داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

فراموشی 12

آییی
سارا پاشو گذاشته بود رو قفسه سینم تا بیدارم کنه
سارا-پاشو بابا خرس قطبی چه خبر می خوابی?!
-خرس عمته(عمه منم میشه) چرا وحشی بازی در میاری نمیتونی مثه آدم صدام کنی?!
سارا-من صدات کردم جنابعالی خروپفت تا سر کوچه میرفت.
-خب حالا بیدارم کردی این جفنگیاتو بگی?!
-بیشعور!مثلا مهمانیما..یه جا ببری بگردونی ما رو زورت میاد?!
-مهمان!تو که یه سالی اینجا موندگار شدی من از تو مهمان ترم.بعدش هم مگه بادی گاردتونم?!
-اصن نخواستیم.ناز میکنه برا ما
-عر عر. خر شدم دیگه .شما برین آماده شین من سوت آمادم
-آخ جووون.میدونستم رومو زمین نمیندازی
-تا پشیمون نشدم بپر آماده شو
-بداخلاق.آنا بدو آماده شو علیرضا قبول کرد ما رو بگردونه.
آنا-پسر عمو به این گلی کی داره آخه
خر تر از ما گیر نیاوردن دیگه.هه
سریع پا شدم صورتمو یه آبی زدم و لباسامم پوشیدم اما این تا خانوم هنوز داشتن خودشونو رنگ آمیزی میکردن(آرایش میکردن)
سوویچ ماشینو از بابا گرفتم رفتم تا ماشینو از پارکینگ در بیارم.
آهنگ “دروغ” امین حبیبی رو پلی کردم منتظر موندم تا این تا بیان.
آنا-خب ما اومدیم
-زخم شدم از دستتون
آنا-بی ادب شدیا
سارا-راس میگه آنا;بی ادب
آنا جلو نشسته بود سارا رفته بود عقب.از تو آینه نگاش کردم با این تیپ چقد خوشگل شده بود واقعا!
-از سرتونم زیادم
راه افتادیم سمت شهر هرکی ما رو می دید فکر می کرد اینا رو تور کردم تو دلش حتما تا فحشم بم میداد.
رفتیم جلوی یه پاساژ اون تا رفتن توش تا خرید کنن منم گفتم حوصله ندارم خودتون برینو برگردین.
یه دفعه صدای گوشیم اومد.پدرام بود
-علو
-به سلام جی اف جیگر من کونی کجایی تو سراغی نمیگیری?
-سلام کس کش بزرگ.گوسفند بت که گفتم عموم اینا امروز میان سرم شلوغه
-آخ آره.تا دخترم که داره شازده دیگه وقت ما رو ندارن
-کس نگو.مگه مثه تو همیشه کف کسم که هرکیو دیدم راس کنم.
-باشه باشه تو راس میگی من برم دیگه شارژم ندارم کاری باری?!;
-نه.قربونت بای
-بای
نیم ساعتی اونجا علاف شدیم تا این تا شاهزاده اومدن بعدش بردمشون , جا دیگه تا ساعت نزدیکای شد و برگشتیم خونه.
تا تونستن لباس خریده بودن وقتی برگشتیم با مامانو زن عمو رفتن تو اتاق تا لباساشونو ببینن.
شام رو خوردیم زنا رفتن تا ظرفارو بشورن منم رفتم تو اتاقم رو تخت دراز کشیدم.
-تو چرا اینقد اتاقت تاریکو دلگیره
-سارا تویی?!پیچوندی اونارو!
-آره حوصله ظرف شستن نداشتم.
-اوهوم.در مورد اتاقم باید بگم کلا تیرگی رو دوس دارم برا همین احساس تاریکی میکنی.
-عجب
-دختر مش رجب
-اصن کم نیار تو باشه?!
-چشم
-علی میگم چه خوب شد که هم دانشگاهی شدیم مگه نه?!
-نه
-بیشعورره بی احساس
-فحشای بدتر میخوای بگو بت یاد بدما
-لازم نکرده نگه دار برا دوستای بی ادبت
حدود ساعت یه بند کس شر گفت تا بزور انداختمش بیرون و گرفتم خوابیدم..ادامه دارد
نویسنده : (aliagh (azever…. نقل از : سایت انجمن سکسی کیر تو کس

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها