داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

غیر منتظره

معمولا بیادموندنی ترین اتفاقات و خاطرات – چه تلخ و چه شیرین – اونایی هستن که ناگهان پیش میان، یعنی یه جورایی اون خاطراتی که باعث سوپرایز ما میشن…
توی آشپزخونه مشغول شستن ظرفها بودم اما فکر و حواسم جای دیگه…حدود دو هفته ای بود که واسه امروز نقشه کشیده بودم. از صبح کلی مصیبت و بدبختی و بدو بدو اینم از آخرش… خیر سرم امروز تولدم بود، ساعت 11 شبه و مهدی رفته خوابیده. کارم با ظرفها تموم شد، یه کم کرم به دستم مالیدم و بعد از خاموش کردن چراغها به سمت اتاق خواب رفتم. آروم لباسهامو عوض کردم و کنارش دراز کشیدم، لجم گرفته بود یه آهی از ته دل کشیدم:
م- اوه اوه سوختم بابا، چه آه سینه سوزی!
ن- ببخشید بیدارت کردم؟
م- خواب نبودم، تا تو نیای که خوابم نمی بره، بیا بغلم
ن- خوبه راحتم
م- خودتو واسم لوس نکن منو مایوس نکن
ن- ای بابا لوس چیه؟ راحتم، خسته م…
م- بیا بوست کنم، نازت کنم، خستگیت در میره
منو بزور کشید توی بغلش و محکم فشارم داد به خودش، یه بغض عجیبی راه گلوم رو بسته بود. خودمو توی بغلش – بین بازوهاش – قایم کردم. صورتم رو به تنش فشار میدادم تا مبادا اشکم سر بخوره و بیاد پایین، دلم گرفته بود از این که روز تولدم رو یادش رفته بود. بر خلاف میلم از بغلش اومدم بیرون:
م- چی شد پس؟
ن- تشنمه، برم آب بخورم
م- بیا خودم بهت آب میدم
ن- تو اگه آب داشتی من دو هفته از بی آبی تلف نمیشدم.
م- برو انقدر خودتو لوس نکن واسه من، داری میای اون شیشه منم بیار
ن- الان؟ این وقت شب؟
م- آره الان این وقت شب میخوام مشروب بخورم
ن- مزه چی بیارم؟
م- مزه نمیخواد سینه هات هست
با این حرف زبونش رو بیرون آورد و تکون داد، بعد از خوردن یه لیوان آب
با شیشه ودکا و یه کم چیپس فلفلی برگشتم توی اتاق…
ن- بفرمائید حضرت اشرف اینم سفارش شما
اومدم سمتم و بغلم کرد، دو تا بوس از گردنم کرد:
م- من تک خور نیستم، دوست دارم با هم بریم بالا
ن- نه من نمی خورم، کاری که نمیخوای بکنی پس فقط خوابم میریزه بهم.
لباش روی صورتم حرکت میکرد، نفسهاش پوست گردنم رو میسوزوند، دستش رو آروم برد سمت کونم:
م- برگرد بداخلاق، بزار یه کم پشتت رو بمالم
ن- باز چه خوابی واسه من دیدی؟
م- من که الان بیدارم عزیز دلم، دوست دارم وقتی پیشمی و توی بغلمی ماساژت بدم. مممممممم … جوووووووووووووووون… بخورمت
دستش رو میکشید روی تنم و آروم آروم با موهام بازی میکرد. شیشه رو برداشت و یه کم توی گیلاس ریخت، توی چشمام نگاه کرد:
م- اول به سلامتی خودت و خودم… بعد به سلامتی عمو جغد شاخدار که با وجود گشنگی بنر رو نخورد
لبام رو غنچه کردم و توی چشماش زل زدم:
ن- نوووووووووووش
گیلاسش رو یه نفس رفت بالا و لباش رو گذاشت روی لبام. لباش رو میک میزدم، آروم روم خوابید و با دستاش سینه هامو می مالید و نوکشون رو نیشگون میگرفت. چشام خمار شده بود، تمام سلولهای تنم سکس رو تمنا میکرد، داغ شده بودم و حالم خیلی بد بود:
م- ممممممممم بیخود دلت رو صابون نزن ندا، فقط دارم میمالمت
ن- پس نمیخواد تحریکم کنی، نکن مهدییییییییی
م- این نکن یعنی بکن دیگه؟؟؟ واسه من ادای تنگا رو در نیار.

آروم برم گردوند، با دستاش سرشونه هام و کمرم رو می مالید. توی حس و حال خودم غرق بودم که گرمای انگشتش رو توی کونم احساس کردم. سرم رو بلند کردم و خواستم اعتراض کنم… آروم لبام رو بوسید.
م- آروم شل کن و حالشو ببر.
انگشتش رو آروم عقب و جلو میکرد و با دست دیگه اش کونم رو ماساژ میداد.
م- میگما ما که جا داریم چرا مهمون دعوت نکنیم؟!
ن- هووووووووم، هان؟؟؟
م- منظورم یه انگشت دیگه ست، راه که باز شده.
دو تا انگشتش رو کرد توی کونم و با شصتش چوچولم رو می مالید. دوست داشتم ساعتها توی همین حالت بمونم. کیرش از پشت به پاهام میخورد، سفت و محکم شده بود. دستم رو آروم بردم توی شورتش و کیرش رو بیرون آوردم:
ن- الهی بمیرم… یه ذره دیگه اون تو مونده بود خفه میشد
کیرش توی دستم بود و باهاش بازی میکردم، اونم مشغول کار خودش بود. بعد از 10 دقیقه فیلش یاد هندوستان کرد:
م- پاشو جیگر… پاشو dog style
جای هیچ اعتراضی نبود، دو هفته بود که بخاطر مشغله کاری هر دو صبح زود میرفتیم و شب دیر وقت میامدیم. حالتی رو که میخواست گرفتم (چهار دست و پا)، یه کم روغن به کناره های سوراخ کونم مالید، کیرش رو جلوی سوراخ گذاشت و با دستاش کمرم رو گرفت، با ضربه تقریبا محکمی منو کشید سمت خودش، کیرش تا ته رفت توی کونم و دردی توی شکمم پیچید:
ن- آیییییییییی
م- جووووووووون، الان درست میشه، بار اولت که نیست.
آروم عقب و جلو میکرد و کمرم رو می مالید. (به نظر من سکس مقعدی لذت خاصی داره، شاید چند لحظه اول درد داشته باشهاما بعدش همه اش میشه لذت) خم شد روی کمرم و گازم گرفت، موهام رو دور دستش پیچیده بود و هماهنگ با حرکاتش منم عقب و جلو می رفتم. فکر کنم 10 دقیقه ای گذشت، تنم داغ شده بود و با هر ضربه اش سینه هام به هوا می پرید، نمی تونستم نفس بکشم. دستم رو به علامت تسلیم بالا بردم:
م- هان چیه؟ خسته شدی؟؟؟؟
ن- خسته که نه، گفتم تو یه کم استراحت کنی.
م- آره خوب از نفس زدنت معلومه بچه پررو
به محض اینکه کیرش رو از توی کونم در آورد، روی تخت ولو شدم. با موهام بازی میکرد و کمرم رو می مالید:
م- پیر شدی ندا… زود خسته میشی
سرم رو بلند کردم و واسش شکلکی در آوردم. همیشه همین بود، آشناییمون هم با کل کل و رو کم کنی شروع شد. روی پهلو خوابیدم و مهدی هم رفت پشتم، یه کم با لباش پشتم رو بوسید و آروم کیرش رو فرستاد توی کسم:
م- وای اینجا رو ببین… چقدر خیس شده
ضربه هاش محکم بود، کیرش همینطور داشت جرم میداد و جلو میرفت. تکون خوردم و کیرش لیز خورد و اومد بیرون، منو کشید توی بغلش:
م- داری فرار میکنی؟ بهتر از این کجا گیرت میاد؟
پای راستمو با دست برد بالا و با دست دیگه اش شروع به مالیدن چوچولم کرد. مسیر کیرش رو توی شکمم احساس میکردم. بعد از یه مدتی حالتش رو عوض کرد: طاقباز خوابیدم و خودش رفت وسط پاهام، هر دو پام رو باز کرد و با دستاش نگه داشت. سرش رو برد پائین و یه لیس محکم به چاک کسم زد، از شدت خوشی آه بلندی کشیدم. با دستاش لبه های کسم رو باز کرد و با زبون شروع به تحریک چوچولم کرد.
با دستام به روتختی چنگ میزدم، صدای آه و ناله ام کل خونه رو برداشته بود. دستم رو روی کسم گذاشتم، سرش رو بالا آورد و با اخم نگام کرد. دستم رو برداشت و دوباره شروع به خوردن کسم کرد، چوچول و لبه های کسم رو گازهای کوچیک میگرفت، دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم:
ن- آههههههه مهدی بسه… بکن توش
گرمی کیرش رو توی کسم احساس کردم، کیرش دیواره های کسم رو لمس میکرد و دستش به مالیدن چوچولم گرم بود. احساس کردم آب تمام سلولهام جمع شدن و دارن با سرعت به طرف پائین حرکت میکنن، کمرم رو از روی تخت بلند کردم. مثل تب و لرزیها تنم با قدرت 5/8 ریشتر میلرزید، کیرش رو بیرون آورد و آروم خوابید روم. لبامو میخورد و با دستش کسم رو میمالید، لرزشهای بدنم بعد از یه اوج خوابید و منم یه نفس محکم کشیدم.
م- راحت شدی خانومی؟ اومد؟!
ن- اوهوم… یه ذره استراحت کنم و بعدش نوبت تو.
م- نمیخواد من خوبم…
ن- واسه من فردین بازی در نیار، نکنه دیگه نمیکشی؟؟؟
م- ترو خدا بچه پررو رو ببین… حالا که اینجوری شد بلایی سرت میارم که نتونی درست راه بری، خودت خواستی
روی تخت خوابید و به من اشاره کرد. کیرش رو توی دستم گرفتم و بعد چند دقیقه که باهاش بازی کردم، توی دهنم کردم. کیرش کل دهنم رو پر کرده بود، شروع به ساک زدن کردم و با دستام هم با تخمهاش بازی میکردم. صدای آه و ناله اش در اومده بود، یه گاز کوچولو از سر کیرش گرفتم و کیرش رو با سوراخم هماهنگ کردم و نشستم روش. دستاش رو زیر کونم گذاشت و توی بالا و پائین شدن کمکم میکرد. چشماش رو بسته بود و دستاش آروم از پشتم به سمت سینه هام حرکت کردن، سینه هام رو گرفته بود و چنگ میزد. محکمتر خودم رو تکون میدادم، به معنای واقعی کلمه داشتم جر میخوردم:
م- ندا پاشو داره میاد
از روی کیرش بلند شدم،کیرش رو توی دهنم کردم و مشغول خوردن شدم. یه لرزشی کرد و آبش با شدت توی دهنم خالی شد. ذره ذره آبش رو قورت دادم، چشماشو باز کرد:
م- ببخشید دست خودم نبود!!! … تو چیکار کردی دختر؟؟؟؟؟
توی این 4 سالی که با هم هستیم تا حالا این کار رو نکرده بودم، یعنی راستش میترسیدم اگه آبش رو بخورم ممکنه کلا از سکس بدم بیاد. ولی امشب فرق میکرد:
م- بیا بغلم عزیزکم… ندا هیچی انرژی واسم نمونده، تو اون روحت؟؟؟؟
ن- به من چه؟ تو یهو راست کردی
م- اگه توام این کونو میدیدی راست میکردی که بکنی تووووش
ن- آخخخخخخ گفتی کون کردی کبابم… مهدی کونم درد میکنه
م- دقیقا چه جور دردی؟ درد خارش، درد سوزش یا درد لذت؟
ن- درد دیگه درد… مثل دل درد و سر درد
م- بیا بخواب برم حوله داغ بیارم و بزار روش
ن- نه من ترجیح میدم کیر تو بکنی تووووووووووووش
توی چشمام نگاه کرد :
م- فکر کردی تولدت یادم رفته؟!!! از سر شب اخم و تخم و بد اخلاقی.
لباش رو روی لبم گذاشت و مشغول خوردن لبهای هم شدیم.
م- دوستت دارم دیوونه… تولدت مبارک
ن- این قشنگترین کادویی بود که میتونستی بهم بدی.

نوشته: ندا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها