داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

ستاره جان وجهان

ندای فرشته می آید . صدای فرشته می آید  وقتی که دیده به جهان گشودی آن شب آسمان خندید . ستاره ها خندیدند . همان شبی که دیو سیاه سر سپید ریش شیطان دل گریست و بر خود لرزید . ماه و ستاره و آسمان منت نهادند و تو ستاره زیبا سوگلی ستارگان را به زمین امانت دادند . آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام توی بیچاره زدند . چه آرام در دل ابر ها گام بر می داری . امشب همه به میهمانی تو آمده اند امشب عروس آسمان جامه از تن بیرون کشیده تا تقدیم تو دارد . امشب فرشته بانوی تو رخت عروس بر تو می پوشاند . امشب فرشته مادرت تو را در آسمان خدا می بیند که به  روی او و برای اومی خندی . نمی دانم دیگر نمی دانم چگونه فریادت بزنم . چگونه نامت را بر زبان آورم . وقتی که دیده به جهان گشودی کودکی بیش نبودم وامروز هم کودکی بیش نیستم . تو به آسمانها رفته ای و من همچنان در زمین مانده ام . تو در آغوش خدایی و من اسیر شیطانم . لبخند معصومانه تو از تولد پاکت می گوید . امشب همه جا نورانیست … امشب ستاره ای در آسمان می درخشد . ستاره ای از آن من و تو و ما . ستاره عشق .. ستاره امید , ستاره سرخ , ستاره سبز , ستاره ای که  جان و جهان و جان جهان را در آغوش کشیده . سی سال از تولدت می گذرد . انگار که از نخستین روز آفرینش بوده ای و تا ابد خواهی بود و تا ابد خواهی ماند . همیشه خندان , زنده و جاودان . ببخش اگر گاهی فرشته می خوانمت . آخر بر تر از فرشته را احساس  نکرده ام آخر بر تر از فرشته را احساس نکرده بوده ام . خدا  چنین خواست که فرشته فرشته شد ولی خدا و تو خود خواستی که این چنین باشی و فرشته گونه آغوشت را برای فرشته آفرین بگشایی . با من از آن سوی ستارگان بگو . از ستارگان جان و جهان . . از پلکهای باز از چشمانی که می خندند . از آسمانی که شیطان را به آن راهی نباشد . سی سال گذشت و تو با ندایت و با نگاهت آن چنان فریادی زدی که زمین لرزید و آسمان لرزید و شیطان لرزید . تولد تو را انفجار نور می گویم تولد تورا شکست شیطان غرور می گویم و تو غرور شیطان و خود شیطان را در هم شکستی . آنچنان که پرواز روح کثیفش را با آتش گندیده خویش می بیند . شیطان می خندد غافل از آن که صدای  خنده های خوشبختی و آرامش تو  زمین و آسمانها را لرزانده است . سی سال گذشته است و ما همچنان غرق در گذشته  شوم و سیاه خویش به امید فردا نشسته ایم . آه چه می گویم امشب .. امروز وقت شادیست . وقت از تو گفتن وقت از تو خواندن و با تو خواندن .. وقت خندیدن و با تو خندیدن .. وقت گفتن از تو ملکه بانوی قرن .. وقت آن که سی ستاره چون شمع فروزان بر تاج شهبانوی خود گذاریم تا همگان  ملکه خود را ببینند که در قلب آسمان چگونه عاشقانه معشوقش را می ستاید نمی دانم امشب مرا چه می شود . نداجان ! ندای مظلوم من ! امشب باز هم برای تو اشک می ریزم بگذار برای تو بگریم بگذار با نگاه تو پلکهایم را بر هم بگذارم و برای نابودی شیطان دعا بخوانم . سی سال گذشت . ستاره ما به آسمانها رفت تا به آدمها بگوید که برای آدمیت بجنگند . آدمهایی که دور و بر خود را نمی بینند شاید که سر به آسمان بسایند ندای فرشته گونه  ستاره ندای ما را بشنوند . امشب ستاره ای در آسمان می درخشد ستاره ای که با تلسکوپ گالیله نمی توانش دید . ستاره ای در قلب ما ,  ستاره ای فراتر از کهکشانها .. امشب همه دورت را گرفته اند . حتی شیاطین از تو غافل نمانده اند . اما شیطان را به سرزمینی که تو در آن ماوا گرفته ای راهی نباشد . می گویند آن که به دنیا می آید می گرید و یاران می خندند .. اما یاران در روز مقدس تولد تو از دوریت می گریند و تو می خندی .. ستاره من .. ای ستاره جان و جهان تو به ما نزدیک تر از آن گاهی که بر روی زمین بودی .. دیگر وقت آن گذشته که بگویم امشب در آسمان ستاره ای می درخشد که باید گفت که باید بگویم هر شب در آسمان ستاره ای می درخشد  وآن ستاره تو هستی ندای من ندای ما . چه کسی می گوید که ندا مرده است .. ندای ما زنده است .. زنده و جاودان . چون که پیمانش را با خدای خویش بسته است . چون خدایش او را با خود برده است . چشمانت را بستی تا عروج ملکوتیت را احساس کنیم . احساس کنیم که پس از ستم روایی بر تو اگر هستیم , پستیم واگرنشستیم شکستیم . وچه مظلومانه پرکشیدی .. امشب تولد توست . مطربان را ببین که دست بر ساز چگونه پای می کوبند .. شیطان رانده شده از بهشت آن سوی آسمان فلوت می نوازد چه فلوت بی صدا و بد بویی ! آسمان عطر آگین شده بوی خوش ندای کودک و کودک ندا می آید . امشب بهشت به زمین آمده است . امشب به حرمت تو کسی را عذاب نمی دهند . حتی شیطان هم آزاد است .. امشب دوست و دشمن همه می گویند که ما ندای خود را دوست می داریم . ندای جاودانه خود را عاشقانه دوست می داریم . روزی خواهد آمد که بر مزارت تولدت را جشن بگیریم روزی خواهد آمد که ستارگان زمین هم  در کنار ستارگان آسمان به تو تبریک بگویند . نمی دانم که آن روز در آسمان خواهم بود یا در زمین .. اما اگر در آسمانها باشم از خدا خواهم خواست که فقط به اندازه یک نگاه اجازه ام دهد تا تو بنده بهشتی اش را ببینم تا از تو بپرسم که در آخرین نگاه به چه می اندیشیدی .. خداوندا می دانم ستاره جان وجهانی را که هدیه زمینیانش کرده بوده ای پسش نگرفته ای .. اورا به جایگاهی برده ای که شایسته آن بوده است .. بگذار از ندای ما بپرسم که چرا خداوندگار این چنین دوستش می دارد . بگذار شیطان بخندد اما روز گار اشک او نزدیک است آن روز که به دست و پای تو بیفتد و از تو وساطت بخواهد وخداوند شیطان را نمی بخشد وخداوند به ندای خود ستم نمی کند و خداوند هرگز ستم نمی کند . چه زیباست امشب .. امشب خورشید هم به میهمانی تولد تو آمده است . خورشید و ماه و ستاره در کنار هم . امشب همه جا نورانی شده .. تولد ندای ماست . ندای دوست داشتنی ما . آن که خواستند ندایش را در جسمش بمیرانند اما فریاد زنده روح  همیشه زنده و جاودانش طنین  انداز زمین و آسمانها گردید تا شیطان پست سیاه سر و سیاه دل مرگ خود را نزدیک ببیند . خداوندا ستارگانت بی شمارند و ستارگان جهانت اما من از تک ستاره ای می گویم که همه دوستش می دارند . ماه و خورشید و ستارگان می رقصند . هم روز است و هم شب نه روز است و نه شب . آخر امروز آخر امشب , تولد نداست . تولد ندای حق تولد فریاد ندا .. تولد زیباترین نگاه . نگاهی زیباتر از نگاه ژکوند . مادرم مادر ندای ایرانی ما ! مپندار که ندای تو رفته است . شاد باش که هزاران هزار ندا با ندای تو ندای تو را ندای ما را فریاد می زنند . فریاد می زنند و می گویند ندا جان تولدت مبارک ! مادرم همه شادند چرا گریانی بخند .. بخند مادرم هرچند که گل ندادر آسمانهاست و نزد خداوند بلند مرتبه. شاید در این خراب آبادی که گاه  آن را به گلستان تعبیرش می کنند به ظاهر نشانی از اونباشد و ما تو مادر پاکمان را فریاد می زنیم که که آرام و شادان باش  چون همه جا بوی ندا می آید و بیش از همه در وجود تو وجود تو مادر مهربان ایرانی .. چون که گل رفت و گلستان شد خراب ..بوی گل را از که جوییم از گلاب .. مادرم ! با خنده هایت اشک مریز با اشکهایت بخند .. با اشکهایت بخند تا شیطان بگرید . تولدت مبارک ندا جان . تهی دست به  جشن تولد تو آمده ام .. آخر اگر تمام گلهای دنیا را به پای تو ریزم به شکوه و زیبایی گل ندا نخواهد بود . این توشه فقیرانه افسون قلم را تقدیم تو می دارم اما چه کنم که در برابر افسون نگاه تو افسونگر قرن , اندک بهایی بیش ندارد . تولدت مبارک ای ستاره زمین و آسمان ! ای ستاره جان و جهان ! تولدت مبارک ندا جان ! تولدت مبارک !…. پایان .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها