کردم و کیرش هم از ترس شل شده بود ولی با یه حرکتی که به کونم دادم و اونو به بدن مبین چسبوندم تا فاصله ای بین ما نباشه کیرش یه بار دیگه به ته  کوسم چسبید . اون با دلهره آروم آروم کیرشو به ته کوسم می زد و می کشید بیرون و من هم با حرکاتی که به کونم می دادم اونو بیشتر وسوسه می کردم . .. دید که دیگه صدام در نیومد هر دم حرکاتشو سریع تر می کرد . من دیگه نمی تونستم چیزی نگم و هوس خودمو نشون ندم . با این حال بازم دوست داشتم قدرت خودمو نشون بدم و بگم که این اون بوده که با تمایل خودش همه این کار ها رو انجام داده و باعث و بانی این امر خیر شده . -مبین تو خیلی شیطونی . فکر نمی کنی ;/; می خواستم بگم فکر نمی کنی انجام این کار با مادرت زشته ;/; یا مثلا یه پسر که به مادرش تجاوز نمی کنه .. دیدم گفتن این حرفا فایده ای نداره جز این که به ریشی که من ندارم بخنده و یا این که منو دروغگو فرض کنه . چون یه حسی بهم می گفت که اون می دونه که من ومعین با هم رابطه سکسی داریم . -چیه مبین خیلی از کون مامانت خوشت میاد ;/; نمی دونم چرا قرص خواب امشب اثرش زود تموم شد .. هنوز یه خورده ای استرس داشت .. -مامان تنبیهم می کنی -آره .. -چه جوری ;/; من که ازت عذر خواهی کردم . -تنبیهت اینه که با شلاق خودت تا اونجایی که می تونی منو بزنی .. منتها به اونجایی که من می خوام و دستورشو میدم . حرف اضافه هم نباشه . -اوخ جووووووون ماااااامااااان اووووووففففففف این همون چیزیه که من می خوام . جان مامان جون .. اوووووفففففف از هیجان زیاد دستشو گذاشته بود رو کونم و اونو دور محور خودش می گردوند . وسطشو به پهلوها باز می کرد تا کیر خودشو راحت تر تا ته کوسم فرو کنه . منو به هیجان آورده بود . -مامان چقدر کون درشت و خوشگلی داری جون . خم شد و شونه ها و کمر منو غرق بوسه کرد . -مبین عزیزم .. کیر تو هم خیلی داغ و با حاله .. وقتی این حرفو تحویلش می دادم اون با لذت و هیجان بیشتری به کارش ادامه می داد . کیف می کرد از این که می تونه مادرشو از خودش راضی نگه داشته باشه .  دستاشو از کمر به کونم رسوند جااااااان .. چقدر آرام بخش بود . از هر قرص اعصابی بیشتر تسکینم می داد …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها