داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فاعلم بهرام (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام دوستان
این داستان ادامه داستان فاعلم بهرام (۱) هست . البته داستان که غلطه ، خاطره ست از سالها پیش که بگم چطور تحت نظر بکن های قلدر و خشن کونی شدم ، وگرنه منم خیلی دلم میخواد یه بکن حرفه ای باشم که صبح تا شب روی کص زن تلمبه بزنم اما…
و حالا ادامه ماجرا…
اون روز تموم شد و دیگه بهرام فهمید یه کونی ثابت دیگه به اکیپ کونیاش اضافه شده . دقیقا انگار حرمسرای کونیها داشت . کسی هم عقلش نمیرسید که به خانوادش بگه و شکایتش کنند . هممون میترسیدیم بقیه بگن این کونیه ، حالا یکی نیست بگه هممون هم بیخبری کونیش هستیم و از هم پنهون میکنیم .
خلاصه چند روزی گذشت ، من جذب بهرام شده بودم و از حمایت و پشتیبانیش دلم گرمتر میشد .
در واقع من سوگلی حرمسرا بودم واسه بهرام ، کون فتح نشدنی و درجه یک منطقه زیرپای بهرام رفته بود . کیف میکردم وقتی میومد تو کوچه و هوامو داشت ، خودمونیم خدایی خاطرخواهمم شده بود .
یه روز از محله بغلی اومدن واسه فوتبال ، چندتاشون از ما بزرگتر بودن و خشن بازی میکردن ، ولی به هرحال ما افتادیم جلو و در آستانه برد بودیم که زورشون گرفت و بازی رو بهم زدن و به بحث کشیده شد ، دوتاشون با من درگیر شدن و خب راستش دوتاشون بزرگتر بودن و منو زدن .
از رفیقای پا به فرارم ناامید شدم دیگه ، که یهو با یه لگد یکیشون مثل حیوون پرت شد
بععللللله ، آقا بهرام رسید
جوری کتکشون زد که انگار ارث پدرشونو برده بودن ، و هی میگفت چند نفر پریدین رو یه نفر ، آخه اولش دوتا بودن ولی آخراش تقریبا پنج نفر بودن و همشون بزرگتر بودن .
اما آقابهرام ادبشون کرد ، اومد منو بلند کرد و لباسامو تکوند و دستمو گرفت و ماساژ داد ، گفت دورت بگردم چیزیت نشده؟!؟
واای قند تو دلم آب شد . گفتم نه خوبم
گفت بخدا اگه نمیخواستم بیام ببینم چیزیت شده یا نه ، الان هیچکدومشون نمیتونستن تا خونشون راه برن
هی با حرفاش تو دلم یه شور و شوقی جون میگرفت که بیشتر خودمو بهش نزدیک بدونم ، و حس تملک پیدا کنم که من مال اونم .
یه گوشه نشسته بودیم اینقدر بهم محبت کرد که نشسته بودم تو بغلش و خودمو هی بیشتر میچسبوندم بهش ، صورتمو میبردم نزدیک که بوسم کنه ، بوسم که میکرد من دلم غنج میرفت ، کاملا احساس خودباختگی و مالک داشتن ، حس شیرینی بود .
گفت بیا بریم یه آب به دست و صورتت بزن و لباساتو بتکون و بعد برو خونه ، اون لحظه اصلا نمیفهمیدم سکس و اینا چیه ، فقط دلم میخواست باهاش برم هرجا رفت . باهاش رفتم تا در خونشون .
درو باز کرد و دستمو گرفت و بردم کنار روشویی ، خودش آب زد به صورت و لباسامو تمیز کرد ، و بعدش تو حیاط روی یه صندلی نشست و منو گذاشت تو بغلش و دوباره محبت و مالش و حرفای قشنگ ، اینبار دفعه اول که رفتم جلو و بوسم کرد دیگه برگشت تو کار نبود .
همونجوری هی تو صورتم نفس میکشید و گرماش میخورد به من .
یهو سرمو دور داد و لبامو خورد ، لبامو که میخورد من خوشم اومد ، راستش وقتی تحریک بشی به بات بودن فقط هورمونهای زنانه درونت تحریک میشه .
من دقیقا احساسم این بود که یه دخترم و نازک و لطیف و ظریفم
و اون دوست پسرمه که ضمخت و سفت و سخته
و از خوردن لب لذت میبردم . ناخودآگاه دستم انداختم دور گردنش و اساسی دل به کار دادم .
تا تقریبا ده دقیقه گذشت ، چشمامونو باز کردیم و تو صورت هم با لبخند نگاه کردیم ، گفت حاضری؟! گفتم واسه چی؟! گفت که همینجوری با عشق بریم جلو؟ گفتم اره عزیزم
وقتی گفتی عزیزم تو قیافش دقیقا معلوم بود که پیروز شده
بردم سمت دستشویی و خودش یادم داد که قبل سکس چطوری خودمو تمیز کنم ، خجالت میکشیدم اما میخواستم سریعتر کاری که میگه انجام بدم . خلاصه اومدم بیرون
رفتیم داخل ، یه مبل قدیمی گذاشته بود و رفتیم نشستیم .
لباسمو درآورد و منو خوابوند توی بغلش و خم شد شروع کرد به خوردن سینه هاام
واای چه حس قشنگی ، اینقدر این حرکت یه پسر رو تحریک میکنه به زن بودن که خود زن چنین تحریکی نداره . شاید باورتون نشه ، بعد از اینهمه سال هنوز که هنوزه توی حموم خودارضاییم اینجوریه که میچسبم به دیوار ، تف میکنم رو سینه هام و با انگشت و دوتا دستم نوک سینه هامو هی میمالم ، فقط با یه انگشت که حس کنم زبون شوهرمه و در عرض ۱۵ثانیه با این کار آبم میاد ، شدیدا علاقه به زن بودن دارم ، جوری که تو فکر تغییر جنسیتم .
خلاصه اون لحظه تصور کنید من چه حسی بهم دست داده بود ، جوری بود که اگه تمام دنیا میومدن پشت در اون خونه و میگفتن بیا بیرون و اینکارو نکن ، من بهرام رو به همه دنیا ترجیح میدادم .
اون لحظه اولین باری بود که تحت تاثیر شهوت ناخودآگاه صدام نازک و زنونه شد و ناله های انجمن کیر تو کس میکردم .
عشق و علاقه به بهرام توی وجودم شروع میشد
متوجه شدم یه چیزی زیر کمرم رشد کرده و کیر آقابهرام بدجور بلند شده .
بهرام بلندم کرد و نشستم کنارش ، اینبار بدون اینکه کیرش بهم مالیده بشه سینه هامو میخورد ، میخواست کیرش بخوابه و موفق هم شد
وقتی کیرش خوابید گفت حالا برام بخور ، میخوام ببینم توی دهنت بلند میشه .
من خودم عمرا فکر نمیکردم اینقدر از جون و دل ساک بزنم براش ،
نشستم پایین مبل بین پاهاش و یه جوری پریدم واسه خوردن کیرش که انگار تنها راه زنده بودنم بود . بهرام داشت کیف میکرد . تو آسمونا بودیم .
کیرش تو دهنم بلند شد . واقعا تا الان کیر به خوشفرمی و خوشمزگی اون ندیدم .
چنین آدمایی فقط با نشون دادن کیرشون میتونند یه شهر رو کونی یا جنده کنند .
بلند شدیم و وایسادیم تو بغل هم ، البته اون روی مبل نشسته بود ولی خودشو جوری شق کرد که به قد من رسید(امیدوارم متوجه منظورم بشین که چه حالتی رو میگم)
یه دستش دور کمرم بود ، و یه دستش روی سینه چپم و دهنش روی سینه راستم و دوباره شهوتمو توی اوج رسوند .
نمیدونیم میتونین تصور کنید یا نه ، اون لحظه مثل دخترهای حشری دوتا دست من به عقب کشیده بود و سرم رفته بود بالا و استایل و ژست من کاملا دخترونه بود ، عین دختری در اوج شهوت که از شدت حشر بیهوش میشه .
این صحنه هنوز توی ذهنم مرور میشه و باعث جلقی شدنم هست .
شلوارمو درآورد ، دیگه کامل لخت بودم ، منو به حالت داگی تنظیم کرد رو مبل و نشست و شروع به خوردن سوراخم کرد .
با تجربه اون لذت بنظرم تنها راه اینکه بخواین یکی رو از کون بکنید اینه که سوراخ کونشو با جون و دل بخورید و لیس بزنید . مثل همون لحظه خودم .
من که زیر خوردن دوام نیاوردم و از داگی افتادم به حالت خوابیده ، توان نگه داشتن خودمو نداشتم .
اونم هی وسطای خوردن یکی یکی انگشتاشو اضافه میکرد و جای کیرشو باز میکرد .
تا اینکه خوابیدیم رو زمین و همینو ادامه داد
نمیدونم چرا با دیدن کیر و تف انداختن روی کونم و کیرش اینقدر تحریک میشدم .
بهرام گفت عزیز دلم آماده ای زنم بشی؟
منم که فراموش کردم پسرم بهش گفتم مگه تا حالا نبودم؟
یه تف دیگه انداخت رو کونم و با کیرش مالیدش به سوراخم و آروم آروم کیرشو کرد داخل ، یکم درد داشتم ولی بخاطر بهرام چیزی نبود ، خوابید روم و گذاشت همونجوری بمونه ، بغلم کرده بود و هی بوسم میکرد ، منم کیف میکردم . کم کم آروم شروع کرد تلمبه زدن ، حالا داشتم معنی لذت کیر رو میفهمیدم ، لذتش فقط اونجاست که متوجه میشی سوراخ خودت بخاطر شهوت خیلی داغ شده و لذت بیشترش اینه که میبینی یه کیر داخلته که داغیش از سوراخ خودت بیشتره .
دیگه حس اینکه شوهر دارم کامل بود . با تلمبه هاش حال میکردم .
هی بلندم میکرد و توی حالتای مختلف کونمو میکرد . هر پوزی یه لذتی داشت . اگه فاعلت کاربلد باشه ، و حتی تو بار اولت باشه و اصلا به مفعولی فکر نکرده باشی اما چون فاعلت ماهره شک نکن با جون و دل کونیش میشی ، اونم توی شرایط من که انگار سرنوشت رقم خورده بود که به اون درجه از زنانگی برسم .
توی حالت داگی بودیم که همزمان خم شد روم و هم داگی بودیم هم بدنامون به هم چسبیده بود ، یکی از بهترین حالتا ، اهل دلاش میفهمن . دستاش دورم بود و همزمان بغلم کرده بود و بهم میگفت:
توی کوچه دعوات شده بود؟
آره ، از من بزرگتر بودن زور میگفتن
غلط کردن ، مگه من مرده باشم
خوب شد تو اومدی
همیشه من حواسم هست بهت
ممنون بهرام جونم
دستشو میشکنم که به تو کتک بزنه
مرسی عزیزم
تو فقط مال منی . تنها دستی که میتونه تورو کتک بزنه دست شوهرته
با لبخند و رضایت حرفشو تایید میکردم
(آقا داشت زمینه های تحقیری رو در من بوجود میاورد و منم کاملا مطیع و خودخواسته شده بودم)
اینکار برای اینکه بعدا کمی خشن تر سکس بکنه لازم داشت .
منم که هرچی میگفت فقط چشم میگفتم .
بعد از حرفاش با یه تلمبه سنگین همونجوری پهن شدم و اونم خوابید روم ، یکم با تلمبه سنگینش دردم اومد ، اما چون همچنان در بغلش بودم و بوسم میکرد احساس امنیت و آرامش بر درد غلبه داشت .
تلمبه هاش کمی محکمتر شد ، من میگفتم آخ واای اووف
و اونم میگفت جوونم جووون
یه لحظه حس کردم اون گوشت داغ درون کونم بزرگ و کوچک میشه
بله ، نبض کیرش بود ، باور کنید اینم لذتش عجیبه
ووااای ، یه لحظه آبش ریخت داخلم ، چقدر داغ بود ، از داغی کص و کیر و کون بیشتره .
اگه زمانی توشی دادین لذتتون رو با ریختن آب داخل کامل کنید .
آبش کامل خالی شد و از روم بلند نشد تا کیرش خوابید و کم کم دراومد ،
بهم گفت بلند نشو ، شورتشو داد دستم و گفت بگیر جلو سوراخت و باز برو دستشویی ، رفتم وباز اومد بهم گفت چکار کنم و تمیزم کرد .
اینجا سکس دوم ما به خوبی تموم شد. داستان سکس سوم هم مینویسم خیلی جذابتره .
حالا من خودم موندم که اینجوری یه کونی با علاقه شدید به زنانگی شدم
یا نه ، از اول قرار بوده زن باشم و جسم مرد داشتم
بازم اینجا باید به این نکته اشاره کرد که تجاوز در سن کم این بدی رو داره که من بجایی نرسیدم که قدرت تعقل داشته باشم و بدونم مردم یا زنم .
شاید چند سال بعد مشخص میشد ترنسم و با عمل تغییر جنسیت از شر این جسم خلاص میشدم ، حتی پیش دکتر هم رفتم ، موضوع تایید نشدن ترنس بودنم اینه که با خودم آشنایی نداشتم ، ظاهرم به همون جسم اعتماد کرده و باطنم به احساس زنانگیم ، چون هم علاقه به زن بودن دارم هم علاقه به دادن و هرزگی ، شاید اگه کونی نمیشدم الان خیلی چیزا فرق میکرد . شاید اصلا مرد کامل میبودم ، ولی متاسفانه توی جامعه بعضی افراد هستن که اینگونه اجازه نمیدن حتی شما خود واقعیتو پیدا کنی و فقط به فکر کیرشون و کردن هستن . اگه کسی خیری سراغ داشته باشه ممنون میشم کمکم کنه برای تغییر جنسیت ، البته که بعدش از این کشور میرم ، یا اگه کسی تمایل داشت از این شهر میرم و باهاش زندگی میکنم ، تمام اشتیاق من برای آینده اینه که شوهر داشته باشم ، نه اینکه زن داشته باشم .
درد و دل های منو بخونید و کمکم کنید ، ممنونم ازتون ، لایک نمیخوام ، تعریف یا فحش واسه داستان نمیخوام ، فقط کمکم کنید که مرحمی باشه واسه دلم ، ممنونم

نوشته: مفعول اجباری

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها