داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فراموشی 51


-علي خوبي;!
-تو;تو کي هستي;
-منم سارا;عشقت;حالت بهتره;
-عشق;سارا!اما من هيچي يادم نمياد;هيچي.
-به خدا توکل کن;همه چيز درست ميشه
-اما من مي ترسم
-نترس علي;من پيشتم.
سراسيمه از خواب پريدم;عرق سرد رو پيشونيم بود;چندتا نفس عميق کشيدم سعي کردم خوابي که ديدمو تداعي کنم.
سارا!سارا کيه ;اون کيه که اومد تو خوابم و نگرانم بود.
هوف!خدايا خودت کمکم کن.
احساس ضعف شديدي ميکردم;صداي شکمم هم بم ميگفت که گشنشه.از جام بلند شدم و رفتم سمت در چندتا ضربه به درکوبيدم که يکي از اون پشت گفت چه خبرته;
-گشنمه
-چند لحظه صبر کن تا ناهارتو بيارم;يه ساعت پيش اورده بودم خواب بودي.
-ممنون
صداي دور شدن پاهاي مرد از اتاق به گوشم ميرسيد.
بعد يه ربع در اتاق باز شد و يه آقاي جوون که از صداش فهميدم همون مرد پشت در هست با يه سيني که توش يه بشقاب غذا بود و يه ليوان آب بود اومد کنارم;سيني رو جلو روم گذاشت و بلند شد که بره.
-آقا
-بله;
-من تا کي بايد اينجا بمونم;
-همين امروز فردا تکليفت مشخص ميشه.
-ميتونم بپرسم به چه جرمي اينجام;
-پس تو هموني که مي گفتن فراموشي گرفته!خب منم اطلاعات دقيق ندارم اما يه بار شنيدم رئيس ميگفت به جرم جاسوسي گرفتنت حالا براي کي و چرا ديگه نميدونم.
-جاسوسي;!پس چطور شد حافظم رو از دست دادم;
-نميدونم.هر وقت رئيس اومد ميتوني اين سؤالارو از اون بپرسي
-کي مياد;
-معلوم نيست.
ديگه حرفي بينمون رد و بدل نشد و اونم رفت.
باز گرسنگيم يادم اومد;قيمه اورده بود برام.با اشتها تا تهشو خوردمو سيني رو گوشه ي در گذاشتم.يکم حالم بهتر شده بود روي زمين دراز کشيدمو دستمو گذاشتم زير سرم و سعي کردم تمرکز کنم تا شايد چيزي يادم بياد.اسم سارا مدام توي ذهنم ميچرخيد اما دريغ از يه جرقه.
***********
با صداي بسته شدن در از خواب پريدم يه خميازه کشيدم و خودمو جمع و جور کردم که يهو ديدم يه مرد هيکلي اما سن دار پشت ميز نشسته.
-نترس بيا بشين.
-شما کي هستين;
-من رئيس اينجام
-آها
از سر جام پا شدم و رفتم روي صندلي نشستم;چهره ي جدي و خشني داشت.
از جيب کتش يه عکس دراورد و گذاشت رو ميز.
-اين مردو يادت مياد;
-نه;حتما بهتون گفتن که من حافظم دچار ايراد شده.
-آره ميدونم.
-ميشه يه توضيح بدين من کيم و چرا اينجام;
-باشه;پس گوش کن;اين عکس پيمان بابايي;رئييس باند جاسوسي براي اسرائيل و آمريکاست;اون مکان هايي رو به عنوان انتشار اخبار در فضاي مجازي ايجاد ميکرد و مجوز ميگرفت در حاليکه در اين شرکت ها او و هم دستانش به طور پنهاني به جاسوسي ميپرداختند و طي تحقيقات انجام شده يکي از دوستان نزديک شما بود.
-پيمان!عجيبه هيچي يادم نمياد يعني من با اون همدست بودم.
-نميدونم هنگامي که به اونجا رفتيم شما هم اونجا بودين و دستگيرشدين.اما جرم شما خيلي کمتر از پيمانه.
-زنداني ميشم;
-فردا صبح درباره ي مجازات اعضاي اين گروه از جمله خودت نتيجه گيري ميشه.
-ممنون از اينکه به سؤالاتم جواب دادين.
چيزي نگفت و ازونجا رفت.
**********
– ماه;اما من حتما خونواده دارم اونا نگرانم ميشن.
-آره خونواده داري;غصه نخور به اونا خبر داده ميشه.
ماه برام زنداني بريده بودن نميدونستم ناراحت باشم عصباني باشم يا نگران.
-فردا صبح پروازمونه
-پرواز;مگه کجا ميبرينم;
-جزيره ي ابوموسي;اونجا يه پادگان قرار داره که مجرماني که جرم سياسي اونا قطعي و معلوم نشده براي حفظ امنيت مدتي زنداني ميشن;البته اونجا يه پادگان و اينطور نيست تو يه سلول و پشت ميله ها باشي.آزادي عمل بيشتري داري;نميدونم چرا اما ازت خوشم اومده برا همين تا جايي که تونستم کمکت کردم که حکم خوبي برات ببرن.
-دستتون درد نکنه;ميشه اسمتونو بدونم;
-حميد صدام کن ازين به بعد;منم مأموريت ماهه تو همون پادگان دارم;جالبه مگه نه;
-آره;با بودن شما خيالم راحت تره….نویسنده : (aliagh (azever…. نقل از : سایت انجمن سکسی کیر تو کس

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها