داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زنی عاشق آمال سکس 164

دلم می خواست در اون لحظات به چشای سیاوش زل بزنم و احساسشو دقیق بفهمم . برای چند ثانیه ای این کارو انجام دادم ولی می ترسیدم که اون متوجه شه من بهش توجه زیادی نشون میدم .  عشق و شرم و هوسو توی چشاش می دیدم . شرم , همون چیزی بود که من نداشتم . عشقو نمی دونستم چه جوری تعبیرش کنم . شاید نوعی دوست داشتن بود که با دوست داشتنای دیگه فرق می کرد . من از روزی که افتادم توی  خط هوس و لذت جسمی فقط از این که حال بدم و حال کنم لذت می بردم .  از این که پسرا و مردا با کون تپل من حال کنن . رو من حساب کنن و نیاز مند من باشن . وقتی حس می کردم اونا به من نیاز  دارن این نیاز داشتن اونا به من حال می داد . اما حالا این من بودم که حس می کردم نیاز و هوس من تقدم داره . خیلی سخت بود که بتونم خودمو نگه داشته باشم ..
 -آتنا عزیزم . منو ببخش .. دست خودم نیست ..
-حالا یه ذره ایرادی نداره .. ایرادی نداره ..
سیاوش : دیرت نمیشه ;
 دوست داشتم یه چند دقیقه ای هم اونو توی خماری و هیجان داشته باشم و بعدا بهش بگم که موضوع چیه و من تنها هستم ..
سیاوش : آدمو وسوسه می کنی ..
 -برای آدمی مثل تو که نباید زن کم باشه .
سیاوش : نه کم نیست . و کم هم نبوده .. ولی من دوست نداشتم ..
-راستشو بهم نمیگی ;
 سیاوش : چه لزومی داره بهت دروغ بگم . گذشته های هر کسی مر بوط به خودشه ..  اگه آدم با کسی پیمان دوستی می بنده و می خواد بهش وفادار بمونه معلومه که مهم همون از وقتیه که با طرفش دوست میشه ..
-الان به نظرت من و تو با هم دوستیم ;
سیاوش :  اگه تو بخوای آره ..
 منو محکم تر یه خودش فشرد . یه تکون دیگه ای به خودم دادم تا تمام مانتوم بیفته زمین .. بدن لخت منو کاملا در آغوشش کشیده بود ..
 سیاوش : منو ببخش دست خودم نیست ..
-مهم اینه که تو خودت باشی . خودت باشی عزیزم .. اگه خودت باشی حالا چیکار می کنی ;
 دستاشو گذاشت پشتم و به آرومی بند سوتین منو باز کرد … هر بار  که در همچین مواردی هیجان زده می شدم این تصور در من به وجود میومد که بیشتر از دفعات دیگه دارم لذت می برم . اون لبای داغشو گذاشت رو نوک سینه ام . آروم و تند و آروم نوک سینه مو میکش می زد . با هر حرکت لباش منتظر حرکت بعدی اون بودم . دوست نداشتم  این حرکاتش تموم شه .. انگشتاشو گذاشت رو صورتم و من به نوک انگشتاش زبون می زدم .. اون ول کن سینه هام نبود . کف یه دستشو گذاشت رو شکمم .. خیلی دوست داشتم بره پایین تر .. داغی لباشو حس می کردم ..  با همه طلسم و اسیر دستاش بودن دوست داشتم که حرف حرف من باشه و این من باشم که اونو اداره اش کنم . شاید به خاطر سستی و بی حسی ما زنا باشه که مرد هر قدر هم سرش پایین باشه و  واسه سکس با زن هلاک , بازم میگن که قدرت اون می چربه .
 -فکر نمی کنی که تا همین جا کافی باشه ..
 سیاوش : نه نهههههه یه خورده دیگه .. یه خورده ..
 -اون وقت می ترسم شیطون بشی . یا این که شیطون بره توی جلدت ..
سیاوش : اصلا از کجا می دونی همین حالا نرفته ..
-می دونم تو پسر خیلی خوب و آقایی هستی ..
 سیاوش : یعنی اگه دوستت نداشته باشم و تو رو نخوام آقا هستم ;
 -نکن .. چیکار داری می کنی سیا ..چند بار باید بهت بگم من متاهل هستم پسر ..
سیاوش : منم چند بار باید بگم که زن ندارم .. فقط دو دقیقه دیگه ..
-تو نمی دونی با این دو دقیقه دو دقیقه هات داری چه آتیشی به جونم میندازی ..
 سیاوش : منم دوست دارم همین کارو بکنم ..
 -باشه یه وقت دیگه ..
سیاوش : چیه الان شوهرت منتظرته ; اگه بدونی چقدر حسودیم میشه اگه الان از پیشم بری و بری توی بغل شوهرت .. کاش من به جای اون بودم .. اگه بری فکر می کنم دوستم نداری ..ولی حتما مجبوری ..
 -تو از کجا می دونی و حس می کنی که من دوستت دارم ; اصلا کی بهت اجازه داده همچین حرفی بزنی ;
 سیاوش : شاید الان زبونت این حرفو نزنه ولی دلت که داره میگه .
 -تو از دل من چه می دونی ..
 سیاوش : چه بخوای چه نخوای من حسودیم میشه ..
 -ولی شوهرم حق داره .من حق اون هستم ..
سیاوش : تو حق هیشکی نیستی .. منم دل دارم ..
دیوونه می ترسید لخت شه . خوشم میومد اذیتش می کردم . خوشم میومد از این که می گفت به شوهرم حسادت می کنه . بذار بکنه .. بذار آتیش بگیره و توکف من بمونه . دلم خنک .. ولی اون داشت منو می سوزوند . از غرورش خوشم میومد .. جبار هم همینو می گفت که به شوهرم حسادت می کنه ولی حرفای این پسر حالا واسم خیلی ارزشمند تر از حرفای جبار بود و اون حسی که می تونست به من بده .
-چیکار می کنی .. دستات داره میره پایین تر .. داری میری رو نقطه حساس ..  دستاشو داشت می ذاشت رو کونم … چشامو بسته بودم . هنوز نمی خواستم بهش بگم که تنهام و تا چند ساعت می تونم توی بغلش بمونم .. ولی می دونستم که دیگه کارم تمومه .. واسم مهم نبود که کیرش چقدر طول داره و چقدر کلفتی .. فقط می خواستم عشق و هوسو با هم بفرسته توی بدن من ….. ادامه دارد …نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها